گفتوگو با بهنام خمینه، کارآفرینی که با تولید صنعتی زغال از ضایعات چوب و ترویج کاشت انجیر در جنوب فارس به تغییر زندگی مردم محلی کمک کرده است
کارآفرینی، کسب و کار من است
خَمینه میتوانست فقط یک لغت باشد در فرهنگ لغت دهخدا که باران تند معنی شده است. اما خمینه نام فامیلی بهنام 53 ساله در جهرم استان فارس نیز هست که کارآفرینی است با ایدههای بدیع. بهنام خمینه هم معلم است و هم کارآفرین. او دو سال دیگر از معلمی بازنشسته میشود ولی از کارآفرینی به قول خودش هرگز. او ایده تولید صنعتی زغال از ضایعات چوبی را جایگزین کورههای سنتی تولید زغال کرده و درآمد آبباریکه را جانشین درآمد خوب. در این مسیر به محیطزیست هم خدمتی کرده و درختان جنگلی را از نیست شدن رهانیده، به باغدارانی که درختهای خشک شده و بیمارشان نیز معمولا روی دستشان میماند راه و چاه را نشان داده و با خرید این درختان از آنها، یک منبع درآمد فرعی برایشان ایجاد کرده. این مرد میگوید حتی به مدد این زغالها، زندگی مردم حاشیهنشین جهرم پوست انداخته و دستهای خالی آنها پر شده؛ محل فقیرانه زیست آنها نیز مثل خودشان پوست انداخته و به مدد تولید صنعتی زغال رنگ و لعابی گرفته. بهنام خمینه اما به هیچکدام از اینها راضی نیست و میخواهد همه مردم محرومی که چشمهایش آنها را میبیند بهواسطه داشتن شغل، رخت محرومیت از تن به در کنند و آسوده باشند. او برای این کار به درختان انجیری متوسل شده که به مردم محروم میرساند تا در زمینهای خویش بکارند و از میوهاش نفع ببرند. با این تلاشها چند سالی است حال مردم این خطه بهتر شده و زغال و انجیر به زندگی خیلیها رنگ پاشیده. بهنام خمینه یک کارآفرین است با افکاری بلند که زندگی را یک زنجیره میداند که در آن خوشبختی هرکسی به خوشبختی دیگران مشروط است.
شهر ما جهرم، شهر مرکبات است و در آن از قدیم کورههای متعدد تولید زغال وجود داشت. پس برای من که اصالتا اهل داراب و مقیم جهرم هستم مشغول شدن به تولید زغال موضوعی عادی بود. من کار تولید زغال را از 20 سال قبل شروع کردم اما در کورههای سنتی. این کورهها در واقع چالههای کمعمقی است که در زمین کنده میشود و درختهای خشک و فرسوده و بیمار، قطعهقطعه شده و درون آنها جا میگیرد و بعد از طی مراحلی به زغال تبدیل میشود. این کورهها اما یک ایراد بزرگ دارد و آن اینکه برای محیطزیست، مزاحم و آلودهکننده است.
من 12 سال با این روش کار کردم اما چون مشکلات زیستمحیطی را دیدم و با مشکلات اداری مواجه شدم، شیوه کار را تغییر دادم.
چه جور مشکلات اداری؟
عمده کورههای سنتی در مجاورت جادهها، جنگلها و مراتع و مناطق مسکونی قرار دارد، پس از نظر اداره منابع طبیعی و محیطزیست یک شغل مزاحم و آلاینده محسوب میشود. این ادارات به کورهداران فشار میآورند از جایی که هستند نقلمکان کنند و اغلب نیز درگیری پیش میآید. من هم که این تجربه را داشتم، تصمیم گرفتم راهم را تغییر بدهم تا تعارض میان این شغل و محیطزیست از بین برود.
دقیقا چه کار کردید؟
آنقدر دوندگی کردم تا موفق شدم تولید صنعتی زغال را قانونی کنم بهطوریکه هیات وزیران در مصوبه تولید زغال از ضایعات باغی در بخش صنایع سلولزی را تصویب کرد. سال 92 که براساس این مصوبه مجوز تاسیس کارخانه را گرفتم به همراه عدهای که طرفدار این ایده بودند و بضاعت مالی داشتند املاکی را خریدیم که مورد تایید اداره محیطزیست و منابع طبیعی بود یعنی مخل طبیعت و زندگی مردم نبود. پس از آن نیز مشغول کار شدیم.
