از همان اول میرویم پیش امام رضا (ع)
سرش را كه از در چوبی اتاق بیرون ببرد و بچرخاند سمت راست، انوار طلایی قبر و ضریح مطهر امام رضا(ع) میپاشد توی چشمانش. اما سرش شلوغ است و گاهبهگاه و همین كه مجالی دست بدهد خود را به در میرساند؛ دری كه در پایین پای ضریح مطهر در رواق گنبد حاتمخانی است؛ همانجا كه از ایوان طلای صحن آزادی میشود به آن رسید. اینجا یكی از ده پایگاه اورژانسِ داخل حرمِ دارالشفاء است و یكی از دو مركز فوریتهای پزشكی مخصوص بانوان حرم. زهرا رضاییعطاقلیپور، كارشناس پرستاری است و از خرداد 74 یعنی وقتی 24 سال داشت و تازه از دانشكده پرستاری فارغالتحصیل شده بود، به خدمت دارالشفاء درآمد، در اولین پایگاه اورژانس تازه تاسیس داخل حرم، البته كاملا اتفاقی، هر چند بعدها یادش آمد كه در دوران دانشجویی خوابی دیده كه تعبیرش همین خدمت بوده است: «خواب دیدم روی قبر مطهر امام رضا(ع) برنج ریخته شده و من دارم برای خودم از این برنجها جمع میكنم كه بعدها برایم تعبیر شد روزیخور در این خانه بودهام.» زهرا عاشق خدمت به زائران امام رئوف است و به ما میگوید: «هرچه از معنویات و مادیات روزیشان شده، نتیجه همین خدمت است.» زهرا شفای مادرش كه دكترها از او قطع امید كرده بودند و همچنین حضور برای سهسال پیدرپی در اربعین و خدمترسانی به زوار اربعین را هم از بركات خدمتش میداند. جانكلام را زهرا اینگونه شرح میدهد: «بقیه وقتی از همهجا میمانند، میآیند پیش امامرضا(ع)، ولی ما از همان اول و برای هر چیزی به خود امام رئوف عرضحاجت میكنیم و صددرصد دست پر برمیگردیم.»