نَقد

نَقد


علیرضا بهرامی، منتقد و نویسنده، در بخشی از نقدی درباره فیلم‌ها و مجموعه‌هایی كه در تلویزیون و حتی سینما ساخته می‌شوند، در ایسنا نوشت: در هر  خانواده ایرانی، دست‌كم یك قتل اتفاق می‌افتد و
هر خانواده ایرانی حتما درگیر یك قتل در بطن یا پیرامون خود شده است. تقریبا در تمامی خانواده‌های ایرانی، یك نفر دست به سرقت از خانواده یا دیگران می‌زند. یك‌سوم ایرانی‌ها در حال حق‌السكوت دادن هستند، یك سوم در حال حق‌السكوت گرفتن و یك سوم هم بی‌عرضه هستند، وگرنه در یكی از دو دسته قبلی قرار می‌گرفتند!
در هر خانواده ایرانی یك نفر پیدا می‌شود كه به دسیسه مشغول و حاضر است حتی عمر و هستی خود یا دیگران را تباه كند تا چیزی را تلافی كرده باشد. خشونت‌طلبی، توطئه‌گری، انتقام‌جویی، خلافكاری، مصیبت‌زدگی، درماندگی و البته آدمكشی، نزد ایرانیان و خانواده‌های ایرانی امری رایج است! این، تصویری است كه سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی روایت می‌كنند و این پرسش را به‌وجود می‌آورند كه آیا واقعا این‌گونه است و ما در چنین وحشتكده هولناكی زندگی می‌كنیم؟
در همین روزهای ماه مبارك رمضان كافی است به مجموعه‌های مناسبتی تلویزیون نگاهی بیندازید؛ مثلا همین سریال برادرجان یا دل‌دار. چه چیزی در آنها مشهود است و بیشتر جریان دارد؟ همان عبارت‌ها و توصیف‌هایی كه در جمله‌های بالا آمده است؛ قتل، دسیسه، جرم و انتقام؛ آن‌هم در لحظه‌هایی كه با نواهای ملكوتی موقع اذان مغرب آرامش می‌گیریم و رواست كه این آرامش درونی شود و حس خوب روزه‌داری را با لذت فطری تقویت كند؛ اما با این سریال‌ها، چه چیز به‌جایش می‌نشیند؟
 در مجموعه‌های تلویزیونی، از این رهگذر، شخصیت‌های بد داستان را به شكل افراطی هم می‌توان بسط داد تا به وجه درام كار كمك شود. همچنین این نوع شكل‌دهی با این سوگیری انجام می‌شود كه قاعدتا قرار است در قسمت پایانی كار كه در پایان ماه رمضان یا دهه محرم قرار است پخش شود، شخصیت‌های بد داستان را می‌توانیم متنبه كنیم؛ تا بعد بتوانیم مدعی شویم معنویت را از این طریق تبلیغ و تشویق كرده‌ایم.
 حال  آیا می‌توانیم از این بهراسیم كه در نتیجه تكراری كه قتل انسان‌ها را به امری بدیهی و رایج تبدیل كرده است، هر كدام از ما آحاد جامعه ممكن است حالا دیگر مستعد قاتل شدن باشیم؟ پاسخ و تدبیر مدیریت فرهنگی و اجتماعی كشور برای چنین دغدغه‌ای چیست؟