گفتوگو با رحمان باقریان؛ بازیگری که این روزها بیشتر نقش پدر و پدربزرگ را بازی میکند
باید سریالهایمان را صادر کنیم
كمتر ایرانی است كه كمدی-جنگی «لیلی با من است» را ندیده باشد؛ حتی اگر در سینما، این كمدی را ندیده باشیم نسخه سریالی آن كه در تلویزیون بارها و بارها پخش شد را به خاطر داریم. در بخشی از پایانبندی آن كمدی، شخصیت اصلی كار با بازی پرویز پرستویی را در كنار پیرمردی آر.پی.جی زن میبینیم كه با لهجه شیرین آذری هم اسباب انبساط خاطر مخاطب را موجب میشود و هم دگرگونی روحی شخصیت اصلی را به انتها میرساند. آن پیرمرد خوشزبان كسی نیست جز رحمان باقریان. هنرپیشهای بهشدت بااخلاق كه كارش را با رادیو آغاز كرد اما خیلی زود جذب تلویزیون شد و در برخی از مجموعههای ماندگار و خاطرهانگیز دهههای مختلف از «گرگها» و «گل پامچال» تا «آوای فاخته»، «امام علی(ع)»، «مسافر ری»، «مختارنامه» و «دوران سركشی» ایفای نقش کرد. با رحمان باقریان درباره فعالیتهای بازیگری اخیرش گفتوگو كردهایم.
مشغول بازی در دو سریال خاك گرم به كارگردانی جواد ارشاد و عروس تاریكی به كارگردانی محمود معظمی بودم.
سریال خاك گرم كه برای شبكه اول سیما تولید در كرمان فیلمبرداری شده، ملودرامی است با رگههای اجتماعی. عروس تاریكی هم كه برای شبكه اول سیماست یك درام خانوادگی ماجراجویانه است و ارتباط یك زن و شوهر را به تصویر میكشد.
از نقشهای خودتان در این دو مجموعه صحبت كنید.
در هر دو مجموعه ایفاگر نقشهای مكمل بودم با یك اشتراك و آن هم اینكه در هر دو نقش، پدر خانواده هستم.
در خاك گرم ایفاگر نقش پدر شهید را داشتم؛ سریال مروری داشت بر زندگی آدمهای درگیر دفاع مقدس و روحیات این پدر شهید بهخوبی در كار متبادر شده است. در عروس تاریكی هم نقش پدر خانوادهای را ایفا کردم كه بروز اتفاقاتی برای این خانواده كارش را برای مدیریت اتفاقات دشوار میكند.
اینكه كدام نقش پررنگتر است واقعا قابل بیان نیست چون هر یك از این دو شخصیت رنگآمیزی خاص خود را دارد و به تبع آن جایگاه خاصشان را در دل مجموعه.
مدتهاست در تلویزیون ایفاگر نقش پدر و پدربزرگ هستید. این كلیشه شدن در نقش بزرگتر خانواده اذیتتان نمیكند؟
صددرصد كه دوست دارم نقشهای دیگری را هم بازی كنم چون روح كنجكاوی دارم و یك نقش متفاوت هرچقدر هم كه كوچك باشد باعث میشود كنكاش كنم در روحیاتش و شخصیت بسازم، ولی مشكل آنجاست كه كارگردانان زیاد به فكر تنوع نیستند و این مختص تلویزیون هم نیست.
در سینما هم كارگردانان عمدتا چنین نگاهی دارند و همین موجب میشود فارغ از مضامین تكراری، اینكه در فیلمها یك شخصیت متفاوت پیدا كنیم، سخت باشد.
به هر حال در سینما اغلب جوانان هستند كه حرف اول را میزنند.
سینما قواعد خاص خودش را دارد و هرچه بیشتر میگذرد بیشتر به سمت گیشه و تجارت میرود. این نگاه تجاری موجب میشود تهیهكننده فقط به دنبال یكی باشد كه بیاید و لااقل بخشی از بازگشت سرمایه او را تأمین كند، یعنی برایشان آورده مالی داشته باشد و نه آورده هنری!!! این روالی است كه باعث میشود برخی بازیگران مدام فیلم بازی كنند و مابقی در حاشیه قرار گیرند.
این گرفتاری درباره بازیگرانی كه پا به میانسالی میگذارند بیشتر هم میشود.
طبیعی است که هرچه سن بازیگر بالاتر برود نقشهای پیشنهادی تیپیكالتر میشود و چون روزگار روزگار سرعت است و همه میخواهند در كوتاهترین مدت به نتیجه برسند پس اولین گزینهای كه به ذهنشان درباره یك شخصیت میرسد میشود او كه پیشتر آن نقش را ایفا كرده است!
