این پزشك حرف نمیزند
در یكی از بندهای منشور حقوق بیمار، آمده است كه بیمار حق دارد در پروسه درمان قرار بگیرد و پزشك هم باید او را در جریان بگذارد. یكی از دلایل شكایت بیمارانی كه پایشان به دادسرای پزشكی باز شده، بیاطلاعی و نبود آگاهی است. تعدادشان هم زیاد است. مانند کارگری كه انگشتش را در حین کار از دست داده و تنها مداركی كه در دست دارد، عكس بعد از عمل جراحی است. كسی كه به ما میگوید: «وقتی میخواستم برای ادامه پروسه درمان به استرالیا بروم، هیچ مدرك پزشكی در پرونده نداشتم تا ادامه درمان را انجام دهم.» و زمانی كه از پزشكش درباره مشكلات بعد از عمل جراحی، این كه باید چه كارهایی انجام دهد و چند جلسه به فیزیوتراپی مراجعه كند، میپرسد، سهم او از دانستن، تنها گذراندن سه جلسه فیزیوتراپی بوده است: «من خودم ادامه درمان را انجام دادم و خودم توانستم كاری كنم كه انگشتم تكان بخورد. دكترم به من گفت، همین كه انگشتت وصل شده، كافی است.» موارد اینچنینی در دادسرای جرایم پزشكی و دارویی فراوان است.
مادری كه با ناباوری از پسرش میگوید، تصویر او را به همه نشان میدهد، پسری كه یك متر و 80 قد دارد، چهارشانه است و به خاطر عمل جراحی روی یكی از مهرههای كمرش به بیمارستان مراجعه كرده است. كسی كه قرار بود تنها مهره كمرش درمان شود و بعد صحیح و سالم به خانه بازگردد؛ اما كمر كه درمان نشد، خودش هم راهی بهشتزهرا شد. مادر با چشمانی نمناك میگوید: «از كی تا به حال بهخاطر جراحی كمر، آدمها میمیرند؟» دلیل مرگ هیچوقت مشخص نشده است. مادر در بهت مرگ پسر مانده و دلیل اصلی از دست دادن فرزندش را هم نمیداند و به گفته خودش، این داغ دلش را بیشتر و بیشتر میكند. حرف نزدن پزشكان و متخصصان با بیماران و وقت نگذاشتن برای آنها، شاید حلقه گمشده بسیاری از شكایات از عملكرد پزشكان باشد.
اینها همه در حالی است كه استانداردهای وزارت بهداشت، از نكات دیگری میگوید. بر اساس استانداردهای تعریف شده در وزارت بهداشت، مدت زمان ویزیتی كه یك پزشك عمومی باید صرف بیمار كند، 15 دقیقه، پزشك متخصص باید 20 دقیقه، پزشك فوقتخصص 25 دقیقه و روانپزشك هم باید 30دقیقه برای بیمارش زمان بگذارد؛ اتفاقی كه پزشكان برای بیمارانشان تقریبا انجام نمیدهند و این حرف مشترك بیمارانی است كه از پزشكانشان شكایت كردهاند، این كه پزشكانمان با ما حرف نمیزنند.