هنوز هم میشه عاشق بود

هنوز هم میشه عاشق بود


با معرفت مثل حاج‌محمد انصاری. از همه دهه شصتی‌ها، آنها كه فوتبال را وسط جنگ، وسط خاك و خاشاك و در میان هزاران گرفتاری بازی می‌كردند بپرسید افتخارشان این است: عشق مان پیراهن تیم بود و بدون پول برای تیم محبوب‌مان بازی می‌كردیم. این خاطره مشترك خیلی‌هاست. آنهایی كه آخرین نسل طلایی بودند كه به پول زیادی نرسیدند، اما چنان راوی عشقی جاودانه هستند كه مجنون مقابل‌شان بیچاره است. حق هم دارند. آخرین نسل قبل از رسیدن به پول‌های میلیونی و در عصر حاضر میلیاردی. نسلی كه سینه سپر می‌كنند و آنجا كه باید، غیرت نداشته خیلی از بازیكن‌های امروزی را توی سرشان می‌كوبند. آن هم به خاطر یك مشت پول و دلار.
اما همیشه هم این‌طور نیست. همیشه نمی‌شود بازیكن‌ها را در یك كفه ترازو قرار داد و كیلویی با هم قیاس‌شان كرد. هنوز هم هستند كسانی كه لباس پرسپولیس و استقلال قشنگ اندازه‌شان است و توی تن‌شان زار نمی‌زند. هنوز هم هستند حاج‌محمد‌هایی كه اگر میلیاردها تومان پول نقد یك طرف باشد و اشك هواداری یك طرف دیگر، بدون این‌كه دست و دلش بلرزد طرف دیگر را انتخاب كند و بگوید: فدای سر تو هوادار. با پرسپولیس تمدید می‌كند.
روایت، روایت دهه 60 نیست، همین هفته پیش است. همین هفته پیش و مقابل در باشگاه پرسپولیس. هواداران كه هنوز در شوك رفتن برانكو بودند با شوك رفتن انصاری به تراكتور روبه‌رو شدند. او باپرسپولیس قرارداد داشت، اما ظاهرا نوع قراردادش طوری تنظیم شده بود كه اگر پیشنهادی داشت می‌توانست فسخ كند و برود، اما اشك یك هوادار و فقط یك درخواست از حاج محمد كه: «حاجی تو دیگه نرو و بمان» قلم انصاری و امضای او را زیر برگه قرارداد پرسپولیس نشاند. قراردادی كه پول در آن نقشی نداشت و با غیرت و از ته قلب به امضا رسید. هنوز هم می‌شه عاشق بود و هنوز هم... .