جدال بر سر بازرگان در شبكه 4
مناظره داغ محمد قوچانی و علی ملاقلیپور به بهانه بررسی مستند «راه طی شده» در برنامه به اضافه مستند شبكه مستند برگزار شد.
به گزارش جامجم، در ابتدای برنامه، علی ملاقلیپور در مورد ساخت مستند «راه طی شده» گفت: سیاست، همیشه دغدغه كاری من بوده است و كارهای داستانی كوتاه كه تاكنون ساختهام، راجع به مجاهدین، عملیات تروریستی و... بوده است. در حقیقت، این دغدغه از قبل وجود داشته است. من قبل از این فیلم قندون جهیزیه را ساخته بودم كه یك فیلم داستانی طنز اجتماعی بود. البته در كنار این موضوع، دغدغههای سیاسی و جریانشناسی موردنظر را پیگیری میكردم. جالب است بدانید كه به غیر از این مستند، 4-5 فیلم مستند سیاسی دیگر نیز ساختهام كه كمتر دیده شده است. در یكی از نقدهایی كه برای این مستند میخواندم گفته بودند كه شما بروید و فیلم داستانی خود را بسازید. با این كه قبلا كارهای مستند سیاسی نیز داشتم.
قوچانی اضافه كرد: یكی از پرسشهای مهمی كه در این مستند وجود دارد، این است كه آقای بازرگان در آن نامه معروف خود چگونه هم برای فرزندان سازمان مجاهدینی خود دل میسوزاند و هم برای فرزندان مكتبی خود ناراحت است؟ به نظرم این پرسش، كلیدیترین دغدغه آقای ملاقلیپور است. البته معتقدم كه ایشان برای این دغدغه اصلی خود نتوانسته پاسخ مناسبی پیدا كند و هیچ كدام از كسانی كه مصاحبه كردند نتوانستند بستهبندی خوبی را عرضه كنند. دلیل این موضوع این است كه بازرگان به خوبی خوانده نشده است. در حقیقت، پژوهشگر و كارگردان این مستند به خوبی كار نكرده و حتی شاید بخشی از آن نامه معروف بازرگان را نیز ممیزی كرده است. ما باید بازرگان را یك كلیت یكپارچه ببینیم. بازرگان، همه بازرگان است و اگر یك بخش از او را بردارید و بخواهید مورد بررسی قرار دهید، كمیك میشود. آقای ملاقلیپور تنها براساس كتاب راه طی شده بازرگان فیلم ساخته است و بازرگان قبل و بعد از آن را روایت نكرده است. نظریه فكری من این است كه بازرگان نهتنها پدر فكری مجاهدین خلق است، بلكه پدر فكری كل جریان روشنفكری دینی و اسلام سیاسی در دنیای ما است. من در این جلسه میتوانم اثبات كنم كه مجاهدین براساس اعراض بازرگان و عبور او شكل گرفت. شما میخواهید بگویید كه پایهگذاری این جریان با بازرگان بوده است و من میخواهم ثابت كنم كه عبور از بازرگان منجر به شكلگیری مجاهدین خلق شد.
ملاقلیپور در پاسخ به نقدهای مطرح شده، گفت: صحبتهای آقای قوچانی، صحبتهای كلیشهای و رایج است كه ایشان سعی دارد خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته گفتمانسازی شود. در مورد نگاه بازرگان، علاوه بر دید او باید به نگاه مخالفان او، نزدیكانش و كتابهایی كه پیرامون او نوشته میشود نیز نگاه شود. وقتی كتب مختلف را مطالعه میكنید به بخش مغفولی میرسید. در این بخش به نظر میرسد كه نهضت آزادی و مهندس بازرگان مبارزات پارلمانی و قانونی داشتهاند اما وقتی ورود پیدا میكنید و از تكتك افراد سوال میپرسید یا كتابهایشان را میخوانید، میبینید كه واقعیتی وجود دارد كه تاكنون بیان نشده است و آن هم این است كه از دل نهضت آزادی با مشی لیبرالی، سازمان مجاهدین خلق با مشی تروریستی و كمونیستی بهوجود میآید. این سوال بسیار مهم است و در مستند راهطی شده آمده است كه به این پرسش پاسخ بدهد.
