پادشاهی کردن  در لباس خادمی

یك گفت‌وگوی خودمانی با سرپرست ِ خادمان افتخاری بخش خواهران امامزاده عباس ساری

پادشاهی کردن در لباس خادمی

اول مصاحبه وقتی هنوز صحبت‌مان گل نینداخته بود، الهام حاجیان با افتخار گفت كه خادم افتخاری است، خادم افتخاری آستان مقدس امامزاده عباس ساری و به خاطرش حال خوبی دارد؛ حال خوبی كه مدیون بودن در فضای امامزاده است. كمی كه بیشتر صحبت كردیم گفت كه بارها آدم‌های زیادی را دیده كه دل شان تاب نداشته، پُر بوده‌اند از نیاز و خواهش، حتی لبریز از خواسته‌هایی نشدنی، حرف‌های نگفتنی ، اما آمده و در فضای امامزاده به آرامش رسیده‌اند؛ انگار راه گم‌كرده‌هایی باشند حیران و مستاصل كه اینجا رد و نشانِ یك راه درست را پیدا كنند. حاجیان هرچه بیشتر از خاطراتش در امامزاده تعریف كرد، آرامشی كه می‌گفت بیشتر برایمان ملموس شد؛ آن قدر كه هوای زیارت كنیم؛ هوای پرسه زدن زیر سقف یك امامزاده و شستن غبار از روی دل؛ حس و حالی كه نمونه‌اش را فقط در فضای یك امامزاده می‌توان تجربه كرد.