این زمینها کجاست؟
کیلومتر 3 جاده هُرموج که روستایی است در بخش کردیان شهرستان جهرم.
پس شما به جای رها کردن شغل بهدلیل سختیهایش، راهتان را تغییر دادید.
بله. در واقع آنچه برای جوامع انسانی تهدید بود به یک فرصت شغلی صنعتی تبدیل شد.
تغییر راه یک انگیزه قوی میخواهد. انگیزه شما برای این کار چه بود؟
من از زمانی که وارد تولید زغال شدم یک انگیزه داشتم و آن هم کمک به معیشت مردمان محرومی بود که اطراف جهرم ساکن بودند و من با آنها ارتباط نسبی داشتم. این افراد زندگی سختی داشتند اما نیروی کار بودند و من مدام به این فکر میکردم که چطور میتوانم برای اینها فرصتسازی کنم و برایشان شغل بهوجود بیاورم. بنابراین از باغ مرکبات و نخلستان خودم شروع کردم. باغدارها درختهای پیر و فرسوده و بیمار را میسوزانند اما من به این فکر کردم که چرا به جای سوزاندن این چوبها، آنها را به زغال تبدیل نکنم.
پس از کارگر باغ خواستم تا ضایعات باغی را تبدیل به زغال کند و کمکم این کار برای او یک کمکمعیشت شد و برایش درآمد ایجاد کرد. این جرقه انگیزه من برای ادامه کار شد، بنابراین کار را توسعه داده و شروع به خرید ضایعات چوب کردم. البته آن زمان با مشکلات کورههای سنتی که گفتم درگیر بودم که خودش سبب پیگیری برای گرفتن مصوبه هیات وزیران برای تولید صنعتی شد.
پس انگیزه شما کمک به همنوعان و ایجاد تغییر در کیفیت زندگی مردم بود.
بله، این انگیزهای بسیار قوی بود، ضمن این که عرقی که به محیطزیست دارم نیز عامل مهمی بود. من پس از مذاکرات طولانی توانستم دوستان منابع طبیعی و محیطزیست را قانع کنم که زغالهای تولید شده از ضایعات باغی را در اختیار گردشگرانی بگذارند که به تفرجگاههای طبیعی جهرم میآیند. گردشگران برای داشتن آتش، شاخههای درختان جنگلی را قطع میکردند و این برای شهری مثل جهرم که پوشش گیاهی ضعیفی دارد، اتفاق خوبی نبود. بنابراین بعد از رایزنیهای فراوان موفق شدم در روزهایی مثل سیزده بدر که مردم زیادی به دل طبیعت میآیند، زغال رایگان در اختیارشان بگذارم تا طبیعت مصون بماند.
توزیع زغال رایگان به کسب شما ضرر نمیزند؟
شاید این کار ضرر به نظر برسد ولی همهاش سود است که عاید طبیعت میشود. همچنین زغالی که از ضایعات چوب تولید میشود یک سود هم به باغداران میرساند که درختهای خشک و فرسوده و بیمار خود را به جای اینکه بهعنوان یک چیز زائد از بین ببرند آن را به تولیدکنندهها میفروشند و از این راه کسب درآمد میکنند. الان هر کیلو درخت، 6000 تومان قیمت دارد.
گفتید به محیطزیست عِرق دارید. این علاقه از کجا میآید و به خاطرش تا بهحال چه کارهایی کردهاید؟
من سالهاست عضو یک گروه کوهنوردی دوستانه هستم که هم تفریح میکنیم و هم درخت میکاریم. ما سالها در کولهپشتیهایمان بطریهای آب و نهال حمل کردیم و در ارتفاعات کاشتیم. این درختها حالا بزرگ شدهاند و در تنگهای که کنار غار سنگشکنان جهرم است چشماندازی سبز ایجاد کردهاند. البته ما که نام گروهمان را احیاگران سبز گذاشته بودیم فقط درخت نمیکاشتیم بلکه ایدههای حمایت و حفاظت از محیطزیست را نیز به ساکنان آن مناطق که در محرومیت کامل بهسر میبردند، منتقل میکردیم. در واقع کار ما روشنگری و ریلگذاری بود.
