باید از این شهر بروم
هیچ ترسی در زندگیاش ندارد و هنوز باور اینكه مرتكب قتل پسر جوانی شده برایش سخت است. قربانی طلاق است و میگوید: «اگر پدر و مادری بالای سرم بود، الان اینجا به اتهام قتل بازداشت نبودم.» به بخشش امید دارد و سعی میكند به چوبه دار فكر نكند تا تحمل این روزها برایش راحتتر باشد. در ادامه، گفتوگوی جامجم با كامران را میخوانید.
چند سال داری؟
22 سال
درس خواندهای؟
بله تا دوم راهنمایی.
چرا ادامه ندادی؟
شرایطش را نداشتم.
چه شرایطی؟
پدر و مادرم طلاق گرفته بودند و من پیش مادربزرگم زندگی میكردم. باید كار میكردم و روی پای خودم
می ایستادم. هیچ كسی نبود از من حمایت كند.
شغلت چه بود؟
آشپز فستفود بودم.
سابقه داری؟
بله.
به چه جرمی؟
درگیری و مصدوم كردن با چاقو.
چرا دعوا كردی؟
مادربزرگم جگركی داشت. سه پسر مست جگر خورده بودند و 50 هزار تومان آن را ندادند. من رسیدم و یكی از آنها را با چاقو زدم و 23 میلیون تومان به خاطر آن 50 هزار تومان دادم.
پس دست به چاقویی؟
بعد از آخرینبار كه به زندان رفتم برای همیشه چاقو را كنار گذاشتم، اما آن روز دوباره برداشتم و بدبخت شدم.
چرا آن روز چاقو همراه داشتی؟
با نامزدم در پارك قرار داشتم و ترسیدم كسی مزاحم ما شود. برای همین چاقو همراهم بردم. جایی كه من بزرگ شدم، طوری تربیتم كرد كه همیشه چاقو داشته باشم.
حالا به چه اتهامی دستگیر شدی؟
قتل در پارك تنیس.
توضیح بده.
یك روز داخل پارك فاتح نشسته بودم. دو دختر كه مرا میشناختند از جلویم رد شدند و سلام كردند. چند قدم جلوتر چند پسر جوان كه آنها را پیش از این در پارك دیده بودم، سراغ دخترها رفتند و من دیگر كاری به آنها نداشتم تا اینكه یكی از دوستانم كه با یكی از دو دختر جوان دوست بود، سراغم آمد و گفت چرا دوستانت بهدنبال دوست من راه افتادند كه آنجا گفتم دوستان من نبودند و فلانی و دوستانش بودند كه بعد از آن شنیدم پسر جوان سراغ آنها كه برای دختران ایجاد مزاحمت كرده بود، رفته و درگیر شده و دو سیلی بهصورت یكی از آنها زده بود. مقتول و دوستانش از من بهخاطر آدمفروشی كینه داشتند و روز حادثه سر همین موضوع درگیر شدیم و من یك ضربه چاقو به یكی از آنها زدم كه باعث مرگش شد.
آنها هم چاقو داشتند؟
وقتی درگیری شروع شد، نداشتند اما موقعی كه میخواستم فرار كنم، دوستان مقتول دست به چاقو شدند.
بعد از قتل كجا رفتی؟
آژانس گرفتم و به خانه رفتم.
چه زمانی متوجه قتل شدی؟
دو ساعت بعد از قتل با تماس دوستان مقتول متوجه قتل او شدم. آنطور كه شنیدم، 40 دقیقه او را دیر به بیمارستان بردند كه باعث شد بر اثر خونریزی فوت كند.
چرا خودت را معرفی نكردی؟
میخواستم این كار را انجام دهم. حتی لباس هم خریده بودم.
چرا لباس؟
كسی را ندارم که در زندان برایم لباس بیاورد. به همین دلیل خودم یك دست لباس خریدم كه همراهم باشد.
اما بازهم خودت را معرفی نكردی؟
بعد از اینكه متوجه قتل شدم به جاده چالوس رفتم. صبح ساعت 7 به خانه برگشتم. خوابم میآمد. با خودم گفتم كمی میخوابم بعد تسلیم میشوم كه ساعت 11 دستگیر شدم.