ملاقلیپور در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن پاسخگویی به نقدهای قوچانی گفت: آقای قوچانی بحثی فرمودند كه آقای بازرگان كتابی نوشته است و یكسری تعبیر دیگری كردند. این نقدی است كه اولینبار توسط آقای محمدنوید بازرگان، فرزند ایشان كه در فیلم من مصاحبه كرده بود، مطرح شد. البته به گفته خودشان در همان نقد، فیلم را ندیده بودند و براساس صداهایی كه به دستشان رسیده بود این قضاوت را كردند. ایشان گفته بودند كه خب پدر ما یك كتاب نوشته است و چه ارتباطی دارد؟ ببینید كه از درون آن داعشی مانند سازمان مجاهدین درآمده است. منظور آقای محمدنوید بازرگان این است كه حنیفنژاد داعش بوده و چنین قیاسی میكند. ما معتقدیم كه بههر حال جنایتهای سازمان مجاهدین خلق دست كمی از داعش نداشته است. در اینجا یك تفاوتی وجود دارد. داعش تقریباً چیزی حدود ۱۴۰۰ سال با پیامبر فاصله دارد اما در اینجا محمد حنیفنژاد و سعید مهندس، بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق نویسنده كتاب را رودررو میبینند و در فیلم دكتر محمدنوید بازرگان میگوید كه در سال ۴۷ پدر من با آنان مخفیانه دیدار داشتهاند. او گفت كه «پدر من با اینها دیدار داشت و مطالعاتی كه روی راه طی شده داشتند را بهشدت تحسین كرد.» البته اعضای مجاهدین خلق، كتاب زیاد میخواندند اما مساله اینجاست كه بپرسیم كدام كتاب اساس فكر سازمان مجاهدین خلق میشود و تبدیل به پایهها و التقاط فكری آنان میشود؟ این اساس، كتاب «راه طی شده است». چرا؟ در فیلم هم گفته میشود كسانی كه هم در سازمان مجاهدین خلق بودند هم در نهضت آزادی بودند و هم در سلول با مهندس بازرگان همراه بودند و البته محمد حنیفنژاد را بعد از این جریانات دیده بودند، این حرف را بیان میكنند. محمدمهدی جعفری میگوید، سعید محسن این كتاب را بدون اغراق صد بار خوانده بود. آقای بدیعزادگان و برادر آقای اصغر بدیعزادگان كه یكی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق است، میگوید محمد حنیفنژاد ۱۹ بار این كتاب را خوانده بود. آقای محمدمهدی جعفری در كتاب «سهم پیمان عشق» نیز میگوید سعید محسن این كتاب را حفظ بوده است. محمد قوچانی در مورد مایوس شدن بازرگان و ماجرای شكلگیری مجاهدین خلق گفت: مهندس بازرگان هرگز مأیوس نشد. در همان جلسهای كه با حنیفنژاد و دیگران داشت، استدلال مهندس بازرگان این بود كه باید جامعه را از طریق فعالیتهای اقتصادی، صنعت و ... اصلاح كرد. این موضوع در حالی است كه حنیفنژاد معتقد است این جامعه اصلاحپذیر نیست. اینها كه میگویم تقریبا عین جملات حنیف است: «جامعه مریض است، جراحی میخواهد، با قرص و دارو این مریض خوبشدنی نیست، جراحی جامعه به علم مبارزه نیاز دارد، ماركسیسم همان علم مبارزه است». بنابراین حنیفنژاد از اساس در خلاف اندیشه بازرگان حركت میكرده بازرگان وقتی از زندان آزاد شد، فعالیت فرهنگی و سخنرانی میكرد. مانند كاری كه شهید مطهری و امام انجام میدادند. اتفاقا مهندس بازرگان آن كسی بود كه دو كتاب نوشت. مهندس بازرگان كتاب «آفات توحید» را در نقد مجاهدین خلق نوشته است. تقی شهرام نوشتهای به نام جزوه سبز دارد. او در این جزوه میگوید، مهندس بازرگان یك بورژوای عقبماندهای است كه به هیچ وجه با ما همراهی نكرد و به ما توهین كرد. حالا میخواهم از شما یك سوال جدلی بپرسم. آیا امام خمینی و شهید مطهری نسبت به مجاهدین خلق حساسیت داشتند؟ خب چرا امام با علم به این ماجرا بازرگان را نخستوزیر انقلاب كرد؟ آیا امام این چیزها را ندیده بود؟ همچنین، دقت كنید كه در سال ۱۳۷۳ مهندس بازرگان مرحوم شد، پس از فوت او آیتا... خامنهای پیامی برای دكتر یدا... سحابی فرستادند.
