درباره خواندن و این که آیا کتابخوانی عملی فردی یا گروهی است؟
در ستایش تکخوانی!
چند روز پیش پیامی به دستم رسید مبنی بر ایجاد یک گروه همخوانی تاریخ بیهقی، کتابی که طبیعتا حرفهای بسیاری دارد و هم از حیث ادبی و هم از نظر تاریخی اثر مهمی محسوب میشود. کتابی که بریدههای بسیاری از آن در فضای مجازی منتشر شده و به مناسبتهای مختلف روایتی از آن منتشر و دست به دست شدهاست. علاوه بر این تاریخ است و کنجکاویبرانگیز! این ذات تاریخ است که مخاطبش را با خود به اعماق خود ببرد و دلیلش هم لذت کشفی است که به فرد دست میدهد.
القصه!
فرد ارسالکننده پیام میگفت یکنفر که به زبان و ادبیات فارسی مسلط باشد برای این جمعخوانی لازم است. کسی که زبان و ادبیات فارسی را بشناسد و دستی در ادبیات آکادمیک داشته باشد. در واقع مراد این بود که با کمک یک استاد یا راهنما این مسیر را طی کنیم در واقع او معتقد بود به قول حافظ:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی
و میخواست با کمک یک استاد از دشواریهای متن به سلامت گذر کند و به معنای متن دست پیدا کند، آرزویی که اغلب علاقهمندان به ادبیات کهن در سر دارند و دشواریهای متن و دیریاب بودن معنا سبب میشود بسیاری قید خواندن ادبیات کهن را بزنند و به نثرهای مشابه آنها که امروز نوشته شده و میشوند دلخوش کنند. نثرهایی که رونویسی ناشیانهای از نثرهای اصلی است و همین هر خوانندهای را وسوسه میکند که سر از متن اصلی در بیاورد و لذت خوانش آن را تجربه کند.
پاسخم روشن بود؛ جدا از اینکه تجربه خوبی از همخوانی بهخصوص در گروههای شلوغ نداشتم، به نظرم رسید بیهقی متنی نیست که نیاز به یک راهنما داشته باشد. یعنی حس کردم نسخههایی که از آن امروز در بازار است خودبسنده هستند و مخاطب بهراحتی با آنها ارتباط برقرار میکند بدون اینکه
لازم باشد دست در دست راهنما بگذارد. برای اینکه مطمئن شوم که نگاهم اشتباه نیست، شب سراغ تاریخ بیهقی خودم رفتم، در اولین مواجهه متوجه شدم متنی نیست که نشود خواند، بهخصوص اگر تصحیح جعفر مدرس صادقی باشد که کلمات دشوار را در انتها توضیح داده و مشکل را تا حد زیادی مرتفع کردهاست. تصحیحی که بهتازگی منتشر شده و با این نگاه که هرکسی بدون دردسرهای مواجهه با متون کهن بتواند از آنها بهره ببرد و ارتباط برقرار کند.
بعد از این بررسیها و آن نکاتی که درباره خواندن در گروههای چندنفره داشتم، به آن فرد پیام دادم که اگر هم بنا بر تشکیل گروهی داشتید بهتر است تعداد شرکتکننده در بالاترین حالت هفت نفر باشد چون بیشتر از این عملا امکانپذیر نیست؛ هرچند خودم کتابهایی از ادبیات روسیه یا کتب تاریخی و تفسیری را در گروههای کتابخوانی خوانده و لذت بردهام ولی تعداد تجربههای منجر به شکست بیشتر از تجربههای موفق باهمخوانی بهخصوص در گروههای شلوغ بوده است.
در واقع معتقدم در این گروهها سخت است خواندن و لذت بردن، چون قواعدی دارد که گاهی دستوپاگیر است. عملا معتقدم کتابخوانی یک کنش فردی است، عملی تنهایی، عملی که هیچ حائلی بین خواننده و کتاب نیست، هرچند ممکن است با خودتان بگویید خب در گروه خواندن به معنای بلندبلند خواندن با هم نیست و باز هم آنجا تنهایی کتاب میخوانیم ولی باید توضیح بدهم با همخوانی اقتضائاتی دارد که خواندن انفرادی ندارد. مثلا ممکن است شما حال روحی خوبی نداشته باشید و نخواهید امروز سراغ کتابی بروید ولی در برنامه گروهی یک روز جا ماندن ممکن است برنامه را تا روز آخر خراب کند یا ممکن است امشب حالتان خوب است و خواندن کتاب به جانتان نشسته بخواهید از موعد مقرر بیشتر بخوانید که این هم میتواند به آن برنامه لطمه بزند. برای همین معتقدم کتابخوانی عملی انفرادی است که نتایج جمعی دارد ولی اگر کمی در خودتان دقیق شوید خواهید دید هرکسی حالی و موقعیتی برای خواندن دارد که خیلی در جمعخوانی دستیافتنی نیست. یعنی اگر از مدلهای نشستن و کتاب دست گرفتن که ظاهر قضیه است گذر کنیم، خواندن برای هرکسی یک امر شخصی محسوب میشود، نوع مواجهه با متن و حتی تفاوت متون با هم و نوع مواجهه با متون مختلف همه و همه مواردی است که از آنها بهعنوان سبک کتابخوانی فردی یاد میشود و خب در گروههای کتابخوانی در عمل محقق نمیشود. البته میشود موعدی را برای اتمام کتاب قرار داد و بعد همه در یک زمان مشخص پیرامون کتاب نظراتشان را مطرح کنند که این را دیگر با همخوانی نمیتوان نامید بلکه بحث و تبادلنظر درباره یک کتاب است و کسی که کتابی را قبلا خوانده باشد هم میتواند در آن مشارکت کند و الزامی به خواندن همزمان نیست.