چرا فرار نكردی؟
من همان شب میتوانستم به سمت مرز فرار كنم و غیرقانونی از كشور خارج شوم. اما بالاخره یك روز
گیر میافتادم و همینجا میآمدم كه امروز هستم.
عذاب وجدان داشتی؟
بله. او همسن و سال من بود. به خاطر چند جوان و درگیری آنها مرد.
از دستگیر شدن نمیترسیدی؟
نه. اصلا.
چرا؟
تا كی فرار میكردم كسی را هم نداشتم كه نگرانم شود.
با خانواده مقتول روبهرو شدی؟
از دور دیدمشان، اما حرفی نزدم.
فكر میكردی، عاقبتت یك روز اینطور شود؟
هیچوقت.
در كودكی و نوجوانی هم حالتهای هیجانی داشتی؟
خیلی. دوست داشتم سرتر از همه باشم و عشق تتو بودم.
تنهایی ات را چگونه پر میكنی؟
با گوشی و موتور.
سراغ مواد رفتی؟
نه. هیچوقت.
به نظرت آزاد میشوی؟
اگر خدا بخواهد. من او را به عمد نكشتم. خون را با خون نمیشویند.
در این چند روزی كه بازداشت بودی به چوبه دار فكر كردی؟
بله.
نترسیدی؟
نه برایم عادی است. اگر بخواهم خودم را درگیر آن كنم، باید قرص و مواد بكشم تا تحمل كنم.
از مرگ میترسی؟
نه.
احساس تنهایی داری؟
من همیشه تنها هستم و با تنهایی بزرگ شدهام. برایم چیز عادیای شده است.
در این 22 سال حسرت چیزی به دلت مانده؟
هیچ حسرتی نداشتم. چون خدا را شكر از بچگی كار كردم و هرچه خواستم بهدست آوردهام.
حرفی با خانواده مقتول داری؟
تقاضای بخشش دارم. من كسی را نداشتم و به اینجا كشیده شدم. اگر پدر و مادری بالای سرم بود و شبها زود به خانه میرفتم و درس میخواندم به اینجا نمیرسیدم.
اگر بخشیده شوی، چه كار میكنی؟
از این شهر میروم. اگر كرج بمانم دوباره به این سمت كشیده میشوم. محیط زندگی مرا به اینجا كشید. بروید از صاحب كارم بپرسید به شما میگوید كه من یك ماه كار میكردم و بعد از گرفتن حقوق، سر كار نمیرفتم تا پولهایم تمام شود.
چند سال داری؟
22 سال
درس خواندهای؟
بله تا دوم راهنمایی.
چرا ادامه ندادی؟
شرایطش را نداشتم.
چه شرایطی؟
پدر و مادرم طلاق گرفته بودند و من پیش مادربزرگم زندگی میكردم. باید كار میكردم و روی پای خودم
می ایستادم. هیچ كسی نبود از من حمایت كند.
شغلت چه بود؟
آشپز فستفود بودم.
سابقه داری؟
بله.
به چه جرمی؟
درگیری و مصدوم كردن با چاقو.
چرا دعوا كردی؟
مادربزرگم جگركی داشت. سه پسر مست جگر خورده بودند و 50 هزار تومان آن را ندادند. من رسیدم و یكی از آنها را با چاقو زدم و 23 میلیون تومان به خاطر آن 50 هزار تومان دادم.
پس دست به چاقویی؟
بعد از آخرینبار كه به زندان رفتم برای همیشه چاقو را كنار گذاشتم، اما آن روز دوباره برداشتم و بدبخت شدم.
چرا آن روز چاقو همراه داشتی؟
با نامزدم در پارك قرار داشتم و ترسیدم كسی مزاحم ما شود. برای همین چاقو همراهم بردم. جایی كه من بزرگ شدم، طوری تربیتم كرد كه همیشه چاقو داشته باشم.
حالا به چه اتهامی دستگیر شدی؟
قتل در پارك تنیس.
توضیح بده.