قوچانی در ادامه بخشی از این پیام را خواند.
به گزارش جامجم، در ابتدای برنامه، علی ملاقلیپور در مورد ساخت مستند «راه طی شده» گفت: سیاست، همیشه دغدغه كاری من بوده است و كارهای داستانی كوتاه كه تاكنون ساختهام، راجع به مجاهدین، عملیات تروریستی و... بوده است. در حقیقت، این دغدغه از قبل وجود داشته است. من قبل از این فیلم قندون جهیزیه را ساخته بودم كه یك فیلم داستانی طنز اجتماعی بود. البته در كنار این موضوع، دغدغههای سیاسی و جریانشناسی موردنظر را پیگیری میكردم. جالب است بدانید كه به غیر از این مستند، 4-5 فیلم مستند سیاسی دیگر نیز ساختهام كه كمتر دیده شده است. در یكی از نقدهایی كه برای این مستند میخواندم گفته بودند كه شما بروید و فیلم داستانی خود را بسازید. با این كه قبلا كارهای مستند سیاسی نیز داشتم.
قوچانی اضافه كرد: یكی از پرسشهای مهمی كه در این مستند وجود دارد، این است كه آقای بازرگان در آن نامه معروف خود چگونه هم برای فرزندان سازمان مجاهدینی خود دل میسوزاند و هم برای فرزندان مكتبی خود ناراحت است؟ به نظرم این پرسش، كلیدیترین دغدغه آقای ملاقلیپور است. البته معتقدم كه ایشان برای این دغدغه اصلی خود نتوانسته پاسخ مناسبی پیدا كند و هیچ كدام از كسانی كه مصاحبه كردند نتوانستند بستهبندی خوبی را عرضه كنند. دلیل این موضوع این است كه بازرگان به خوبی خوانده نشده است. در حقیقت، پژوهشگر و كارگردان این مستند به خوبی كار نكرده و حتی شاید بخشی از آن نامه معروف بازرگان را نیز ممیزی كرده است. ما باید بازرگان را یك كلیت یكپارچه ببینیم. بازرگان، همه بازرگان است و اگر یك بخش از او را بردارید و بخواهید مورد بررسی قرار دهید، كمیك میشود. آقای ملاقلیپور تنها براساس كتاب راه طی شده بازرگان فیلم ساخته است و بازرگان قبل و بعد از آن را روایت نكرده است. نظریه فكری من این است كه بازرگان نهتنها پدر فكری مجاهدین خلق است، بلكه پدر فكری كل جریان روشنفكری دینی و اسلام سیاسی در دنیای ما است. من در این جلسه میتوانم اثبات كنم كه مجاهدین براساس اعراض بازرگان و عبور او شكل گرفت. شما میخواهید بگویید كه پایهگذاری این جریان با بازرگان بوده است و من میخواهم ثابت كنم كه عبور از بازرگان منجر به شكلگیری مجاهدین خلق شد.
ملاقلیپور در پاسخ به نقدهای مطرح شده، گفت: صحبتهای آقای قوچانی، صحبتهای كلیشهای و رایج است كه ایشان سعی دارد خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته گفتمانسازی شود. در مورد نگاه بازرگان، علاوه بر دید او باید به نگاه مخالفان او، نزدیكانش و كتابهایی كه پیرامون او نوشته میشود نیز نگاه شود. وقتی كتب مختلف را مطالعه میكنید به بخش مغفولی میرسید. در این بخش به نظر میرسد كه نهضت آزادی و مهندس بازرگان مبارزات پارلمانی و قانونی داشتهاند اما وقتی ورود پیدا میكنید و از تكتك افراد سوال میپرسید یا كتابهایشان را میخوانید، میبینید كه واقعیتی وجود دارد كه تاكنون بیان نشده است و آن هم این است كه از دل نهضت آزادی با مشی لیبرالی، سازمان مجاهدین خلق با مشی تروریستی و كمونیستی بهوجود میآید. این سوال بسیار مهم است و در مستند راهطی شده آمده است كه به این پرسش پاسخ بدهد.