در دل همین روال غلط است كه خستگی ایجاد میشود.
سعی میكنم خسته نشوم و حتی تكراریترین نقشها را هم با رنگ و لعاب خودم دیدنی كنم! مهم نیست كارگردان از من چه میخواهد. من میكوشم حتی یك پیرمرد معمولی را هم با پرداخت دقیق از ذهنیت و گذشته و آنچه در آینده پیش رو دارد به تصویر بكشم و كوششها بر سر همین پرداخت است كه بازیگری را لذتبخش میكند. همه سعی و ممارستم این است كه نقشهایم یكنواخت نشود چون روزی كه مخاطب شما را یكنواخت ببیند، روز مرگ هنری بازیگر است. البته باز تنوع نقش در تلویزیون خیلی بهتر است، چون حجم تولید بالاست و نگاه تجاری مانند سینما هنوز چنان كه باید بر آن غلبه نكرده!
مگر تجارت چیز بدی است؟ اصلا همین كه سریالهایمان توانایی صادرات ندارد، محل پرسش است.
تجارت تمیز هیچ ایرادی ندارد، یعنی اگر بتوانیم به جایی برسیم كه سریالهایمان - كه تمام و كمال حلال هستند - بتوانند به كشورهای خارجی عرضه شوند و در مقابل سرمایه به كشور بیاید خیلی هم خوب است و باعث رونق صنعت سریالسازی میشود ولی آنچه میبینیم تولید و عرضه داخلی است و كمتر تلاش شده برای عرضه خارجی.
واقعا چقدر امكان رقابت سریالهای ایرانی با نمونههای خارجی وجود دارد؟
باید با داشتهها كار كرد. باید بر سر اینكه سریالهایمان اغلب اخلاقی هستند، كار كنیم و به دنبال بازار باشیم. مگر كشور مسلمان در دنیا كم داریم؟ چرا سریالهای درجه یكمان را به چنین كشورهایی صادر نكنیم؟ مگر سریالی نظیر «مختارنامه» صادر نشد و آورده نداشت؟ مگر «یوسف پیامبر» صادر نشد و كلی طرفدار پیدا نكرد؟ باید صادرات سریالهایمان با برند «حلال» را در دستور كار قرار دهیم. تا ابد كه نمیشود منتظر كمكهای دولتی ماند؛ باید خودمان هم از تولیداتمان به درآمدزایی برسیم و اگر به فكر صادرات فرهنگی باشیم با یك تیر دو نشان زدهایم چون هم كسب درآمد كردهایم و هم توانستهایم محصولاتمان را الگو كنیم برای كشورهای اخلاقمدار.
یعنی حتی با تنوعی كه در تولیدات بصری در فضاهای مختلف وجود دارد همچنان میتوان رقابت كرد؟
من فارغ از سریالهای خودم اغلب محصولات تلویزیون را میبینم و شاهد تلاشهای دوستان هستم و میدانم رقابت با ماهواره و فضای مجازی خیلی سخت شده، ولی اگر بتوانیم به سمت تنوع در تولید محصولات برویم قطعا موفق خواهیم بود.
تنوع در چه چیز؟ در فرم روایت یا خود روایت؟
هم در قصهگویی و هم در ساختار عرضه داستان باید به سمت تنوعگرایی برویم. دیگر زمانی كه بخواهیم به سبك سه دهه قبل با روایت داستانهای خانوادگی در مکانهای فیلمبرداری داخلی مخاطب جذب كنیم، گذشته است. باید داستانهای نو را در فضاهای تازه به مخاطب عرضه و بر گستردگی ژانری هم تأكید كنیم. این رفتن به سمت تنوع هم نیاز به حمایتهای مالی دارد. باید شرایطی فراهم شود كه تولیدكنندگان به خصوص متخصصان تولید كمبود مالی نداشته باشند و بتوانند با فراغ بال به تولید بپردازند.
ولی آنچه آشكار است مشكلات مالی است كه حتی حضور بازیگران در پروژهها را هم تحتالشعاع قرار داده.
مشكلات مالی هست و خودم هم بارها با این بدحسابیها مواجه شدهام و متأسفانه هیچ گاه روشن نیست چرا این بدحسابیها رخ میدهد ولی باید برای پیشگیری از این بدحسابیها برنامهریزی كرد. نمیدانم چرا برخی تهیهكنندگان انتظار دارند بازیگران بدون دستمزد یا دستمزد حداقلی كار كنند و صدایشان درنیاید؟ تهیهكننده باید اندوختهای داشته باشد كه در شرایط بد مالی هم بتواند انتظارات را برآورده كند و نباید اعتبار تلویزیون به خاطر بدحسابی تهیهكنندگان خدشهدار شود.