مدرسه زندگی
آدم كه نمیتواند بدون تعلق زندگی كند. حالا اگر تمام سال، كنج آن آپارتمان وسط شهر، روز را به شب برسانی، تعلقت آویزان میشود به دیوارها و پنجرههای همان چاردیواری. اما اگر هر چند ماه زندگیات را بار ببندی و از این دشت به آن دشت كوچ كنی دیگر تعلقت میخ چهار دیوار نمیشود. پرنده میشود در آسمان خدا. هر جا كه آبی آسمانی باشد و جریان رودی. مدرسههای شهری ما به وجود آمدهاند تا كنار خواندن و نوشتن، آداب زندگی طبیعی را یاد بچههایی بدهند كه تا چشم باز كردهاند، دیوار دیدهاند و خیابان. اما مدرسههای عشایری، به بچههایی كه در دامن طبیعت تربیت شدهاند، چه چیزی غیراز خواندن و نوشتن را میخواهند بیاموزند؟