حكایت2 مدیر اجرایی و یك رئیس دفتر
در یك جلسه راهبردی كه با حضور دو نفر از مدیران ارشد اجرایی دوره سامانی در دفتر یكی از مدیران ارشد اجرایی دوره غزنوی برگزار شده بود، یكی از مدیران ارشد اجرایی مهمان، به مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: آقای دكتر، دفتر شما خیلی فشل است و اصلا چابك نیست، در صورتیكه دفتر ما بسیار چابك است و تمامی كارها را بهطور بهینه انجام میدهد.
وی افزود: برای مثال، وقتی من به رئیس دفترم دستوری میدهم، میتوانم بهطور كامل محاسبه كنم چند دقیقه بعد نامهاش را میزند، چند دقیقه بعد تلفنش را میزند، چند دقیقه بعد اتوماسیون انجام و چند دقیقه بعد دستور من عملیاتی میشود. اما تو چی؟ مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: اتفاقا رئیسدفتر من هم همینطور است و من بهطور كامل میتوانم پیشبینی كنم كه دستورم كی مراحل اداری را طی میكند و كی اجرایی میشود.
مدیر ارشد اجرایی مهمان گفت: كو ببینم؟ مدیر ارشد میزبان گوشی تلفن را برداشت و با لحن آرام و مدیریتی رئیس دفتر خود را صدا كرد. چند لحظه بعد رئیس دفتر وارد اتاق شد و بهطور دستبهسینه گفت: در خدمتم.
مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: آقای مقدم، دفتر معاونت مالی را بگیرید و بگویید دستور برداشت مبلغ سابقالذكر را همراه پاراف مدیریت بهرهبرداری برای دایره اجرایی صادر كنند.
رئیس دفتر گفت چشم و از اتاق بیرون رفت.مدیر ارشد اجرای میزبان گفت: الان دارد دفتر معاونت مالی را میگیرد.
چند لحظه بعد گفت: الان نامه برای پاراف در مدیریت بهرهبرداری است.
چند لحظه بعد گفت: الان پاراف مدیریت بهرهبرداری را گرفت. چند لحظه بعد گفت: الان نامه دوم برای دایره اجرایی در حال نگارش است. چند لحظه بعد گفت: الان نامه به دایره اجرایی رسید و پس از امضا به دبیرخانه رفت.
چند لحظه بعد گفت: هماكنون نامه نهایی از دبیرخانه به دفتر ما رسید.
در این لحظه گوشی را برداشت و با لحن آرام و مدیریتی رئیس دفتر خود را صدا كرد.
چند لحظه بعد یكی از كارمندان دفتر وارد اتاق شد و بهطور دستبهسینه گفت: در خدمتم.
مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: چطور شد؟ كارمند دفتر گفت: آقای مقدم از اتاق شما كه بیرون آمدند گوشی تلفن را برداشتند كه ناگهان سیم تلفن پیچ خورد و شست پای آقای رئیسدفتر كه كفششان را در آورده بودند و دمپایی پوشیده بودند داخل چشمشان فرو رفت و ایشان را به بهداری منتقل كردیم و هماكنون مشغول طی مراحل درمانی هستند.
در این لحظه وقت ناهار فرا رسید و همه خاموش شدند.
وی افزود: برای مثال، وقتی من به رئیس دفترم دستوری میدهم، میتوانم بهطور كامل محاسبه كنم چند دقیقه بعد نامهاش را میزند، چند دقیقه بعد تلفنش را میزند، چند دقیقه بعد اتوماسیون انجام و چند دقیقه بعد دستور من عملیاتی میشود. اما تو چی؟ مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: اتفاقا رئیسدفتر من هم همینطور است و من بهطور كامل میتوانم پیشبینی كنم كه دستورم كی مراحل اداری را طی میكند و كی اجرایی میشود.
مدیر ارشد اجرایی مهمان گفت: كو ببینم؟ مدیر ارشد میزبان گوشی تلفن را برداشت و با لحن آرام و مدیریتی رئیس دفتر خود را صدا كرد. چند لحظه بعد رئیس دفتر وارد اتاق شد و بهطور دستبهسینه گفت: در خدمتم.
مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: آقای مقدم، دفتر معاونت مالی را بگیرید و بگویید دستور برداشت مبلغ سابقالذكر را همراه پاراف مدیریت بهرهبرداری برای دایره اجرایی صادر كنند.
رئیس دفتر گفت چشم و از اتاق بیرون رفت.مدیر ارشد اجرای میزبان گفت: الان دارد دفتر معاونت مالی را میگیرد.
چند لحظه بعد گفت: الان نامه برای پاراف در مدیریت بهرهبرداری است.
چند لحظه بعد گفت: الان پاراف مدیریت بهرهبرداری را گرفت. چند لحظه بعد گفت: الان نامه دوم برای دایره اجرایی در حال نگارش است. چند لحظه بعد گفت: الان نامه به دایره اجرایی رسید و پس از امضا به دبیرخانه رفت.
چند لحظه بعد گفت: هماكنون نامه نهایی از دبیرخانه به دفتر ما رسید.
در این لحظه گوشی را برداشت و با لحن آرام و مدیریتی رئیس دفتر خود را صدا كرد.
چند لحظه بعد یكی از كارمندان دفتر وارد اتاق شد و بهطور دستبهسینه گفت: در خدمتم.
مدیر ارشد اجرایی میزبان گفت: چطور شد؟ كارمند دفتر گفت: آقای مقدم از اتاق شما كه بیرون آمدند گوشی تلفن را برداشتند كه ناگهان سیم تلفن پیچ خورد و شست پای آقای رئیسدفتر كه كفششان را در آورده بودند و دمپایی پوشیده بودند داخل چشمشان فرو رفت و ایشان را به بهداری منتقل كردیم و هماكنون مشغول طی مراحل درمانی هستند.
در این لحظه وقت ناهار فرا رسید و همه خاموش شدند.