با این وصف نکاتم را برای آن فرد نوشتم و توصیه کردم لذت خواندن را در تنهایی تجربه کند.
القصه!
فرد ارسالکننده پیام میگفت یکنفر که به زبان و ادبیات فارسی مسلط باشد برای این جمعخوانی لازم است. کسی که زبان و ادبیات فارسی را بشناسد و دستی در ادبیات آکادمیک داشته باشد. در واقع مراد این بود که با کمک یک استاد یا راهنما این مسیر را طی کنیم در واقع او معتقد بود به قول حافظ:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی
و میخواست با کمک یک استاد از دشواریهای متن به سلامت گذر کند و به معنای متن دست پیدا کند، آرزویی که اغلب علاقهمندان به ادبیات کهن در سر دارند و دشواریهای متن و دیریاب بودن معنا سبب میشود بسیاری قید خواندن ادبیات کهن را بزنند و به نثرهای مشابه آنها که امروز نوشته شده و میشوند دلخوش کنند. نثرهایی که رونویسی ناشیانهای از نثرهای اصلی است و همین هر خوانندهای را وسوسه میکند که سر از متن اصلی در بیاورد و لذت خوانش آن را تجربه کند.
پاسخم روشن بود؛ جدا از اینکه تجربه خوبی از همخوانی بهخصوص در گروههای شلوغ نداشتم، به نظرم رسید بیهقی متنی نیست که نیاز به یک راهنما داشته باشد. یعنی حس کردم نسخههایی که از آن امروز در بازار است خودبسنده هستند و مخاطب بهراحتی با آنها ارتباط برقرار میکند بدون اینکه
لازم باشد دست در دست راهنما بگذارد. برای اینکه مطمئن شوم که نگاهم اشتباه نیست، شب سراغ تاریخ بیهقی خودم رفتم، در اولین مواجهه متوجه شدم متنی نیست که نشود خواند، بهخصوص اگر تصحیح جعفر مدرس صادقی باشد که کلمات دشوار را در انتها توضیح داده و مشکل را تا حد زیادی مرتفع کردهاست. تصحیحی که بهتازگی منتشر شده و با این نگاه که هرکسی بدون دردسرهای مواجهه با متون کهن بتواند از آنها بهره ببرد و ارتباط برقرار کند.
بعد از این بررسیها و آن نکاتی که درباره خواندن در گروههای چندنفره داشتم، به آن فرد پیام دادم که اگر هم بنا بر تشکیل گروهی داشتید بهتر است تعداد شرکتکننده در بالاترین حالت هفت نفر باشد چون بیشتر از این عملا امکانپذیر نیست؛ هرچند خودم کتابهایی از ادبیات روسیه یا کتب تاریخی و تفسیری را در گروههای کتابخوانی خوانده و لذت بردهام ولی تعداد تجربههای منجر به شکست بیشتر از تجربههای موفق باهمخوانی بهخصوص در گروههای شلوغ بوده است.
در واقع معتقدم در این گروهها سخت است خواندن و لذت بردن، چون قواعدی دارد که گاهی دستوپاگیر است. عملا معتقدم کتابخوانی یک کنش فردی است، عملی تنهایی، عملی که هیچ حائلی بین خواننده و کتاب نیست، هرچند ممکن است با خودتان بگویید خب در گروه خواندن به معنای بلندبلند خواندن با هم نیست و باز هم آنجا تنهایی کتاب میخوانیم ولی باید توضیح بدهم با همخوانی اقتضائاتی دارد که خواندن انفرادی ندارد. مثلا ممکن است شما حال روحی خوبی نداشته باشید و نخواهید امروز سراغ کتابی بروید ولی در برنامه گروهی یک روز جا ماندن ممکن است برنامه را تا روز آخر خراب کند یا ممکن است امشب حالتان خوب است و خواندن کتاب به جانتان نشسته بخواهید از موعد مقرر بیشتر بخوانید که این هم میتواند به آن برنامه لطمه بزند. برای همین معتقدم کتابخوانی عملی انفرادی است که نتایج جمعی دارد ولی اگر کمی در خودتان دقیق شوید خواهید دید هرکسی حالی و موقعیتی برای خواندن دارد که خیلی در جمعخوانی دستیافتنی نیست. یعنی اگر از مدلهای نشستن و کتاب دست گرفتن که ظاهر قضیه است گذر کنیم، خواندن برای هرکسی یک امر شخصی محسوب میشود، نوع مواجهه با متن و حتی تفاوت متون با هم و نوع مواجهه با متون مختلف همه و همه مواردی است که از آنها بهعنوان سبک کتابخوانی فردی یاد میشود و خب در گروههای کتابخوانی در عمل محقق نمیشود. البته میشود موعدی را برای اتمام کتاب قرار داد و بعد همه در یک زمان مشخص پیرامون کتاب نظراتشان را مطرح کنند که این را دیگر با همخوانی نمیتوان نامید بلکه بحث و تبادلنظر درباره یک کتاب است و کسی که کتابی را قبلا خوانده باشد هم میتواند در آن مشارکت کند و الزامی به خواندن همزمان نیست.
با این وصف نکاتم را برای آن فرد نوشتم و توصیه کردم لذت خواندن را در تنهایی تجربه کند.