دلیل اختلاف میترا با داماد نجفی
پس از دختر محمدعلی نجفی، نوبت به دامادش رسید كه بهعنوان مطلع در جایگاه حاضر شود. مرد جوان پس از تشریح زمان ورود به خانه مرحوم استاد گفت: با دیدن میترا استاد در وان، به اورژانس زنگ زدیم، مشخصات از ما خواست كه توضیح دادیم . گفتند او را بخوابانید. با زهرا او را خواباندیم؛ اما صاف نمیشد. اورژانس از ما خواست به قلبش ماساژ بدهیم ما شروع كردیم. همسرم گفت از سینه او خون میآید او را رها كنیم .
رئیس دادگاه: داخل و كف وان چگونه بود؟
داماد نجفی: كف حمام خونی بود و در وان، خون به سمت فاضلاب جریان داشت و بیرون وان خون زیادی بود.
رئیس دادگاه: شما از اختلاف قاتل و مقتول اطلاع داشتید؟
داماد نجفی: از اختلاف آنها زیاد نمیدانستم؛ اما با من و زهرا اختلاف داشت.
رئیس دادگاه: دلیل اختلاف مقتول با شما چه بود؟
داماد نجفی: من بار اول مقتول را در باغ كتاب هنگام نمایش فیلم با پوشش جیغ در ردیف اول دیدم. به فاصله ده روز در برج میلاد دوباره وی را به صورت محجبه دیدم. این اختلاف پوشش برای من سوال شد. از مدیر برج میلاد پرسیدم این خانم چه كسی است كه جواب نداد. بعد از آن میترا با من تماس گرفت بین ما صحبتهای ناپسندی رد و بدل شد، او به من گفت خوب نیست كه درباره زن مردم پرس و جو میكنی به خاطر همین او با من مشكل داشت.
رئیس دادگاه: آیا تا زمانی كه نجفی خود را به پلیس آگاهی معرفی كند با او تماس داشتید؟
داماد نجفی: خیر، ما نگران بودیم او خودكشی كند منزل مادر خانمم بودیم كه دكتر با شمارهای ناشناس تماس گرفت. مادر خانمم بهخاطر اینكه تلفن ناآشنا بود، جواب نداد و زهرا جواب داد. دكتر از آن سوی خط گفت كه نگران نباشید من خودم را به آگاهی شاپور معرفی میكنم.
رئیس دادگاه: داخل و كف وان چگونه بود؟
داماد نجفی: كف حمام خونی بود و در وان، خون به سمت فاضلاب جریان داشت و بیرون وان خون زیادی بود.
رئیس دادگاه: شما از اختلاف قاتل و مقتول اطلاع داشتید؟
داماد نجفی: از اختلاف آنها زیاد نمیدانستم؛ اما با من و زهرا اختلاف داشت.
رئیس دادگاه: دلیل اختلاف مقتول با شما چه بود؟
داماد نجفی: من بار اول مقتول را در باغ كتاب هنگام نمایش فیلم با پوشش جیغ در ردیف اول دیدم. به فاصله ده روز در برج میلاد دوباره وی را به صورت محجبه دیدم. این اختلاف پوشش برای من سوال شد. از مدیر برج میلاد پرسیدم این خانم چه كسی است كه جواب نداد. بعد از آن میترا با من تماس گرفت بین ما صحبتهای ناپسندی رد و بدل شد، او به من گفت خوب نیست كه درباره زن مردم پرس و جو میكنی به خاطر همین او با من مشكل داشت.
رئیس دادگاه: آیا تا زمانی كه نجفی خود را به پلیس آگاهی معرفی كند با او تماس داشتید؟
داماد نجفی: خیر، ما نگران بودیم او خودكشی كند منزل مادر خانمم بودیم كه دكتر با شمارهای ناشناس تماس گرفت. مادر خانمم بهخاطر اینكه تلفن ناآشنا بود، جواب نداد و زهرا جواب داد. دكتر از آن سوی خط گفت كه نگران نباشید من خودم را به آگاهی شاپور معرفی میكنم.