چندسال است خادم افتخاری هستید؟
هشت سالی می‌شود یعنی از سال 90.
چطور شد كه خادم شدید؟ خودتان پی‌اش بودید؟
بله. من خیلی دوست داشتم خادم حرم امام رضا(ع) بشوم. از بچگی وقتی حرم می‌رفتیم و حس و حال زائران حرم را می‌دیدم همیشه می‌گفتم خوش به حال خادمان حرم كه همیشه اینجا هستند. اما چون سنم كم بود و شرایط رفت و آمد به مشهد را هم نداشتم، این امكان برایم فراهم نشد و در نهایت با صحبت‌هایی كه شد، به صحن امامزاده عباس معرفی شدم چون نزدیك خانه‌مان بود.
  پس ساكن ساری هستید؟
بله، البته من تبریزی هستم، اما سال 90 به‌واسطه شغل پدرم به ساری مهاجرت كردیم و خادم شدن من در آن زمان یكی از بهترین اتفاق‌هایی بود كه می‌توانست بیفتد، چون واقعا در اینجا احساس غربت می‌كردم و وقتی وارد فضای امامزاده شدم، این احساس از بین رفت و ایشان به معنای واقعی كلمه، من را پناه دادند. یعنی با این‌كه اوایل شاید به خاطر احساس تنهایی‌ای كه داشتم دوست داشتم در فضای امامزاده باشم، اما كم‌كم محو فضای آرامش‌بخش اینجا شدم و دیگر دلم نیامد از دستش بدهم و الان هم سرپرست خادمین افتخاری بخش خواهران امامزاده عباس ساری هستم.
  خادم شدن كار ساده‌ای بود؟ هیچ شرط و شروطی نداشت؟
سخت نبود، فقط چون من چادری نبودم و مسؤول خادمین آن زمان به من گفت كه وقتی داخل امامزاده هستید چادر سرتان كنید و بیرون امامزاده هم با خودتان، اما بهتر است مراعات كنید. ایشان در همین حد به من گفتند اما من خودم وقتی در فضای امامزاده قرار گرفتم، احساس كردم كه بهتر است رفتارم همه‌جا طوری باشد كه ائمه دوست دارند و آنها از من همیشه راضی باشند، به خاطر همین چادر را خودم شخصا به عنوان حجاب برتر انتخاب كردم و الان هشت سالی می‌شود كه چادری هستم.
  یك خادمِ خانمِ امامزاده چه مسؤولیت‌هایی دارد؟
همه جا بیشتر تاكید روی نظافت امامزاده و حراست از حرم است. در امامزاده عباس هم بحث نظافت و حراست مسجد، نمازخانه‌ها و حرم به عهده خادم‌های خانم است.
  گفتید خانم‌ها، یعنی تعدادتان زیاد است؟
بله ما 90 خادم خانم در امامزاده عباس داریم، اما خیلی‌هایشان فصلی هستند، مثلا تابستان‌ها می‌توانند بیایند یا این‌كه جایی شاغل هستند و در تعطیلی‌ها به امامزاده می‌آیند. به خاطر همین مسؤولیت نظافت و حراست بین حدود 40 - 50 نفری كه ثابت هستند تقسیم شده و با شیفت‌بندی هر 15 روز یك بار نوبت به هركدام از آنها می‌رسد كه در گروه‌های سه نفره اینجا حضور داشته باشند. البته درمجموع خادم‌ها گروه‌بندی هم شده‌اند، مثلا یك گروه فرهنگی داریم، یك گروه تداركات، یك گروه انتظامات و ...
  پس خادم‌های آقا چه كاری انجام می‌دهند؟
آنها بیشتر در مراسم‌ مختلف فعالند و مسؤولیت نظافت حیاط و نگهبانی حیاط در دستشان است یا این‌كه بیشتر در موكب امامزاده عباس حضور دارند.
  چقدر زائر به امامزاده می‌آید؟ معمولا چه تیپ افرادی هستند؟
خیلی زیاد... ما از هر تیپی كه بگویید زائر داریم، دفتر من سمت چپ ورودی حرم است. درِ اتاقم هم همیشه باز است و تقریبا همیشه خادمانی كه می‌آیند و می‌روند را می‌بینم و با اطمینان می‌توانم بگویم كه امامزاده‌ها متعلق به قشر خاصی نیستند و درشان به روی همه مردم باز است. شاید خیلی‌ها برای زیارت بیایند و التماس دعا داشته باشند، خیلی‌ها هم برای رفع مشكلات شان و رسیدن به آرامش، اما هستند آدم‌هایی هم كه برای تفریح و كنجكاوی می‌آیند و ما اینجا پذیرای همه هستیم.
  از این آدم‌ها كه می‌گویید خاطره‌ای هم دارید؟
بله... اتفاقا یادم هست كه یك بار سه دختر جوان به امامزاده آمدند. چادر هم سر نكردند و وارد صحن شدند، همه جا را نگاه كردند و بعد آمدند سراغ من و گفتند شما اینجا چه كار می‌كنید؟ گفتم خدمت به شما زائرین. هر كمكی هر كاری از دستم برمی‌آید بگویید من انجام می‌دهم. باز پرسیدند كه شما خادم‌ها اینجا چه كار می‌كنید؟ من درباره وظایف مان توضیح دادم و بعد به آنها گفتم كه بهتر بود به احترام آقا امامزاده عباس چادر سرتان می‌كردید.گفتند كه نه، ما چادرهای امامزاده را سر نمی‌كنیم، هزار نفر این چادرها را سر كرده‌اند. من هم سه تا چادر نو و خوشبو به آنها دادم كه سرشان كردند و دوباره برگشتند داخل حرم و عكس هم انداختند. بعد برایم جالب بود كه دیدم آداب زیارت را هم به‌جا آوردند و موقع خداحافظی گفتند كه حال شان با بودن در فضای امامزاده عوض شده و از من خواستند كه چادرها را با خودشان یادگاری ببرند كه من هم این چادرها را به آنها هدیه دادم. به‌جز اینها، خیلی‌ها هم می‌آیند و از همان اول معلوم است كه مشكلی دارند و برای باز شدن گره از مشكل‌شان آمده‌اند.
  همصحبت‌شان هم می‌شوید؟
خیلی زیاد. مردم بیشتر از مشكلات‌شان می‌گویند، از مشكلات خانوادگی، از مشكلات اقتصادی... از هر چیزی كه آرامش ذهن‌شان را به‌هم زده، ما هم واقعا مشاور نیستیم كه راهنمایی‌شان كنیم، اما به حرف‌هایشان گوش می‌دهیم و امیدوارانه می‌گوییم كه ان‌شاءا... از درِ امامزاده حاجت روا بیرون بروید و باور كنید در تمام این سال‌ها من بارها و بارها به چشم دیده‌ام كه مشكلات خیلی‌ها حل شده. مثلا یك بار یادم هست كه یك خانمی با گریه و دستپاچه وارد صحن شد، اشك‌هایش چشمش بند نمی‌آمد و مدام خدا را شكر و گریه می‌كرد. ما از همان اول كه حالش را دیدیم، فهمیدیم كه باز حتما آقا امامزاده عباس معجزه كرده، بعد كه سراغش رفتیم، فهمیدیم كه بیماری غیرقابل‌علاجی داشته كه دكترها جوابش كرده بودند، اما دو ماه پیش اینجا از آقا امامزاده عباس شفا خواسته و حالا جواب آزمایش‌ها همه از سلامتش حكایت دارند. البته ما از این زائرها زیاد می‌بینیم، خیلی‌ها می‌آیند اینجا گوسفند قربانی می‌‌كنند، خیلی‌ها نذری پخش می‌كنند و ما می‌فهمیم كه حاجت شان روا شده‌ ... كلا كسی دست خالی از اینجا برنمی‌گردد.
  گفتید كه دوست داشتید خادم حرم امام رضا (ع) بشوید. حتما هنوز هم دوست دارید.
بله مگر می‌شود كسی دوست نداشته باشد در حرم امام رئوف به زائرانش خدمت كند؟! من آرزویم همین است و منتظرم كه شرایطش جور شود...
  از امامزاده عباس هم برایمان بگویید.
آقا امامزاده عباس با سه واسطه به امام موسی كاظم (ع) می‌رسند؛ یعنی اگر بخواهم نام ببرم ایشان می‌شود عباس بن محمد قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر. بنای امامزاده هم یك بنای واقعا قدیمی، تاریخی و زیباست كه امامزاده عباس با سه فرزندش حسن، زید و محمد در آن دفن شده‌اند.