مردی که دختر جوانی را از ترس آبروریزی کشته بود، پس از 6 سال از زندان آزاد شد
قتل برای پایان رابطه پنهانی
مرد جوان كه برای پایان دادن به رابطهاش با یكی از همكارانش، زن جوان را كشته بود بعد از شش سال از زندان آزاد شد. قاتل پس از آزادی در گفتوگو با جامجم از حال و هوای شش سال زندان و امیدش به آزادی گفت.
به گزارش خبرنگار جامجم، اسفند ماه سال92 رسیدگی به پرونده قتل زن جوان با پیداشدن جسد غرق در خون او در یكی از محلههای شهریار آغاز شد. شواهد حاكی از آن بود كه زن جوان بر اثر اصابت جسم سخت به سرش جان خود را از دست داده و چند ساعت بعد از قتل در حالی كه پاسخگوی تلفن همراهش نبود، خانواده او نگرانش شده و با مراجعه به محل سكونتش با جسد او روبهرو شدند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
بازپرس كشیك قتل و تیم بررسی صحنه جرم، در اولین تحقیقات خود در محل كشف جسد به این نتیجه رسیدند كه با توجه به سالم بودن قفل در خانه، قاتل زن جوان آشنا بوده است. همچنین خانواده فریبا تایید كردند از خانه او سرقتی انجام نشده و با این فرضیه كه قاتل فردی آشنا بوده،تماسهای آخر مقتول را ردیابی كردند و مشخص شد آخرین تماسهای او با یكی از همكارانش به نام علی بوده است. به همین دلیل علی به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد و مورد بازجویی ماموران پلیس قرار گرفت. متهم كه در برخورد اولیه با ماموران پلیس از مرگ فریبا اظهار بی اطلاعی كرد، در بازجوییهای بعدی دچار ضد و نقیضگویی شد و همین ظن ماموران را به او بیشتر كرد.
سرانجام علی لب به اعتراف گشود و گفت: از حدود یك سال قبل با فریبا رابطه پنهانی داشتم و به هم علاقه پیدا كرده بودیم. اما این اواخر همسرم به روابط من مشكوك شده بود و با توجه به اینكه فریبا همكار من بود،ترسیدم در محل كارم آبروریزی شود و از او خواستم دیگر با هم ارتباط نداشته باشیم. اما فریبا میگفت قطع ارتباط با من برایش سخت است و تصمیم من را قبول نمیكرد و با من تماس میگرفت.هر كاری میكردم تا او را قانع كنم كه این ارتباط به صلاح نیست به خرجش نمیرفت و باز با من تماس میگرفت.
متهم در توضیح روز حادثه به ماموران گفته بود: فریبا مبلغی پول به من بدهكار بود و روز حادثه باز با من تماس گرفت و خواست برای دریافت بدهیام به خانهاش بروم. اول قبول نمیكردم، اما اصرار كرد و گفت این آخرین دیدار ما خواهد بود. آخر سر به امید اینكه او را راضی كنم این ارتباط فایدهای ندارد به خانهاش رفتم. فریبا خیلی ناراحت بود و دوباره برای ادامه رابطه اصرار كرد. حرفهایی میزد كه من را عصبانی و كلافه میكرد. یكدفعه بحثمان بالا گرفت و نمیدانم چه شد كه یك جام شیشهای را كه روی میز خانهاش بود، برداشتم و به طرفش پرتاب كردم.جام محكم به سر فریبا خورد و او به زمین افتاد. من كه خیلی شوكه شده بودم از خانه بیرون رفتم.
با اقرار متهم به قتل و شكایت اولیای دم، پرونده با صدور كیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه كیفری یك استان تهران ارجاع شد. متهم در دادگاه در دفاع از خود گفت: قصد كشتن فریبا را نداشتم. از روی عصبانیت جام را به سمت او پرت كردم و از اولیای دم تقاضای بخشش دارم.
