دوستی خالهخرسه
فکر کنید اگر قرار بود گلها را به آدمها تشبیه کنیم کاکتوسها جزو کدام گروه بودند؟ برخی میگویند مثل آدمهای درونگرایی هستند که متفکرند، کمتر حرف میزنند و بیشتر کتاب میخوانند. آنقدر هم غرق کتاب میشوند که حواسشان به دور و برشان نیست. تا یک لیوان آب کنار دستشان نگذاری خودشان عمرا سراغش را بگیرند. در دنیای واقعی، کاکتوسها تقریبا همین حال را دارند. خیلی آب دوست نیستند. به خصوص اگر هوا رو به سردی برود. آنها هم مثل بیشتر گیاهان با سردشدن هوا و کوتاه شدن طول روز، فعالیتشان به کمترین حد ممکن میرسد، بعضی هورمونها در آنها افزایش مییابد و بعضی دیگر کاهش و با همین اتفاقات به خواب میروند. البته حتی اگر کاکتوس به خواب هم نرود به خاطر رشد کم، نیاز خیلی کمی به آب دارد. پس بهتر است آبیاریاش را کم کنیم و او را بخوابانیم. نباید از روی محبت و دلسوزی به آن آب بدهید. که اگر این کار را بکنید میشود حکایت دوستی خالهخرسه. حال و احوال آدمی در حق خودش گاهی مثل همین آبیاری کاکتوس است. لابد میگویید چطور ممکن است آدم بدخواه خودش باشد و به نفسش ظلم کند؟ با غفلت و جهالت نادانسته و شاید ناخواسته. دلیل بیشتر بدبختیهای ما آنجاست که به دست خودمان؛ آنهم با نیت خیرخواهی، برای خودمان مشکل به وجود آوردهایم. به خیال رساندن خیری، شر رسان میشویم. «عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکمْ.» [1] دروغ میگوییم، تهمت میزنیم و حقی را پایمال میکنیم تا به مال و منال و موقعیتی برسیم اما نمیدانیم با این کار وجدانمان را زخمی کردهایم، روحمان را ناسالم و قلبمان را سیاه. در واقع دوستیهای خالهخرسه جنگ غیرآشکار با عقل و دلِ خود و کشتن روح است.
1.بقره، آیه 216.