حكایت لنگر و كنگر و بنگر
در سمینار مركزی كاركنان واحدهای استانی، دو نفر از نیروهای همرده با یكدیگر دوست شدند كه نیروی اول ساكن شهری خوش آبوهوا در منطقهای كوهستانی و نیروی دوم ساكن شهری گرم و خشك در منطقهای كویری بود. پس از پایان سمینار، نیروی اول از نیروی دوم دعوت كرد در ایام تعطیلات به شهر آنها برود و مهمان او باشد و از آبوهوای فرحبخش آن دیار بهره ببرد. با شروع تعطیلات، نیروی دوم بار سفر بست و به شهر خوشآبوهوای نیروی اول رفت و مهمان خانه او شد.
نیروی اول با آغوش باز از نیروی دوم استقبال كرد و یك اتاق به وی داد تا راحت باشد و شلوارش را عوض كند و پیژامه بپوشد و در هر وعده غذایی، سفرهای رنگارنگ برای وی تدارك دید و بهترین غذاهای موجود از قبیل انواع كباب، باقالیپلو با گوشت، زرشكپلو با مرغ، چلوخورشت فسنجان و قیمه و قورمهسبزی، به همراه انواع سالاد و ماست و زیتون پرورده و ژله و تیرامیسو و... را برای او مهیا كرد. كمكم تعطیلات رو به اتمام گذاشت، اما هیچ نشانهای از رفتن در حركات و سكنات نیروی دوم پدیدار نبود. نیروی اول كه به جهت شروع كوبنده و اشرافی در پذیرایی از نیروی دوم در مضیقه مالی قرار گرفته بود با شیبی تند به غذاهایی از قبیل كوكوسبزی، املت با گوجه، عدسپلو، خورشت كرفس و... رسید، تا اینكه كفگیرش به ته دیگ اصابت كرد. در نتیجه یكروز پیش از ناهار با اشاره و كنایه از نیروی دوم خواست جمع كند و به شهر خودش بازگردد.
آنروز برای ناهار خوراك كنگر (بدون گوشت) طبخ كرده بودند. نیروی دوم خوراك كنگر را خورد و از آنجا كه كنگر طبعی سرد و خوابآور دارد، در كنار سفره به خوابی عمیق فرو رفت. شبهنگام از خواب بیدار شد و دوباره تقاضای خوراك كنگر كرد. نیروی اول باقیمانده غذای ظهر را گرم كرد و پیش روی نیروی دوم گذاشت. نیروی دوم خوراك كنگر را خورد و بار دیگر به خوابی عمیق فرو رفت. در این لحظه نیروی اول كه در جوانی دارای طبع شعر بود، اما بر اثر اشتغال به كار اداری فراموش كرده بود، به شیوه شعر سپید سرود: نیروی دوم را بنگر، كنگر خورده است و لنگر انداخته. وی كه در جوانی دارای كمربند قهوهای جودو نیز بود، اما بر اثر اشتغال به كار اداری ادامه نداده بود، پس از سرودن شعر فوقالاشاره، نیروی دوم را زیر بغل زد و بلند كرد و برد توی كوچه انداخت و در را بست. فرزند ارشد نیروی اول وقتی صحنه را دید ماجرا را همراه یك عكس نیمهمرتبط در شبكه اجتماعی اینستاگرام روایت كرد و به این ترتیب شعر سپید كوتاه «نیروی دوم را بنگر، كنگر خورده است و لنگر انداخته» به گنجینه اشعار معاصر اضافه شد.
نیروی اول با آغوش باز از نیروی دوم استقبال كرد و یك اتاق به وی داد تا راحت باشد و شلوارش را عوض كند و پیژامه بپوشد و در هر وعده غذایی، سفرهای رنگارنگ برای وی تدارك دید و بهترین غذاهای موجود از قبیل انواع كباب، باقالیپلو با گوشت، زرشكپلو با مرغ، چلوخورشت فسنجان و قیمه و قورمهسبزی، به همراه انواع سالاد و ماست و زیتون پرورده و ژله و تیرامیسو و... را برای او مهیا كرد. كمكم تعطیلات رو به اتمام گذاشت، اما هیچ نشانهای از رفتن در حركات و سكنات نیروی دوم پدیدار نبود. نیروی اول كه به جهت شروع كوبنده و اشرافی در پذیرایی از نیروی دوم در مضیقه مالی قرار گرفته بود با شیبی تند به غذاهایی از قبیل كوكوسبزی، املت با گوجه، عدسپلو، خورشت كرفس و... رسید، تا اینكه كفگیرش به ته دیگ اصابت كرد. در نتیجه یكروز پیش از ناهار با اشاره و كنایه از نیروی دوم خواست جمع كند و به شهر خودش بازگردد.
آنروز برای ناهار خوراك كنگر (بدون گوشت) طبخ كرده بودند. نیروی دوم خوراك كنگر را خورد و از آنجا كه كنگر طبعی سرد و خوابآور دارد، در كنار سفره به خوابی عمیق فرو رفت. شبهنگام از خواب بیدار شد و دوباره تقاضای خوراك كنگر كرد. نیروی اول باقیمانده غذای ظهر را گرم كرد و پیش روی نیروی دوم گذاشت. نیروی دوم خوراك كنگر را خورد و بار دیگر به خوابی عمیق فرو رفت. در این لحظه نیروی اول كه در جوانی دارای طبع شعر بود، اما بر اثر اشتغال به كار اداری فراموش كرده بود، به شیوه شعر سپید سرود: نیروی دوم را بنگر، كنگر خورده است و لنگر انداخته. وی كه در جوانی دارای كمربند قهوهای جودو نیز بود، اما بر اثر اشتغال به كار اداری ادامه نداده بود، پس از سرودن شعر فوقالاشاره، نیروی دوم را زیر بغل زد و بلند كرد و برد توی كوچه انداخت و در را بست. فرزند ارشد نیروی اول وقتی صحنه را دید ماجرا را همراه یك عكس نیمهمرتبط در شبكه اجتماعی اینستاگرام روایت كرد و به این ترتیب شعر سپید كوتاه «نیروی دوم را بنگر، كنگر خورده است و لنگر انداخته» به گنجینه اشعار معاصر اضافه شد.