جزیره سرگردان
اخبار سیل از استان گلستان آغاز شد، از آققلا و گمیشان. حالا شاید همه مردم ایران روستای حاجیآباد را بهواسطه همت بلند ساكنانش بشناسند. همتی كه خیلی خوب در عكسهای ساتیار امامی از این منطقه به چشم میآید. جایی كه مردمان این روستا با گونیهای پلاستیكی سیل بندی در اطراف روستا كشیدند تا مانع ورود آب به آنجا شوند. همین همت بود كه در تصویری هوایی ساتیار امامی خیلی خوب دیده شده است. تصویری از یك روستا كه همچون جزیرهای میان سیل خروشان ایستادگی میكند. روایت او از این عكس و حضورش در این منطقه وقتی برایم جالب شد كه متوجه شدم خود او هم اهل بندر گز است.
«من از چهارم و پنجم فروردین در منطقه آق قلا بودم. از همان روز اول هم كانون بحران در آق قلا بود و بدیهی است كه شرایط سختی هم بود. ما یك رودی داریم به نام قره سو كه از بندر تركمن و كردكوی و بندرگز عبور میكند،آب منطقه آق قلا و گمیشان اگر شدت زیادی داشت شاید به سمت بندر تركمن هم میآمد و تنها مسیری كه حدس میزنم سر ریز كند همین رود قره سو بود، برای همین رفتم سمت جاده بندر تركمن و بندر گز كه دیدم كه آب هنوز به دشت نرسیده است. اینجا بود كه هلی شات كردم روی رود قرهسو و وقتی تصاویر هوایی را دیدم متوجه شدم كه بخشهایی از دشت هم زیر آب رفته است. اما نكتهای كه در این میان وجود داشت تاكید رسانهها روی كانون بحران بود. در این كه اتفاق ناگواری در آق قلا افتاده بود شكی نیست اما بسیاری از مناطق حاشیهای دیگر هم درگیر با این سیل بودند در حالی كه رسانهها متمركز شده بودند روی كانون بحران كه همان آق قلا بود. به جز چند رسانه محلی همه عكسهای رسانههای دیگر از همین منطقه بود. من اما تصمیم گرفتم بروم سمت همین مناطق حاشیهای درگیر با این سیل. وقتی تصاویر هلی شات را دیدم متوجه روستای حاجی آباد شدم. اینكه این عكس مورد توجه قرار گرفته و دستبهدست شده است شاید ارتباطی به نوع تصویر یا جذابیتهای بصری آن نداشته باشد و بیشتر از آن مدیون همت بچههای روستای حاجی آباد است. تلاش این افراد برای تشكیل سیل بند با دست خالی همراه شد با انتشار این عكس و مجموع این دو بود كه مورد توجه مردم قرار گرفت. روستای حاجی آباد در مسیر بندر تركمن به كردكو قرار گرفته است. یعنی در تقسیمات استانی در حوزه استحفاظی كردكو قرار دارد نه بندر تركمن. در مورد سدبندی و كیسهگذاری هم همه اهالی آن مناطق این كار را انجام دادند اما بچههای روستای حاجیآباد موفق شدند كه به واسطه این كار جلوی پیشروی آب به روستا را بگیرند. اما جالب اینكه شهرت این عكس در همین زمان كوتاه و كار بزرگ بچههای این روستا یك دلنگرانی بزرگی هم برای آنها به همراه داشته است، به نقل از اهالی همین روستا كه همگیشان سیستانیهای مهاجر هستند میگویم كه اغلب آنها نگران از خوابیدن جلوی این سیل هستند و فراموش شدنشان. این نگرانی هم بیراه نیست چرا كه هنوز هم كه هنوز است بسیاری از ما زلزله زدگان غرب كشور را فراموش كرده ایم. جالب است برایتان بگویم كه بچههای همین روستا شیفت بندی كردهاند برای نگهداری از این سیل بند و حالا بعد از پایان تعطیلات نگران مدرسه رفتنهایشان هستند، نگرانیهایی كه شاید در نگاه اول كوچك به نظر بیاید اما در واقع تاثیری كه روی اهالی آنجا میگذارد به اندازهای هست كه زندگیشان را تحت تاثیر قرار بدهد. برای خودم به عنوان یك روزنامه نگار عجیب و تلخ بود كه بسیاری از رسانهها در میانه این بحران به فكر تسویه حسابهای سیاسی افتاده بودند. میشد به راحتی متوجه شد كه بر اساس سیاستهای رسانه خودشان عكسها و اخباری منتشر میشد كه چندان منطبق بر اتفاقی نبود كه در آنجا افتاده است. حتی اگر واقعیت داشت آن اخبار و عكسها آغشته به نوع نگاهی بود كه دردی از مردم آن منطقه را منعكس نمیكرد و هدفش چیز دیگری بود. وقتی دوربین به دست میگیرم خودم را در درجه اول عكاس نمیدانم، به این مفهوم كه در ابتدا من یك انسانم و حس انسانیتم پشت دوربین اولویت بیشتری از جهان تصویریام دارد. به این دلیل است كه شاید شما فكر كنید چون اهل بندرگز هستم و شیفته آن منطقه بنابراین در ثبت تصاویرم تاثیر میگذارد، حسم در عكاسی از این بحران ارتباطی به جغرافیای منطقه نداشت و حتی تفاوتی با وضعیتم در لبنان یا موقعیتی در كشور افغانستان هم نداشت. همین حالا هم من در این منطقه هستم اما دلم با بچههای لرستان و پلدختر است.»
