گفت‌وگو با سید اقبال واحدی، مجری تلویزیون به مناسبت عید غدیر

گفت‌وگو با سید اقبال واحدی، مجری تلویزیون به مناسبت عید غدیر

 بچه که بودم عید غدیر، یکی از بهترین روزهای سال بود.صبح زود مادرم بیدارم می‌کرد، لباس نو می‌پوشیدم و همراهش می‌رفتم عید دیدنی سید‌های محل.اشتیاقی که برای این دید و بازدید داشتم به گمان از دیدارهای عید نوروز بیشتر بود، به یک دلیل؛ دلیلی که حالا در ذهنم پررنگ شده و برای همین است که دوست دارم آن روزها و آن عیدهای سبز باز هم تکرار شوند که البته نمی‌شوند! سید‌هایی که به دیدنشان می‌رفتیم چه زن چه مرد بسیار مهربان بودند؛ خیلی مهربان‌تر از آن که حتی بتوان تصورش را کرد.آنها مرا کنار خود می‌نشاندند و خوراکی‌های خوشمزه می‌دادند، شیرینی‌های معمولی نبود که عید نوروز هم‌جا یافت می‌شد. سید‌های محله ما، با چایی، نبات می‌آوردند و نان قندی و من عاشق نان قندی بودم. بعضی‌ از آنها کشمش و گردو به‌هم می‌دادند و نخودچی و من عاشق این خوردنی‌ها بودم.وقت آمدن هم یک سکه یا اسکناس نو می‌دادند و یک مشت از همان خوردنی‌های خوشمزه، دوست‌داشتنی.دستی به سرم می‌کشیدند و پیشانی‌‌ام را می‌بوسیدند.مادرم می‌گفت دست سید برکت دارد و همیشه سالم خواهی مانند.سال‌ها گذشته اما من هنوز هم صورت پر از خنده و چشمان مهربان‌ «میرعاقل» را به یاد دارم. پیرمرد روحانی محل که سید بود و ما روز عید غدیر اول به خانه او می‌رفتیم، همسرش، خانمی خونگرم و خوش‌رو و زیبا بود از آن پیرزن‌های تُپلی که دوست داشتی کنارش بنشینی و خودت را به نوازش‌های دست‌های مهربان او بسپاری و به زندگی بگویی تا جایی که دوست دارد، کش بیاید و طولانی شود.مادرم به من یاد داده بود که هر وقت هر سیدی را هر جا دیدم، زودی سلام بدهم تا دعای خیرش همیشه همراهم باشد و من همه سال‌های بچگی وقتی در کوچه و خیابان راه می‌رفتم یک چشمم دنبال سید‌هایی بود که می‌شناختم.در ذهنم طراحی کرده بودم که اگر در طول سال به آنها سلام بدهم وقتی عید غدیر به خانه‌شان می‌روم، از آن خوراکی‌های خوشمزه بیشتر به‌هم می‌دهند و وقت آمدن مشتشان را پرتر می‌کنند و در دستم یا جیبم می‌ریزند تا آذوقه‌ای باشد برای چند روز آینده و من کلی خاطره خود از عید غدیر در خاطرم بماند.بزرگ‌تر که شدم، از نیشابور که به تهران آمدم، سید‌های محله را که دیگر ندیدم، مادرم به دیدن آنها که می‌رفت برایم سکه‌ای یک مشت خوراکی،چیزی می‌گرفت که وقتی رفتم به من بدهد و بگوید اینها را بگیر برای سید است، برکت دارد و این‌چنین بود که من باور کردم تمام زندگیم پر از برکت است؛ برکتی  که تمام نمی‌شود.

عید مبارزان سیاسی
اقبال واحدی، سید است، او هم خاطراتی مشابه خاطرات من از عید غدیر دارد.او که پدرش امام جماعت مسجد نارمک بوده و یکی از آدم‌های سیاستمدار و قدرتمند آن زمان و من که دختر یک کشاورز نیشابوری هستیم خاطرات عید غدیرمان از یک بابت شبیه هم هست، شیرینی دید و بازدیدهای عید غدیر.واحدی می‌گوید: عید غدیر خانه ما خیلی شلوغ می‌شد.آدم‌های زیادی به دیدار پدرم می‌آمدند و ما وظیفه داشتیم از مهمانان پذیرایی کنیم.این مهمانی با همه مهمانی‌ها فرق داشت.مردم به دیدار پدرم و ما می‌آمدند چون جدمان به پیامبر و معصومین وصل می‌شد.از طرفی آن زمان منطقه نارمک، خیلی خاص و ویژه بود و سیاستمداران و مبارزانی مانند شهید رجایی در مدارس آن درس می‌‌خواندند و به مسجد نارمک می‌آمدند و با پدرم حشر و نشر داشتند.عید غدیر یکی از آن روزهایی بود که پدرم توصیه می‌کرد مسجد و خیابان و کوچه‌‌های اطراف را به شکل زیبایی چراغانی کرده و از مردم پذیرایی کنند تا اهمیت این عید بیشتر به چشم بیاید. روز عید غدیر مبارزان زیادی به دیدار پدرم می‌آمدند و این موضوع، عید غدیر را برای ما مهم‌تر کرده بود.

