یك استاد ارتباطات در گفتوگو با جامجم بررسی كرد:
محك روزنامهنگاری در سایه یك قتل
چیزی حدود ده روز پیش بود كه وقوع یك قتل و كشته شدن زنی به دست همسرش، به تیتر یك بسیاری از خبرگزاریهای رسمی كشور و حتی كانالهای غیررسمی اطلاعرسانی در فضای مجازی تبدیل شد. بحث خشونتهای خانگی معالاسف بحث تازهای در كشورمان نیست؛ آمار جرم و جنایت هم نرخ قابل توجهی دارد و كافی است به صفحات حوادث بسیاری از روزنامهها و حتی همین صفحه حوادث روزنامه خودمان، جامجم نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم هر روزه در گوشهگوشه شهر و كشورمان جرایم متعددی در ابعاد گوناگون در حال انجام است و در مواردی، خواسته و ناخواسته، به حوادث خونینی هم منجر میشود. با این حال در واقعه قتلی كه 7 خرداد در برج آرمیتای تهران صورت گرفت، آن چیزی كه اهمیت داشت كشته شدن زنی ـ آن هم زن دوم- به دست همسرش و چرایی آن نبود. اهمیت ماجرا بیش از هر چیز به ماهیت سیاسی و اجتماعی قاتل بازمیگشت. دلیلی كه موجب شد رسانهها به شكل ویژه به ماجرا بپردازند و آن را تیتر یك خبرهای خود كنند.
حالا كه حدودا ده روزی از ماجرا گذشته و تب اولیه خبررسانی آن در رسانهها فروكش كرده است، فرصت را مناسب دیدیم تا در گفتوگو با دكتر عباس اسدی، استاد ارتباطات و روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی تهران به تحلیل و رفتارشناسی رسانههای رسمی كشورمان در قبال این ماجرا بپردازیم و عملكردشان را در قبال واقعهای كه رخ داد، مورد ارزیابی قرار بدهیم.
قتلی كه 7 خرداد در منطقه سعادتآباد تهران رخ داد، خیلیها را به شوك فروبرد. احتمالا رسانهها هم دچار همین شوك بودند؛ چراكه رفتار شتابزده و نسنجیدهای را بهخصوص در یكی دو ساعت نخست بعد از وقوع حادثه از آنها شاهد بودیم و خبررسانیهایی كه نسبت به واقعه صورت میگرفت، پراكنده و در هم ریخته و در مواردی ضد و نقیض هم بودند. شما از منظر ارتباطی رفتار رسانههای مختلف كشور را در قبال این واقعه چطور ارزیابی میكنید؟ به نظرتان آیا رسانههایمان در پوشش خبر قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی توانستند حرفهای عمل كنند؟
این یك سوال كلی است. اول باید بدانیم چرا این واقعه قتل در رسانهها پیچید و رسانههای رسمی و غیررسمی كشور اینطور به آن پرداختند. ما در علم ارتباطات برای هر خبری ارزشهای گوناگونی قائل هستیم و در این واقعه قتل اخیر، ارزش خبری «شهرت» قاتل را كه زمانی در كشور وزیر، مشاور و شهردار بوده است، برجسته كرد. از طرفی ارزشهای خبری «برخورد» و «شگفتی» هم در اینجا نقش داشتند؛ چراكه بر اساس صحبتهایی كه نزدیكان قاتل انجام دادند، همه میگفتند او فردی آرام و خونسرد بوده است و انتظار چنین كاری را از او نداشتیم. به قول طرفدارانش، آزار او به مورچه هم نمیرسید. وقتی این قتل رخ داد، تمام رسانههای سنتی و اجتماعی كشور، همه به صورت ناقص به پوشش این ماجرا پرداختند. در ساعتهای اولیه هنوز كسی عمق ماجرا را نمیدانست و هر كس نظری ارائه كرد و از زاویه نگاه خودش به آن پرداخت. همه خبرها شبیه هم بودند و جای عنصر «چرا؟» در آنها خالی بود. البته عنصر خبری «چگونگی» هم در روزهای نخست بعد از وقوع ماجرا تا اندازهای مبهم بود. نتیجهاش اینكه در آن روزها در بیشتر خبرها تكرار مكررات را دیدیم. هیچ خبرنگاری نرفت با افراد متعدد مصاحبه و كنش ایجاد كند و اطلاعات دست اول به دست بیاورد. كسی سراغ مصاحبه با روانشناسان، روانكاوان، جامعهشناسان و ... هم نرفت. همه فقط به صورت خبری فوری به پوشش آن پرداختند و در عین حال در غبارآلود كردن فضا هم نقش داشتند.
