جنایت شیشه‌ای  پسر فوتبالیست در پارك

جنایت شیشه‌ای پسر فوتبالیست در پارك

فوتبالیست شیشه‌ای بعد از فحاشی و دعوا با دوست قدیمی‌اش در بوستان كودكان تهران او را به قتل رساند و پسر دیگری را با ضربه‌های چاقو زخمی كرد.
به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، شامگاه نهم خرداد امسال مردی با پلیس تهران تماس گرفت و از درگیری خونین در بوستان كودك خبر داد. ماموران با حضور در آنجا مشاهده كردندكه پسر 24 ساله‌ای با ضربه‌های چاقو به قتل رسیده و جوان دیگری زخمی شده است. موضوع به بازپرس كشیك قتل تهران گزارش شدو با هماهنگی قضایی جسد به پزشكی قانونی منتقل و جوان زخمی در بیمارستان بستری شد كه با تلاش پزشكان از مرگ نجات یافت.
در جریان تحقیقات از شاهدان ماجرا معلوم شد كه پسر جوانی با آنها درگیر شده و پس از زخمی كردن آنان با چاقو از محل گریخته است. ماموران در بیمارستان حاضر شدند و به تحقیق از پسر زخمی پرداختند كه او اظهار كرد: من و دوستم بعداز افطار برای تفریح به بوستان كودك رفته بودیم كه مقتول دوست قدیمی‌اش به نام شهروز را دید . شهروز حال درستی نداشت. زمانی كه ما به او نگاه كردیم با ما دعوا كرد كه چرا نگاهش می‌كنیم همین باعث درگیری شد. او ما را با چاقویی كه داشت زخمی كرد و باعث مرگ دوستم شد. 
با شناسایی هویت متهم به قتل فراری، او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا این‌كه ساعاتی بعداز جنایت هنگام بازگشت به خانه‌اش بازداشت شد. متهم روز شنبه برای ادامه تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس جنایی گفت: معتادم و شیشه مصرف می‌كنم. آن شب نیز در پارك دوست قدیمی‌ام و پسری كه همراه او بود به من چپ چپ نگاه كردند كه باعث درگیری شد و در ادامه دعوا آن دو را با ضربه‌های چاقو زخمی كردم كه باعث مرگ دوستم شد.

پنج روز نخوابیدم
«شیشه مصرف كرده و پنج روز بود نخوابیده بودم. زمانی كه با دوست قدیمی‌ام و پسر جوانی در پارك كودكان روبه‌رو شدم مدام مرا نگاه می‌كردند كه همین باعث مشاجره و فحاشی شد و با چاقویی كه داشتم او را كشتم و دوستش را زخمی كردم.» این بخشی از گفته‌های فرهاد 24 ساله است كه بازیكن سابق یكی از تیم‌های تهرانی است.
معتادی؟
بله. از كودكی عاشق فوتبال بودم و همین باعث شد چند سال به عنوان مهاجم در یكی از تیم‌های فوتبال در پایتخت بازی كنم . بعد هم به سربازی رفتم. وقتی پدرم فوت كرد از خدمت سربازی فرار كردم و دیگر به پادگان نرفتم و گرفتار اعتیاد شدم.
چرا ؟
نمی‌توانستم مرگ پدرم را باور كنم، همین باعث شد كه به پیشنهاد یكی از دوستانم برای این‌كه غم‌هایم را فراموش كنم شیشه مصرف كنم و كم كم معتاد شدم. اعتیادم باعث شد كه از فوتبال كنار بكشم. بعداز آن بیكار بودم و خانواده‌ام هزینه ام را تامین می‌كردند.
چرا ترك نكردی؟
خانواده‌ام خیلی تلاش كردند. چند بار هم در كمپ بستری شدم، اما هر بار دوباره شروع می‌كردم. دو ماه پیش دوباره ازكمپ بیرون آمده و مصرف شیشه را دوباره شروع كردم.
از شب جنایت بگو .
 پنج روز قبل از جنایت شیشه زیادی مصرف كردم. همین باعث شد كه پنج شبانه روز نخوابم. این چند روز در پارك‌ها سرگردان بودم. آن شب دوست قدیمی‌ام و پسر جوانی را دیدم. حالم خوب نبود و انگار جنون به من دست داده بود، هر فردی كه به من نگاه می‌كرد با او دعوا می‌كردم. حوصله و اعصابم سر جایش نبود .
 بعد چه شد؟
آنها به من چپ چپ نگاه كردندكه همین باعث دعوا شدو من كه حالم خوب نبود عصبانی شدم و با شنیدن فحش و ناسزا به سمت‌شان حمله كردم و با زخمی كردن آن دو متواری شدم.