چرا مثل قمیها و گیلانیها نباشیم؟
شما را نمیدانیم، اما ما هر وقت میشنویم اینجا و آنجا میگویند ایرانیان رفتار فرهنگی فلان و بهمانی دارند، كفری میشویم. چرا؟ چون معتقدیم چنین گزارههای قاطعانهای تنها و تنها باید مبتنی بر آمارهای مستند صادر شوند و نه بر اساس باورهای تجربی و شخصی. حالا اگر آمارها هم همان را بگوید كه ما بر اساس تجربه و باورهای انفرادی یا جمعیمان میگوییم كه بهتر، اما وقتی میبینیم آمارها وضعی خوشبینانهتر یا بدبینانهتر از آنچه را ما بدون توجه به اعداد و ارقام میگوییم ساختهاند، باید به خود بیاییم و یاد بگیریم تحلیلهایمان را با نتایج بهدست آمده از آمار مستدل كنیم.
حالا مركز آمار ایران، گزارشی 60صفحهای منتشر كرده و طی آن فرهنگ رفتاری خانوار ایرانی را بر اساس نتایج بهدستآمده از آمارگیری گسترده پیش روی ما نهاده است.
این گزارش، هر آنچه را بتوان ذیل فرهنگ رفتاری قرار داد با هدفقراردادن 40هزار خانوار و البته افراد باسواد 15ساله و بالاتر از آن مد نظر قرار دادهاست؛ از سینما و تئاتر و كنسرترفتن و كتاب و روزنامهخواندن تا ورزشكردن و وقتگذراندن در شبكههای اجتماعی. عجالتا در گزارشی كه بر اساس این اعلام جدید نوشتهایم، به فراخور موضوعات مورد بررسی در صفحه ادبیات و هنر روزنامه جامجم، مقولات مرتبط با ادبیات و هنر را جدا كرده و به بررسیشان نشستهایم. اما این آمارها چه نكاتی فراتر از اعداد و ارقام دارند و با ما از چه میگویند؟