یك روز داخل پارك فاتح نشسته بودم. دو دختر كه مرا میشناختند از جلویم رد شدند و سلام كردند. چند قدم جلوتر چند پسر جوان كه آنها را پیش از این در پارك دیده بودم، سراغ دخترها رفتند و من دیگر كاری به آنها نداشتم تا اینكه یكی از دوستانم كه با یكی از دو دختر جوان دوست بود، سراغم آمد و گفت چرا دوستانت بهدنبال دوست من راه افتادند كه آنجا گفتم دوستان من نبودند و فلانی و دوستانش بودند كه بعد از آن شنیدم پسر جوان سراغ آنها كه برای دختران ایجاد مزاحمت كرده بود، رفته و درگیر شده و دو سیلی بهصورت یكی از آنها زده بود. مقتول و دوستانش از من بهخاطر آدمفروشی كینه داشتند و روز حادثه سر همین موضوع درگیر شدیم و من یك ضربه چاقو به یكی از آنها زدم كه باعث مرگش شد.
آنها هم چاقو داشتند؟
وقتی درگیری شروع شد، نداشتند اما موقعی كه میخواستم فرار كنم، دوستان مقتول دست به چاقو شدند.
بعد از قتل كجا رفتی؟
آژانس گرفتم و به خانه رفتم.
چه زمانی متوجه قتل شدی؟
دو ساعت بعد از قتل با تماس دوستان مقتول متوجه قتل او شدم. آنطور كه شنیدم، 40 دقیقه او را دیر به بیمارستان بردند كه باعث شد بر اثر خونریزی فوت كند.
چرا خودت را معرفی نكردی؟
میخواستم این كار را انجام دهم. حتی لباس هم خریده بودم.
چرا لباس؟
كسی را ندارم که در زندان برایم لباس بیاورد. به همین دلیل خودم یك دست لباس خریدم كه همراهم باشد.
اما بازهم خودت را معرفی نكردی؟
بعد از اینكه متوجه قتل شدم به جاده چالوس رفتم. صبح ساعت 7 به خانه برگشتم. خوابم میآمد. با خودم گفتم كمی میخوابم بعد تسلیم میشوم كه ساعت 11 دستگیر شدم.
چرا فرار نكردی؟
من همان شب میتوانستم به سمت مرز فرار كنم و غیرقانونی از كشور خارج شوم. اما بالاخره یك روز
گیر میافتادم و همینجا میآمدم كه امروز هستم.
عذاب وجدان داشتی؟
بله. او همسن و سال من بود. به خاطر چند جوان و درگیری آنها مرد.
از دستگیر شدن نمیترسیدی؟
نه. اصلا.
چرا؟
تا كی فرار میكردم كسی را هم نداشتم كه نگرانم شود.
با خانواده مقتول روبهرو شدی؟
از دور دیدمشان، اما حرفی نزدم.
فكر میكردی، عاقبتت یك روز اینطور شود؟
هیچوقت.
در كودكی و نوجوانی هم حالتهای هیجانی داشتی؟
خیلی. دوست داشتم سرتر از همه باشم و عشق تتو بودم.
تنهایی ات را چگونه پر میكنی؟
با گوشی و موتور.
سراغ مواد رفتی؟
نه. هیچوقت.
به نظرت آزاد میشوی؟
اگر خدا بخواهد. من او را به عمد نكشتم. خون را با خون نمیشویند.
در این چند روزی كه بازداشت بودی به چوبه دار فكر كردی؟
بله.
نترسیدی؟
نه برایم عادی است. اگر بخواهم خودم را درگیر آن كنم، باید قرص و مواد بكشم تا تحمل كنم.
از مرگ میترسی؟
نه.
احساس تنهایی داری؟
من همیشه تنها هستم و با تنهایی بزرگ شدهام. برایم چیز عادیای شده است.
در این 22 سال حسرت چیزی به دلت مانده؟
هیچ حسرتی نداشتم. چون خدا را شكر از بچگی كار كردم و هرچه خواستم بهدست آوردهام.
حرفی با خانواده مقتول داری؟
تقاضای بخشش دارم. من كسی را نداشتم و به اینجا كشیده شدم. اگر پدر و مادری بالای سرم بود و شبها زود به خانه میرفتم و درس میخواندم به اینجا نمیرسیدم.
اگر بخشیده شوی، چه كار میكنی؟
از این شهر میروم. اگر كرج بمانم دوباره به این سمت كشیده میشوم. محیط زندگی مرا به اینجا كشید. بروید از صاحب كارم بپرسید به شما میگوید كه من یك ماه كار میكردم و بعد از گرفتن حقوق، سر كار نمیرفتم تا پولهایم تمام شود.