با افتخار، آقازاده‌ام! 
به واحدی می‌گویم، پدر شما روحانی بودند و چنین استنباط می‌شود که باید شما صاحب نظم مذهبی باشید که در چنین خانواده‌‌هایی معمولا حاکم است اما آنهایی که شما را از نزدیک می‌شناسند و از اجراهای شما می‌توان برداشت کرد این است که آدم به اصطلاح راحتی هستید و سختگیر نیستید...
می‌گوید: پدرم بسیار فرهنگی و با سواد و اهل ذوق بود.آدم متحجری نبود.استبداد رای نداشت برای همین محبوب مردم بود.هیچ‌وقت ما را دعوا نمی‌کرد اهل مشاجره و جر و بحث یا کتک‌زدن نبود.دو بار به من تذکر داد بابت اشتباهاتی که انجام دادم آن دوبار هم برایم یادداشت نوشتند و در کشوی میزم گذاشتند. وقتی چنین پدری داشته باشی مسلما نمی‌توانی آدم بی منطق و تندرویی باشی.
از این مجری می پرسم، می‌توان شما را جزو آقازاده‌ها دانست؟ 
می‌گوید: بله! من افتخار می‌کنم که آقازاده هستم.البته آقازاده نه به معنایی که امروزه باب شده است.قدیم‌ها به فرزندان روحانیون و سادات می‌گفتند آقازاده و به این وسیله به پدر ما احترام گذاشته و وظایف ما را نیز یادآوری می‌کردند که حواسمان باشد کاری نکنیم که « آقا» ناراحت و مکدر شوند یا خجالت زده شویم از این که سید هستیم. اما الان متاسفانه صفت آقازادگی را به آنهایی می‌‌دهند که از رانت و لابی‌ پدرهایشان برای رسیدن به جایگاه و ثروتی که لایق آن نیستند، استفاده می‌کنند.
​​​​​​​
هیات‌های مذهبی در اعیاد
 فعال‌تر باشند

واحدی که برای برنامه‌های صبحگاهی تلویزیون تقریبا به همه ایران سفر کرده می‌گوید: در شهرهایی که مراسم مذهبی و به‌خصوص تاسوعا و عاشورا را به شکل خاصی برگزار می‌کنند برای عید غدیر هم مراسم ویژه‌ای دارند.شهر‌هایی مانند مشهد، قم، اصفهان و... اما برخی از شهرها مثل کرمان در عید غدیر آش‌های ویژه می‌پزند و آن را بین مردم تقسیم می‌کنند.اطعام کردن فقرا در این روز یکی از مراسم خاص عید غدیر است که متاسفانه کمتر به آن توجه شده است.مرام امیرالمومنین(ع)، رسیدگی به امور ایتام و رساندن غذا به آنها بوده است.درباره این روش حضرت علی(ع) باید بیشترسخن گفته شود و به شیوه‌های مختلف آن را در جامعه ترویج کرد تا همه بدانند امام‌علی‌(ع) بزرگ‌ترین یتیم‌نواز و فقیرنواز تاریخ بشریت است اما بیشتر روی جنگ‌آوری امام‌علی(ع) مانور داده شده، برای مثال تمثال ایشان مردی است نشسته با شمشیری در دست! به نظرم عید قربان تا غدیر بهترین زمان برای اشاعه فرهنگ درست علوی است که امیرالمومنین در راس آن قرار دارند.
این اعیاد و روزهایی که بین این دو عید قرار دارد بهترین فرصت است تا شادمانی را بین مردم ترویج کرد.هیات‌های مذهبی که در ایام عزاداری، ایام فاطمیه و محرم و صفر بهترین عزاداری‌های را برای ائمه‌(ع) برگزار می‌کنند در ایامی مانند اعیاد نیمه‌شعبان، غدیر، قربان، فطر و... می‌توانند جشن‌های بزرگی بنا بر اصول مذهبی برگزار کنند تا روحیه مردم شاد شود و از آن طرف دین اسلام دین غمگینی معرفی نشود.جشن‌های مذهبی همچنین بهترین فرصت است برای نذری دادن و اطعام فقرا و یتیمان و رسیدگی به احوالات آنها.
 واحدی درباره بهترین خاطره خود از عیدغدیر می‌گوید: حدود 25سال قبل در یکی از برنامه‌های مناسبتی عید غدیر، عزیزی به من یک شال سبز هدیه داد که بهترین هدیه همه عمرم است و تلاش می‌کنم تا حرمت این شال را حفظ کنم.