وجه سیاسی و اجتماعی قاتل و عمل او - كه از جانب یك سیاستمدار شناخته شده عملی نادر بود- را چقدر در نوع پرداختن رسانهها به ماجرا دخیل میدانید؟ چون تقریبا شاهد بودیم هر رسانهای بر اساس گرایش فكری و سیاسی خودش به ماجرا پرداخته، به نجفی حمله یا از او دفاع كرد و نفس عمل قتل و كشته شدن یك زن به دست همسرش گویی در این میان اهمیت كمتری داشت.
نه. من اینكه كار نجفی از جانب یك سیاستمدار نادر بود را قبول ندارم. پیش از این هم مواردی داشتهایم و در دورههای مختلف سیاستمدارانی را میتوان پیدا كرد كه دست به قتل زدهاند. شاید در آن دوران رسانههای اجتماعی كمتر داشتیم و به این خاطر سر و صدایی در قبال كارشان ایجاد نشد. نمیخواهم از كسی نام ببرم، اما مواردی را میتوان پیدا كرد.
و اینكه مقتول همسر دوم بود چطور؟ این هم در نوع پرداخت رسانهها نقش داشت؟
رسانههای ما در پرداختن به این ماجرا دوقطبی عمل كردند. رسانههای طرفدار نجفی به دنبال ارائه تصویر فردی مظلوم كه دست به خودویرانگری زد، بودند و
از طرفی دیگر، رسانههای منتقد او سراغ زوایای دیگر رفتند. متاسفانه رسانههای ما كمتر به مقتول ماجرا پرداختند و جای تعجب دارد كه حتی خبرنگاران زن هم در این قضیه پیشرو نبودند. كسی چرایی قضیه، شرایط زندگی او با نجفی، اینكه اصلا چرا همسر دومش شد، زندگیشان با هم چگونه بود و ... را بررسی نكرد. حتی در بسیاری از خبرها هویت فردی او نادیده گرفته شد و به جای گفتن نام و نام خانوادگی او، به گفتن اینكه او همسر دوم نجفی بود، بسنده شد. در نتیجه شاهد بودیم از این حیث، در این ماجرا انصاف روزنامهنگاری هیچ رعایت نشد. این پوشش خبری نشان داد روزنامهنگاران ما همچنان پشت میزهایشان نشستهاند. من در روزهای نخست بعد از وقوع حادثه ندیدم كسی برود و با همسایهها صحبت كند و از زندگیشان و شرح روز حادثه بپرسد. خبرنگاری ما واقعا رو به افول رفته است. خبرنگاران به جای روشنگری، با دیدی بسته جلو میروند و نگاه مغرضانه دارند. مردم هم در چنین شرایطی نمیفهمند راست و دروغ كدام است و در این میان تحریفهایی هم صورت میگیرد. البته یادمان باشد ماجرایی كه رخ داد، فقط یك قتل فیزیكی بود. در شرایط امروز جامعه، قتلهای روانی كم نداریم. از صحبتهای عجیب مسؤولان و صاحب منصبان تا موارد دیگر.
از میان گزارشهای مختلفی كه رسانههای مختلف آن روز تهیه كردند، گزارش خبرنگار صدا و سیما سر و صدای ویژهای بهپا كرد. عدهای جسارت او را ستودند و عده دیگر معتقد بودند رفتن او به اداره آگاهی و ترسیم وضعیت نجفی در آنجا (در حالی كه نشسته بود و چای مینوشید) و حتی دست زدن خبرنگار به آلت جرم، حركتی غیرحرفهای و جوگیرانه بود. نظر شما چیست؟
من از منظر یك استاد دانشگاه ارتباطات، حركتی كه آن خبرنگار (داوود فتحعلیزاده) انجام داد را حركتی درست و حرفهای میدانم. در شرایطی كه بقیه چنین كاری نكردند، او توانست به كلانتری برود، از نجفی مصاحبه بگیرد و در این كار او نوعی حرفهای بودن به چشم میخورد. سوال اینجاست اگر شرایط برعكس میشد و به جای خبرنگار صدا و سیما، خبرنگار دیگری از طیف رسانههای حامی نجفی آنجا میرفت باز همین واكنشها داده میشد؟ نه. كار صدا و سیما حرفهای و قابل پذیرش بود. آن خبرنگار توانست در رقابت با رقیبان و در شرایطی كه همه پشت میزهایشان نشسته بودند، خبر را برای خودش به چنگ بیاورد.