«من از چهارم و پنجم فروردین در منطقه آق قلا بودم. از همان روز اول هم كانون بحران در آق قلا بود و بدیهی است كه شرایط سختی هم بود. ما یك رودی داریم به نام قره سو كه از بندر تركمن و كردكوی و بندرگز عبور میكند،آب منطقه آق قلا و گمیشان اگر شدت زیادی داشت شاید به سمت بندر تركمن هم میآمد و تنها مسیری كه حدس میزنم سر ریز كند همین رود قره سو بود، برای همین رفتم سمت جاده بندر تركمن و بندر گز كه دیدم كه آب هنوز به دشت نرسیده است. اینجا بود كه هلی شات كردم روی رود قرهسو و وقتی تصاویر هوایی را دیدم متوجه شدم كه بخشهایی از دشت هم زیر آب رفته است. اما نكتهای كه در این میان وجود داشت تاكید رسانهها روی كانون بحران بود. در این كه اتفاق ناگواری در آق قلا افتاده بود شكی نیست اما بسیاری از مناطق حاشیهای دیگر هم درگیر با این سیل بودند در حالی كه رسانهها متمركز شده بودند روی كانون بحران كه همان آق قلا بود. به جز چند رسانه محلی همه عكسهای رسانههای دیگر از همین منطقه بود. من اما تصمیم گرفتم بروم سمت همین مناطق حاشیهای درگیر با این سیل. وقتی تصاویر هلی شات را دیدم متوجه روستای حاجی آباد شدم. اینكه این عكس مورد توجه قرار گرفته و دستبهدست شده است شاید ارتباطی به نوع تصویر یا جذابیتهای بصری آن نداشته باشد و بیشتر از آن مدیون همت بچههای روستای حاجی آباد است. تلاش این افراد برای تشكیل سیل بند با دست خالی همراه شد با انتشار این عكس و مجموع این دو بود كه مورد توجه مردم قرار گرفت. روستای حاجی آباد در مسیر بندر تركمن به كردكو قرار گرفته است. یعنی در تقسیمات استانی در حوزه استحفاظی كردكو قرار دارد نه بندر تركمن. در مورد سدبندی و كیسهگذاری هم همه اهالی آن مناطق این كار را انجام دادند اما بچههای روستای حاجیآباد موفق شدند كه به واسطه این كار جلوی پیشروی آب به روستا را بگیرند. اما جالب اینكه شهرت این عكس در همین زمان كوتاه و كار بزرگ بچههای این روستا یك دلنگرانی بزرگی هم برای آنها به همراه داشته است، به نقل از اهالی همین روستا كه همگیشان سیستانیهای مهاجر هستند میگویم كه اغلب آنها نگران از خوابیدن جلوی این سیل هستند و فراموش شدنشان. این نگرانی هم بیراه نیست چرا كه هنوز هم كه هنوز است بسیاری از ما زلزله زدگان غرب كشور را فراموش كرده ایم. جالب است برایتان بگویم كه بچههای همین روستا شیفت بندی كردهاند برای نگهداری از این سیل بند و حالا بعد از پایان تعطیلات نگران مدرسه رفتنهایشان هستند، نگرانیهایی كه شاید در نگاه اول كوچك به نظر بیاید اما در واقع تاثیری كه روی اهالی آنجا میگذارد به اندازهای هست كه زندگیشان را تحت تاثیر قرار بدهد. برای خودم به عنوان یك روزنامه نگار عجیب و تلخ بود كه بسیاری از رسانهها در میانه این بحران به فكر تسویه حسابهای سیاسی افتاده بودند. میشد به راحتی متوجه شد كه بر اساس سیاستهای رسانه خودشان عكسها و اخباری منتشر میشد كه چندان منطبق بر اتفاقی نبود كه در آنجا افتاده است. حتی اگر واقعیت داشت آن اخبار و عكسها آغشته به نوع نگاهی بود كه دردی از مردم آن منطقه را منعكس نمیكرد و هدفش چیز دیگری بود. وقتی دوربین به دست میگیرم خودم را در درجه اول عكاس نمیدانم، به این مفهوم كه در ابتدا من یك انسانم و حس انسانیتم پشت دوربین اولویت بیشتری از جهان تصویریام دارد. به این دلیل است كه شاید شما فكر كنید چون اهل بندرگز هستم و شیفته آن منطقه بنابراین در ثبت تصاویرم تاثیر میگذارد، حسم در عكاسی از این بحران ارتباطی به جغرافیای منطقه نداشت و حتی تفاوتی با وضعیتم در لبنان یا موقعیتی در كشور افغانستان هم نداشت. همین حالا هم من در این منطقه هستم اما دلم با بچههای لرستان و پلدختر است.»