کل فرآیند قانونی است

کل فرآیند قانونی است


اصلا دوست نداشتم این فیلم که یک پروژه ملی است به حاشیه کشیده شود. چون سینمای ایران نه امروز بلکه همیشه به جای این‌که در متن زندگی کند در حاشیه زندگی کرده است و عجیب است که از این دست وپا زدن در حواشی هم خسته نمی شود.  من برای این‌که به خصوص در مورد این فیلم خاص از حاشیه پرهیز کنم، در آن‌زمان صحبتی نکردم و آقای رئیسیان هم مسیر قانونی را هم از طریق وزارت ارشاد و هم خانه سینما رفتند و نتیجه هم اعلام شد.
در حکم نهایی شورای عالی داوری هم به همین موضوع اشاره شده که حتما در تیتراژفیلم  نام آن مجموعه مستند به عنوان یکی از منابع مورد استفاده آورده شود.  وظیفه اخلاقی و قانونی من آوردن نام ایشان و دکتر شهباو مستند «بیست و سه نفر» در تیتراژ فیلم‌ام بود که از ابتدای کار هم می‌خواستم این کار را انجام دهم.
در تمام این یک‌سال هر جا مصاحبه کردم گفتم که منابع من،  مستند «بیست و سه نفر»، کتاب ملاصالح قاری، کتاب آقای یوسف زاده و خود 23 نفری هستند که در حال حاضر زندگی می‌کنند. این‌طور نبود که ما 15 سال پیش مستندی از زندگی این بیست و سه نفر ساخته‌ایم و حالا بعد از 15 سال آمده‌ایم تا فیلم‌شان را بسازیم.
نخیر، من در تمام این سال‌ها ارتباطم را با این دوستان حفظ کردم و به کمک همین دوستان نکات مهمی که در فیلم جا افتاده بود را در آن گنجاندم و خودم شخصا معتقدم حق و حقوقی هم اگر باشد (چه مادی و چه معنوی) متعلق به خود همین بیست و سه نفر است که خوشبختانه به غیر از یک نفرشان همگی زنده هستند.
حساسیتی که آن‌زمان ایجاد شد شاید به این دلیل بود که چون خود من مستند «بیست و سه نفر» را کارگردانی کرده بودم انگار که الان می‌خواهم بدون اجازه آقای رئیسیان این فیلم را هم بسازم!  در صورتی که خود افراد بیست وسه نفر چنین حقی را به هیچ وجه به ایشان واگذار نکرده‌اند.
 آقای رئیسیان هنوز هیچ‌یک از این افراد را از نزدیک ندیده‌اند و نمی‌شناسند فقط به صرف این‌که عنوان تهیه کنندگی مجموعه مستندی را در تلویزیون داشته اند خود را مالک معنوی ومادی این موضوع می‌دانند! لازم است بگویم بنده پیش از ساخت فیلم موافقت کتبی تمام این بیست و سه نفربه علاوه آقای صالح قاری را گرفتم که بعدا حرف و حدیثی نباشد.
البته که من همیشه وامدار آقای شهبا محقق اولیه این مستند و آقای رئیسیان هستم که به من اعتماد کردند و آن زمان پیشنهاد ساخت مستند «بیست و سه نفر» را به من دادند. از همان موقع که من درگیر این داستان شدم به شدت احساس می‌کردم که این موضوع پتانسیل یک درام سینمایی را دارد، اما درگیر مستند بودم و از آنجا که این داستان جهان شلوغ و پیچیده ای داشت نمی دانستم چطور می‌توان آن را کار کرد.
دو سال بعد از پخش این مستند از شبکه چهار، طرح این کار را در خانه سینما ثبت کردم و از همان موقع به دنبال نگارش  فیلمنامه و مراجعه به نهادهای مختلف برای جذب همکاری بودم. سال 90 بود که یک بار به اتفاق آقای محمد آفریده به توافقی برای ساخت این فیلم با همکاری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی رسیدیم و یکی دو بار هم این پروژه تا پای کار رفت، اما به‌دلیل مشکلات مالی سازمان یا دلایل دیگر که شاید من از آن بی‌اطلاع هستم کار به نتیجه نرسید.
نزدیک به هفت سال و نیم پروژه در آنجا معلق ماند و البته من طی این مدت هم به طور موازی با مراکز دیگر در تماس بودم که ببینم آیا می‌شود این پروژه را با حمایت سازمانی دیگر ساخت یا نه.  در سال 97 بعد از این‌که ساخت این فیلم به مسؤولان سازمان هنری رسانه ای اوج پیشنهاد شد آنها استقبال کردند و این کار شروع شد.