به نظرم كار او قابل تقدیر بود. او در لحظه درستی با نجفی مصاحبه كرد. اگر صدا و سیما آن مصاحبه را درست در لحظات بعد از رسیدنش به كلانتری پخش نمیكرد، ممكن بود عدهای بگویند او زیر فشار و شكنجه چنین حرفهایی زده و به قتل همسرش اعتراف كرده است. حركت صدا و سیما به نوعی دشمنان را خلع سلاح كرد. یادمان باشد در اصول روزنامهنگاری، سرعت بسیار مهم است، آن هم در شرایط امروز. اما متاسفانه میبینیم روزنامهنگاری ما، سكوی رسیدن عدهای به قدرت شده است و كسی حرفهای كار نمیكند. یك قتل به وقوع پیوسته و همه در حال بحثهای سیاسی هستند. به همین دلیل است كه روزنامهنگاری مستقل در كشورمان جان نمیگیرد.
حالا كه حدودا ده روزی از ماجرا گذشته و تب اولیه خبررسانی آن در رسانهها فروكش كرده است، فرصت را مناسب دیدیم تا در گفتوگو با دكتر عباس اسدی، استاد ارتباطات و روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی تهران به تحلیل و رفتارشناسی رسانههای رسمی كشورمان در قبال این ماجرا بپردازیم و عملكردشان را در قبال واقعهای كه رخ داد، مورد ارزیابی قرار بدهیم.
قتلی كه 7 خرداد در منطقه سعادتآباد تهران رخ داد، خیلیها را به شوك فروبرد. احتمالا رسانهها هم دچار همین شوك بودند؛ چراكه رفتار شتابزده و نسنجیدهای را بهخصوص در یكی دو ساعت نخست بعد از وقوع حادثه از آنها شاهد بودیم و خبررسانیهایی كه نسبت به واقعه صورت میگرفت، پراكنده و در هم ریخته و در مواردی ضد و نقیض هم بودند. شما از منظر ارتباطی رفتار رسانههای مختلف كشور را در قبال این واقعه چطور ارزیابی میكنید؟ به نظرتان آیا رسانههایمان در پوشش خبر قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی توانستند حرفهای عمل كنند؟
این یك سوال كلی است. اول باید بدانیم چرا این واقعه قتل در رسانهها پیچید و رسانههای رسمی و غیررسمی كشور اینطور به آن پرداختند. ما در علم ارتباطات برای هر خبری ارزشهای گوناگونی قائل هستیم و در این واقعه قتل اخیر، ارزش خبری «شهرت» قاتل را كه زمانی در كشور وزیر، مشاور و شهردار بوده است، برجسته كرد. از طرفی ارزشهای خبری «برخورد» و «شگفتی» هم در اینجا نقش داشتند؛ چراكه بر اساس صحبتهایی كه نزدیكان قاتل انجام دادند، همه میگفتند او فردی آرام و خونسرد بوده است و انتظار چنین كاری را از او نداشتیم. به قول طرفدارانش، آزار او به مورچه هم نمیرسید. وقتی این قتل رخ داد، تمام رسانههای سنتی و اجتماعی كشور، همه به صورت ناقص به پوشش این ماجرا پرداختند. در ساعتهای اولیه هنوز كسی عمق ماجرا را نمیدانست و هر كس نظری ارائه كرد و از زاویه نگاه خودش به آن پرداخت. همه خبرها شبیه هم بودند و جای عنصر «چرا؟» در آنها خالی بود. البته عنصر خبری «چگونگی» هم در روزهای نخست بعد از وقوع ماجرا تا اندازهای مبهم بود. نتیجهاش اینكه در آن روزها در بیشتر خبرها تكرار مكررات را دیدیم. هیچ خبرنگاری نرفت با افراد متعدد مصاحبه و كنش ایجاد كند و اطلاعات دست اول به دست بیاورد. كسی سراغ مصاحبه با روانشناسان، روانكاوان، جامعهشناسان و ... هم نرفت. همه فقط به صورت خبری فوری به پوشش آن پرداختند و در عین حال در غبارآلود كردن فضا هم نقش داشتند.
وجه سیاسی و اجتماعی قاتل و عمل او - كه از جانب یك سیاستمدار شناخته شده عملی نادر بود- را چقدر در نوع پرداختن رسانهها به ماجرا دخیل میدانید؟ چون تقریبا شاهد بودیم هر رسانهای بر اساس گرایش فكری و سیاسی خودش به ماجرا پرداخته، به نجفی حمله یا از او دفاع كرد و نفس عمل قتل و كشته شدن یك زن به دست همسرش گویی در این میان اهمیت كمتری داشت.
