آمار نشان میدهد فیلمهایی با موضوع حمله آمریکا به عراق اغلب در گیشه شکست خوردهاند
كسی با بازندگان همراهی نمیكند
چرا اكثر فیلمهایی كه با مضمون جنگ عراق تولید و اكران عمومی شدند، نتوانستند تماشاگران را جذب خود و سالنهای تاریك سینماها كنند؟ این فقط تحلیلگران اقتصادی سینما نیستند كه روی شكست تجاری فیلمهای مربوط به جنگ عراق تاكید میكنند؛ منتقدان سینمایی هم با ضعیف خواندن این فیلمها، درباره چرایی عدم استقبال تماشاگران از آنها صحبت میكنند. شاید به همین دلیل است كه منتقد و تحلیلگر سایت انگلیسیزبان سینمایی كولیدر سراغ این موضوع رفته و گزارش مفصلی در ارتباط با آن تهیه كرده است. جنگ عراق سال 2003 شروع شد و این اتفاق زمانی رخ داد كه جورج بوش پسر به بهانه وجود سلاحهای كشتار جمعی در زرادخانه تسلیحاتی صدام حسین، قشونكشی بزرگی به خاك كشور كوچك عراق كرد. ادعای بوش درباره دیدار و ارتباط صدام حسین با اسامه بن لادن، رهبر القاعده هیچوقت اثبات نشد، همانطور كه ارتش متجاوز آمریكا هم نتوانست در خاك عراق سلاحهای كشتار جمعی پیدا كند. اما این حمله، سرآغاز فصلی تازه در روابط و مناسبات بینالمللی شد و بهانه را به دست دولتمردان آمریكا برای اشغال خاك عراق داد.
تلاشهای ناموفق
صنعت سینمای آمریكا از همان روزهای ابتدایی جنگ عراق، تلاش كرد تا فیلمهایی را در رابطه با این موضوع تهیه و تولید كند. اما برخلاف تلاشهای موفقیتآمیزی كه در ارتباط با موضوعات دیگر داشته، این تلاش نهتنها با موفقیت همراه نبوده كه در اكثر مواقع به شكست انجامیده است. عموم تحلیلگران و منتقدان سینمایی روی این نكته توافقنظر دارند كه فیلمهای مربوط به جنگ عراق، خیلی زود از یاد و خاطره تماشاگران رفته و انگار كه هیچ زمانی تولید نشده است! اما چرا این اتفاق افتاده؟ هم منتقدان سینمایی و هم تحلیلگران سیاسی به این نكته اشاره میكنند كه دلیل اصلی این امر، این است كه این فیلمها هیچوقت به مجموعه عواملی كه باعث خلق این جنگ ویرانگر شدند توجهی نداشتهاند. نكته اصلی و عمده این است كه حمله به عراق هیچ دلیل و توجیه منطقی نداشت و از آن باید به عنوان یك تجاوز اسم برد؛ تجاوز كشوری بزرگ با ارتشی مجهز به كشوری كوچك با ارتشی در حال نابودی.
حس همذات پنداری
تماشاگران سینما معمولا با شخصیتهای اصلی و محوری فیلمهای جنگی احساس همذاتپنداری میكنند و خودشان را جای آنها قرار میدهند. در فیلمهای ضدجنگی مربوط به دوران جنگ جهانی دوم، تماشاچی با قهرمانان و سربازان فداكاری روبهرو هستند كه قصد مبارزه با فاشیسم را دارند و برای آزادی نسل بشر میجنگند. اما در فیلمهای جنگی مربوط به عراق، نیروهای نظامی در حال نبرد و جنگ با چه كسانی هستند؟ روبهروی این نیروهای نظامی، مردمی بیسلاح و معمولی قرار دارند كه زندگی و فعالیتشان باعث نابودی مردم جهان نمیشود و خطری برای دیگران ندارند. در این فیلمها، یك دشمن فرضی خلق میشود كه در عالم واقعیت به سختی میتوان مابهازایی برایش پیدا كرد. به این ترتیب است كه منتقدان به این نتیجه میرسند كه فیلمهای مربوط به جنگ عراق، به دنبال واقعی نشان دادن دروغی هستند كه بر همگان آشكار است و نمیتوان بهراحتی تماشاگران را فریب داد.
باتلاق جنگ
نكته دیگری كه تحلیلگران سینمایی دربارهاش صحبت میكنند این است كه تماشاگران میدانند آمریكا در باتلاق جنگ عراق گیر افتاد و نتوانست به آنچه كه میخواست (و هدف اصلی جنگ بود) برسد. از نظر تماشاگران فیلمهای جنگی، ارتش آمریكا بازنده جنگ عراق بوده و طبیعی است كه هیچیك از گروههای تماشاچی حاضر به همراهی و همدلی با بازندگان نیستند. حتی در فیلمهایی مثل «خانه شجاعان» (2006)، «در دره الا» (2007) و «منطقه سبز» (2010) كه از جمله فیلمهای مهم مربوط به جنگ عراق به حساب میآید، سازندگان آنها جرات نكردهاند صحبت از پیروزی و موفقیت نیروهای نظامی آمریكایی حاضر در عراق كنند. در بین انبوه فیلمهای مربوط به جنگ عراق، شاید بتوان تنها «مهلکه» كاتلین بیگلو را یك استثنا به حساب آورد كه تقریباموفق به جذب تماشاگران شد. این فیلم در سال 2009 ساخته شد، اما نتوانست موج تولید این نوع فیلمها را در وضعیت بهتری قرار دهد.
در كنار موضوع بالا، منتقدان به دو عامل دیگر هم در رابطه با عدم استقبال تماشاگران از فیلمهای جنگ عراق اشاره میكنند؛ عامل اول پایین بودن سطح فیلمنامه و ساخت آنهاست. عموم منتقدان عقیده دارند تولید این فیلمها به نوعی سردستی بوده و در ساخت آنها دقت زیادی نشده است. عامل دوم هم نزدیك بودن زمان تولید این فیلمها با حادثه جنگ عراق است. دیدگاهی در این رابطه وجود دارد كه میگوید تماشاگران سینما معمولا دوست دارند داستانهای مربوط به یك حادثه مهم تاریخی را نه در زمان وقوع كه در فاصلهای دورتر از آن زمان تماشا كنند، اما دلایل هر چه باشد، صنعت سینما كارنامه موفقی در زمینه تولید فیلمهای جنگ عراق ندارد و در این جنگ سینمایی شكست خورده است.