ریلگذاری برای چه کاری؟
برای محرومیتزدایی. در بخشهای کوهستانی شهرستان جهرم عدهای در بدترین وضعیت معیشتی به سر میبرند. من در این نقاط مردمی را دیدم که در خانههایی به سبک انسانهای اولیه زندگی میکردند و سرمایهشان چند گوسفند بود که برای کسب درآمد مجبور بودند کود حیوانی را بعد از یک ساعت کوهپیمایی در تنگهها به شهر بیاورند و بفروشند و در نهایت 50 هزار تومان پول بهدست بیاورند.
این مردم اما در منطقهای زندگی میکنند که گنجی به نام طبیعت در اختیار دارند. محل زندگی آنها برای رشد گونههای وحشی بارده بسیار مستعد است یا در این منطقه میتوان بهخوبی زنبورداری کرد. دیدن این افراد انگیزهای شد تا دست به کار شوم. من با آنها صحبت میکنم و در مورد کاشت گونههایی که میتواند برایشان درآمدزا باشد راهنماییشان میکنم.
نوعی انجیر وجود دارد که کیلویی180 هزارتومان فروخته میشود و اکنون چینیها مشتری آن هستند. وقتی ارگانهای دولتی برای ورود مردم به کشت انجیر مانعتراشی میکنند و دهها بخشنامه جلوی من میگذارند، خودم دست به کار ترویج شدم و به مردم آموختم که با کاشت چند درخت انجیر بدون نیاز به آبدهی، میتوانند زندگی بهتری داشته باشند. البته چون منابع طبیعی میگوید کاشت این درختان در عرصههای طبیعی باعث تجاوز به منابع طبیعی و بعد هم زمینخواری میشود پس من از مردم خواستم تا درختها را در حیاط خانههایشان بکارند.
درختان انجیر در زندگی مردم محلی تغییر ایجاد کرده؟
بله، آنهایی که سن درختانشان به هفت سال رسیده از آنها عایدی دارند و همین باعث شده مردمی که دیدند همسایههایشان موفق شدند، خودشان نیز دست به کار شدند.
پس شما در محدوده جغرافیایی خود در حال ایجاد تغییر با زغال و انجیر هستید.
بله. اکنون در جهرم حدود10 هزارنفر بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق تولید صنعتی زغال امرار معاش میکنند. من هم توانستهام برای 100 نفر شغل ایجاد کنم.
ولی شما که بانی این کار بودهاید بهنظر میرسد حالا رقیب زیاد دارید.
خیلی از کسانی که اکنون در این حرفه برای خودشان کسی هستند قبلا برای من کار میکردهاند اما من ناراضی نیستم و آنها را رقیب خود نمیدانم چون معتقدم در تجارت آزاد و غیرانحصاری، افراد میتوانند با تکیه بر لیاقت، شایستگی، توانمندی و اطلاعات بهروز از همه جلو باشند.
میتوانید بگویید فعالیتهای اقتصادی و عامالمنفعه شما تا چه حد زندگی مردم محلی را به سمت بهتر شدن سوق داده؟
میتوانم بگویم خیلی زیاد. جهرم سالها قبل یک نوار حاشیهای جرمزا داشت که در آن انواع و اقسام ناهنجاریها وجود داشت، به علاوه فقر که گریبان همه ساکنان را گرفته بود. اما اکنون نه تنها بساط جرم تقریبا برچیده شده، بلکه مردم از نظر فرهنگی رشد کرده و وضعیت اقتصادیشان متحول شده بهطوری که خوب میخورند و خوب میپوشند و خوب زندگی میکنند. همهاش نیز مدیون تبدیل بخش زیادی از کورههای سنتی زغال به تولید صنعتی است که در جهرم ثابت شد میتواند منشأ تحول باشد.