ملاقلیپور در بخش دیگری از صحبتهای خود ضمن پاسخگویی به نقدهای قوچانی گفت: آقای قوچانی بحثی فرمودند كه آقای بازرگان كتابی نوشته است و یكسری تعبیر دیگری كردند. این نقدی است كه اولینبار توسط آقای محمدنوید بازرگان، فرزند ایشان كه در فیلم من مصاحبه كرده بود، مطرح شد. البته به گفته خودشان در همان نقد، فیلم را ندیده بودند و براساس صداهایی كه به دستشان رسیده بود این قضاوت را كردند. ایشان گفته بودند كه خب پدر ما یك كتاب نوشته است و چه ارتباطی دارد؟ ببینید كه از درون آن داعشی مانند سازمان مجاهدین درآمده است. منظور آقای محمدنوید بازرگان این است كه حنیفنژاد داعش بوده و چنین قیاسی میكند. ما معتقدیم كه بههر حال جنایتهای سازمان مجاهدین خلق دست كمی از داعش نداشته است. در اینجا یك تفاوتی وجود دارد. داعش تقریباً چیزی حدود ۱۴۰۰ سال با پیامبر فاصله دارد اما در اینجا محمد حنیفنژاد و سعید مهندس، بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق نویسنده كتاب را رودررو میبینند و در فیلم دكتر محمدنوید بازرگان میگوید كه در سال ۴۷ پدر من با آنان مخفیانه دیدار داشتهاند. او گفت كه «پدر من با اینها دیدار داشت و مطالعاتی كه روی راه طی شده داشتند را بهشدت تحسین كرد.» البته اعضای مجاهدین خلق، كتاب زیاد میخواندند اما مساله اینجاست كه بپرسیم كدام كتاب اساس فكر سازمان مجاهدین خلق میشود و تبدیل به پایهها و التقاط فكری آنان میشود؟ این اساس، كتاب «راه طی شده است». چرا؟ در فیلم هم گفته میشود كسانی كه هم در سازمان مجاهدین خلق بودند هم در نهضت آزادی بودند و هم در سلول با مهندس بازرگان همراه بودند و البته محمد حنیفنژاد را بعد از این جریانات دیده بودند، این حرف را بیان میكنند. محمدمهدی جعفری میگوید، سعید محسن این كتاب را بدون اغراق صد بار خوانده بود. آقای بدیعزادگان و برادر آقای اصغر بدیعزادگان كه یكی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق است، میگوید محمد حنیفنژاد ۱۹ بار این كتاب را خوانده بود. آقای محمدمهدی جعفری در كتاب «سهم پیمان عشق» نیز میگوید سعید محسن این كتاب را حفظ بوده است. محمد قوچانی در مورد مایوس شدن بازرگان و ماجرای شكلگیری مجاهدین خلق گفت: مهندس بازرگان هرگز مأیوس نشد. در همان جلسهای كه با حنیفنژاد و دیگران داشت، استدلال مهندس بازرگان این بود كه باید جامعه را از طریق فعالیتهای اقتصادی، صنعت و ... اصلاح كرد. این موضوع در حالی است كه حنیفنژاد معتقد است این جامعه اصلاحپذیر نیست. اینها كه میگویم تقریبا عین جملات حنیف است: «جامعه مریض است، جراحی میخواهد، با قرص و دارو این مریض خوبشدنی نیست، جراحی جامعه به علم مبارزه نیاز دارد، ماركسیسم همان علم مبارزه است». بنابراین حنیفنژاد از اساس در خلاف اندیشه بازرگان حركت میكرده بازرگان وقتی از زندان آزاد شد، فعالیت فرهنگی و سخنرانی میكرد. مانند كاری كه شهید مطهری و امام انجام میدادند. اتفاقا مهندس بازرگان آن كسی بود كه دو كتاب نوشت. مهندس بازرگان كتاب «آفات توحید» را در نقد مجاهدین خلق نوشته است. تقی شهرام نوشتهای به نام جزوه سبز دارد. او در این جزوه میگوید، مهندس بازرگان یك بورژوای عقبماندهای است كه به هیچ وجه با ما همراهی نكرد و به ما توهین كرد. حالا میخواهم از شما یك سوال جدلی بپرسم. آیا امام خمینی و شهید مطهری نسبت به مجاهدین خلق حساسیت داشتند؟ خب چرا امام با علم به این ماجرا بازرگان را نخستوزیر انقلاب كرد؟ آیا امام این چیزها را ندیده بود؟ همچنین، دقت كنید كه در سال ۱۳۷۳ مهندس بازرگان مرحوم شد، پس از فوت او آیتا... خامنهای پیامی برای دكتر یدا... سحابی فرستادند.
قوچانی در ادامه بخشی از این پیام را خواند.