نه. من اینكه كار نجفی از جانب یك سیاستمدار نادر بود را قبول ندارم. پیش از این هم مواردی داشتهایم و در دورههای مختلف سیاستمدارانی را میتوان پیدا كرد كه دست به قتل زدهاند. شاید در آن دوران رسانههای اجتماعی كمتر داشتیم و به این خاطر سر و صدایی در قبال كارشان ایجاد نشد. نمیخواهم از كسی نام ببرم، اما مواردی را میتوان پیدا كرد.
و اینكه مقتول همسر دوم بود چطور؟ این هم در نوع پرداخت رسانهها نقش داشت؟
رسانههای ما در پرداختن به این ماجرا دوقطبی عمل كردند. رسانههای طرفدار نجفی به دنبال ارائه تصویر فردی مظلوم كه دست به خودویرانگری زد، بودند و
از طرفی دیگر، رسانههای منتقد او سراغ زوایای دیگر رفتند. متاسفانه رسانههای ما كمتر به مقتول ماجرا پرداختند و جای تعجب دارد كه حتی خبرنگاران زن هم در این قضیه پیشرو نبودند. كسی چرایی قضیه، شرایط زندگی او با نجفی، اینكه اصلا چرا همسر دومش شد، زندگیشان با هم چگونه بود و ... را بررسی نكرد. حتی در بسیاری از خبرها هویت فردی او نادیده گرفته شد و به جای گفتن نام و نام خانوادگی او، به گفتن اینكه او همسر دوم نجفی بود، بسنده شد. در نتیجه شاهد بودیم از این حیث، در این ماجرا انصاف روزنامهنگاری هیچ رعایت نشد. این پوشش خبری نشان داد روزنامهنگاران ما همچنان پشت میزهایشان نشستهاند. من در روزهای نخست بعد از وقوع حادثه ندیدم كسی برود و با همسایهها صحبت كند و از زندگیشان و شرح روز حادثه بپرسد. خبرنگاری ما واقعا رو به افول رفته است. خبرنگاران به جای روشنگری، با دیدی بسته جلو میروند و نگاه مغرضانه دارند. مردم هم در چنین شرایطی نمیفهمند راست و دروغ كدام است و در این میان تحریفهایی هم صورت میگیرد. البته یادمان باشد ماجرایی كه رخ داد، فقط یك قتل فیزیكی بود. در شرایط امروز جامعه، قتلهای روانی كم نداریم. از صحبتهای عجیب مسؤولان و صاحب منصبان تا موارد دیگر.
از میان گزارشهای مختلفی كه رسانههای مختلف آن روز تهیه كردند، گزارش خبرنگار صدا و سیما سر و صدای ویژهای بهپا كرد. عدهای جسارت او را ستودند و عده دیگر معتقد بودند رفتن او به اداره آگاهی و ترسیم وضعیت نجفی در آنجا (در حالی كه نشسته بود و چای مینوشید) و حتی دست زدن خبرنگار به آلت جرم، حركتی غیرحرفهای و جوگیرانه بود. نظر شما چیست؟
من از منظر یك استاد دانشگاه ارتباطات، حركتی كه آن خبرنگار (داوود فتحعلیزاده) انجام داد را حركتی درست و حرفهای میدانم. در شرایطی كه بقیه چنین كاری نكردند، او توانست به كلانتری برود، از نجفی مصاحبه بگیرد و در این كار او نوعی حرفهای بودن به چشم میخورد. سوال اینجاست اگر شرایط برعكس میشد و به جای خبرنگار صدا و سیما، خبرنگار دیگری از طیف رسانههای حامی نجفی آنجا میرفت باز همین واكنشها داده میشد؟ نه. كار صدا و سیما حرفهای و قابل پذیرش بود. آن خبرنگار توانست در رقابت با رقیبان و در شرایطی كه همه پشت میزهایشان نشسته بودند، خبر را برای خودش به چنگ بیاورد.
به نظرم كار او قابل تقدیر بود. او در لحظه درستی با نجفی مصاحبه كرد. اگر صدا و سیما آن مصاحبه را درست در لحظات بعد از رسیدنش به كلانتری پخش نمیكرد، ممكن بود عدهای بگویند او زیر فشار و شكنجه چنین حرفهایی زده و به قتل همسرش اعتراف كرده است. حركت صدا و سیما به نوعی دشمنان را خلع سلاح كرد. یادمان باشد در اصول روزنامهنگاری، سرعت بسیار مهم است، آن هم در شرایط امروز. اما متاسفانه میبینیم روزنامهنگاری ما، سكوی رسیدن عدهای به قدرت شده است و كسی حرفهای كار نمیكند. یك قتل به وقوع پیوسته و همه در حال بحثهای سیاسی هستند. به همین دلیل است كه روزنامهنگاری مستقل در كشورمان جان نمیگیرد.