به همین سادگی

به همین سادگی

    صبح علی‌الطلوع دیدم اسمش افتاده روی گوشی‌ام. تعجب كردم. همین چند روز پیش بود كه خداحافظی كرده بود. می‌دانستم رفته سفر. هنوز پیامش را باز نكرده بودم. زیر اسمش نوشته بود «تصویر». فهمیدم عكس فرستاده. بازش كردم. چشمم روشن شد. برایش نوشتم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام همسایه باباجان حضرت زهرا. من هر بار مشرف می‌شوم، به پیغمبر خدا با عنوان «اباالزهراء» سلام می‌كنم. احساسم این است كه بیشتر عنایت می‌كنند... رفیق جان! ریه‌هایت را پر كن از هوایی كه مملو از رایحه آل‌ا... است. نوش جانت عزیز دل... در مدینه زیاد صلوات بفرست! وقتی می‌خواهی وارد بقیع شوی، كفش‌هایت را دربیاور! درست است كه گنبد و ضریح و بارگاه ندارد و فرش زیر پایت پهن نكرده اند ولی تو گویی انگار روی بال ملائك قدم می‌گذاری... ختم قرآنت را در مدینه و مسجدالنبی به حضرت مادر و در مكه و مسجدالحرام به مولا امیرالمؤمنین، هدیه كن! یادت باشد روی زمینی راه می‌روی كه روزی بهترین بندگان خدا قدم گذاشته‌اند... خلاصه كه این كهنه رفیق سبب خیر شد حرف‌های دلم را برای شما بنویسم... شمایی كه شاید بعضی‌تان تاچند روز دیگر عازم بهشت هستید، گوارای وجودتان... راستی، شما هم می‌توانید از مكه و مدینه با پیام و پیامكی، جامانده‌ها را زائر كنید با پای دل: به همین سادگی...