جز حیرتم نیفزود!

جز حیرتم نیفزود!


از همان روزهایی است كه اگر بودید جز صدای كیبورد، هیچ صدای دیگری نمی‌شنیدید. نكته‌اش اینجا نیست، نكته در این است كه آنقدر گروه فرهنگی كار داشت و در تكاپو بود تا روزنامه را با دست پر از دیروز به امروز شما برساند كه اصلا نمی‌داند همسایه‌ها در چه حالی بوده‌اند و چه می‌كرده‌اند! می‌توانید تصورش را بكنید كه یكی از پرهیاهوترین گروه‌های تحریریه چنان سر در كار فرو برده باشد كه از جهان اطرافش بی‌خبر باشد؟ راستش خودمان كه حیرت زده‌ایم، همسایه‌ها هم احتمالا... خواهش می‌كنم شما هم در این بحر حیرت تنهایمان نگذارید و بیایید همه با هم متحیر باشیم!
خب حالا میزان حیرتتان را همین جا كنترل كنید، تازه مانده تا سوژه‌های خفن صفحات امروز را برایتان بگویم و لازم شود با خودتان بگویید «از هر طرف كه رفتم جز حیرتم نیفزود!» امیدوارم جناب آقای حافظ كه امروز چندین بار هم نامش در همین صفحه آمده از نگارنده راضی باشد و از این نكته بگذرد كه كلمه حیرت را در عبارت بالا جایگزین وحشت كرده و یك علامت تعجبم هم به آخر عبارتش اضافه كرده‌ام.
اصلا بحث از خود خواجه حافظ شروع كنیم. در سانحه سقوط هواپیمای بوئینگ عكس‌هایی منتشر شد از برخی كتاب‌هایی كه متعلق به سرنشینان هواپیما بوده است. یكی از این عكس‌ها مربوط به دیوان حافظی است كه صفحات بازش مانده روی یك غزل معروف و امیدبخش. زینب مرتضایی‌فرد رفته سراغ این عكس و البته عكس سایر كتاب‌های به جامانده از این پرواز و درباره‌شان گزارشی نوشته كه می‌توانید در همین صفحه بخوانید.
دو صفحه بعدی هم آنقدر جذاب و خواندنی است كه نگویم برایتان. حیرت اصلی خود اینجاست. ساناز قنبری و علی رستگار كاری كرده‌اند كارستان و از جشنواره فیلم فجر برایتان خواندنی‌های بسیاری نوشته‌اند. از ركوردداران دبیری جشنواره گرفته تا ركوردداران سیمرغ همه رشته‌ها. یعنی 17 رشته! پیرترین و جوان‌ترین كارگردان‌های این دوره از جشنواره و مقایسه تعداد فیلم‌های حاضر در دوره‌های مختلف جشنواره! حالا خودتان بخوانید و ببینید چه كرده‌اند. من كه از صبح اول وقت مدام به دو‌همكارم خسته نباشید گفتم و از زمان نگارش همین ستون هم هی روی ماكت صفحه شان سرك كشیده ام و می‌دانم چه ویژه نامه فیلم فجری جذابی برایتان تدارك دیده‌اند.
و اما صفحه 12 امروز را از كیكاووس خان زیاری گرفته و تقدیم كردیم به آذر مهاجر و صابر محمدی. اثاث‌كشی اجباری بود دیگر... هرچه گفتیم آقا یك روز استراحت كنید، گفتند محال است. حالا كه قنبری و رستگار دارند دو صفحه می‌نویسند و صفحه هر روزه ما یعنی 10 را گرفته‌اند، ما را بفرستید یك صفحه دیگر كه آخر هفته مان را بنویسیم. ما هم فرستادیم‌شان صفحه پایانی چهارگانه فرهنگی و آنها هم مثل همیشه صفحه‌ای تدارك دیدند زیادی جذاب!