شهری كه امید میخواهد
امید تنها نیاز مردمان مصیبت زده نیست و مردم ایران هم منتظر تصویری امیدبخش از سیلی هستند كه ویران كرده است. همین است كه در میان همه عكسهایی كه به نوعی از سیل در ایران معروف شده است ریسمان امیدبخش بودن آن را میتوان دید. یكی از این عكسها هم از جواد موگویی نویسنده و مستندساز است كه البته در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر شده است اما خیلی زود در فضای مجازی دست به دست شده است. خودش هنوز در لرستان است و همین است كه به سختی میتوان او را پیدا كرد اما از روزنوشتههای او هم میتوان فهمید كه در آن منطقه چه خبر است. در تصویر منتشر شده او شاید قاب بندی درست و درمانی نتوان پیدا كرد كه هنر عكاسی را به رخ بكشد اما حس و حالی نهفته است كه خستگی را از تن بیننده جدا میكند. عكسی معمولی از چند زن اهل پلدختر كه در كنار خانهای به جا مانده از سیل ایستاده اند و همگیشان لبخند به لب دارند. در كنار آنها فردی با لباس نظامی و البته چکمه سفیدی به پایش در حال كمك است و احتمالا جواد موگویی از لحظه فراغت آنها این تصویر را ثبت كرده است.
«این شهر آب ندارد. نصف شهر برق ندارد. فقط چند كوچه گاز دارد. فرمانداری كه از اول سیل نبود، دیشب عزل شد! سپاه آشپزخانه زده، برای غذای گرم. اما فقط توان ۱۰۰۰ نفر را دارد. برای شهر ۲۵هزار نفری! نت وصل شده. اما كند. سپاه در حال لایهروبی خیابانهای اصلی شهر است. اما زورش كم است! هنوز كسی به روستاها نرفته! هیچكس! هیچكس خبر از زنده بودنشان ندارد. تلفنها كمی آنتن دارد. دستگاه عابربانك سیار در شهر آمده. گروهای جهادی وارد شهر شدند. خانه به خانه لایهروبی میكنند. اما حجم بسیار است. ۵۰۰۰ خانه! بچههای جهادی نهایتا۲۰۰ نفر! اینها هم ناهار ندارند. شام ندارند. آب ندارند. دیشب در سرما خوابیدند. هلال احمر آمده، ارتش هست، سپاه هست، اما شهر فرماندار ندارد! برای همین كار كند است و بیبرنامه. باجرات میگویم هیچ كمك مردمی نیامده. حتی یك وانت! چرا مردم مثل زلزله كرمانشاه كمك نمیفرستند؟! اینجا كمك مردمی میخواهد. دیشب ساعت 5/3 صبح با نیسان اقلام هلال احمر را پخش میكردیم. مردم هجوم آوردند.
امروز سروكله چند خبرنگار هم به شهر پیدا شد! بندهخداها یا نمیدانند «خبرنگاری بحران» چیست! یا از سیل تصوری ندارند! از بس كه با سروضع شیك و مجلسی آمدهاند. این جور مواقع مردم پس میزنند و خبرنگار را همراه خود نمیبینند و او را صرفا توجیهگر كمكاری مسؤولان میدانند. مدام بهشان تكه میانداختند كه «آمدید چند گزارش بگیرید كه بگید همه چیز خوبه؟!»
امروز برق كامل ۳منطقه شهر وصل شده. ۳ منطقه دیگر هم تا دو روز دیگر وصل میشود. و تنها منطقه سازمانیها میماند كه به علت تخریب كامل زیرساختها تا چندماه دیگر وصل نخواهد شد.
«این شهر آب ندارد. نصف شهر برق ندارد. فقط چند كوچه گاز دارد. فرمانداری كه از اول سیل نبود، دیشب عزل شد! سپاه آشپزخانه زده، برای غذای گرم. اما فقط توان ۱۰۰۰ نفر را دارد. برای شهر ۲۵هزار نفری! نت وصل شده. اما كند. سپاه در حال لایهروبی خیابانهای اصلی شهر است. اما زورش كم است! هنوز كسی به روستاها نرفته! هیچكس! هیچكس خبر از زنده بودنشان ندارد. تلفنها كمی آنتن دارد. دستگاه عابربانك سیار در شهر آمده. گروهای جهادی وارد شهر شدند. خانه به خانه لایهروبی میكنند. اما حجم بسیار است. ۵۰۰۰ خانه! بچههای جهادی نهایتا۲۰۰ نفر! اینها هم ناهار ندارند. شام ندارند. آب ندارند. دیشب در سرما خوابیدند. هلال احمر آمده، ارتش هست، سپاه هست، اما شهر فرماندار ندارد! برای همین كار كند است و بیبرنامه. باجرات میگویم هیچ كمك مردمی نیامده. حتی یك وانت! چرا مردم مثل زلزله كرمانشاه كمك نمیفرستند؟! اینجا كمك مردمی میخواهد. دیشب ساعت 5/3 صبح با نیسان اقلام هلال احمر را پخش میكردیم. مردم هجوم آوردند.
امروز سروكله چند خبرنگار هم به شهر پیدا شد! بندهخداها یا نمیدانند «خبرنگاری بحران» چیست! یا از سیل تصوری ندارند! از بس كه با سروضع شیك و مجلسی آمدهاند. این جور مواقع مردم پس میزنند و خبرنگار را همراه خود نمیبینند و او را صرفا توجیهگر كمكاری مسؤولان میدانند. مدام بهشان تكه میانداختند كه «آمدید چند گزارش بگیرید كه بگید همه چیز خوبه؟!»
امروز برق كامل ۳منطقه شهر وصل شده. ۳ منطقه دیگر هم تا دو روز دیگر وصل میشود. و تنها منطقه سازمانیها میماند كه به علت تخریب كامل زیرساختها تا چندماه دیگر وصل نخواهد شد.