بعد از محاكمه به درخواست اولیای دم، متهم به قصاص محكوم شد. در همان حال تلاش مادر علی برای اخذ رضایت اولیای دم ادامه داشت و بالاخره با اعلام رضایت پدر و مادر و فرزند فریبا به عنوان اولیای دم،حكم قصاص در مرحله اجرا متوقف شد و متهم از قصاص رهایی پیدا كرد.
روز گذشته علی برای محاكمه به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه كیفری یك استان تهران پای میز محاكمه رفت و گفت: نزدیك به شش سال است در زندان هستم و از كرده خود پشیمانم. از دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات دارم.
قضات دادگاه بعد از بررسی پرونده، قاتل را به تحمل شش سال حبس با احتساب روزهای بازداشت محكوم كردند و با این حساب حكم آزادی او صادر شد و متهم روز گذشته از زندان آزاد شد و بعد از شش سال به آغوش خانوادهاش بازگشت.
در زندان، وکیلبند بودم
حكم آزادیاش امضا و اشك از چشمان مادرش سرازیر شد. حالا قرار است بعد از شش سال بار دیگر با هم سر یك سفره بنشینند.
از اینكه آزاد شدی چه احساسی داری؟
اینكه مادر و همسرم را خوشحال میبینم خوشحالم.یك دختر دهساله هم دارم كه دلم برایش تنگ شده. دوست دارم او را ببینم.
در این سالها كه در زندان بودی به آزادی فكر میكردی؟
همه زندانیان هر روز به آزادی فكر میكنند. اما سعی میكردم روزهای عمرم در زندان هدر نرود. فوقدیپلم مكانیك داشتم؛ اما در رشته حقوق درس خواندم و لیسانس گرفتم. اوقات فراغتم را هم با همبندیهایم فوتبال و والیبال بازی میكردم. وكیل بند زندان هم بودم. هر كاری میكردم تا گذر زمان را در زندان حس نكنم.
وكیل بند یعنی چه؟
یعنی مسؤول بند. كارهای اداری همبندیها را انجام میدادم و با مسؤول زندان در رابطه با مشكلات و درخواستهای آنها در تماس بودم.
قبل از دستگیری شغلت چه بود؟
بازرس كنترل كیفی ایران خودرو بودم. همان جا با مقتول همكار بودم.
از روز حادثه بگو
اصلا دلم نمیخواهد خاطرات تلخ این ماجرا برایم تداعی شود. من اشتباهی كردم و خانواده مقتول با بزرگواری از قصاص من گذشتند. بازگویی این اتفاق تلخ برای خانواده خودم و خانواده مقتول خوشایند نیست.
برای آیندهات چه برنامهای داری؟
همسرم و مادرم به خاطر اشتباه من خیلی سختی كشیدند. میخواهم گذشته را جبران كنم.
به گزارش خبرنگار جامجم، اسفند ماه سال92 رسیدگی به پرونده قتل زن جوان با پیداشدن جسد غرق در خون او در یكی از محلههای شهریار آغاز شد. شواهد حاكی از آن بود كه زن جوان بر اثر اصابت جسم سخت به سرش جان خود را از دست داده و چند ساعت بعد از قتل در حالی كه پاسخگوی تلفن همراهش نبود، خانواده او نگرانش شده و با مراجعه به محل سكونتش با جسد او روبهرو شدند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
بازپرس كشیك قتل و تیم بررسی صحنه جرم، در اولین تحقیقات خود در محل كشف جسد به این نتیجه رسیدند كه با توجه به سالم بودن قفل در خانه، قاتل زن جوان آشنا بوده است. همچنین خانواده فریبا تایید كردند از خانه او سرقتی انجام نشده و با این فرضیه كه قاتل فردی آشنا بوده،تماسهای آخر مقتول را ردیابی كردند و مشخص شد آخرین تماسهای او با یكی از همكارانش به نام علی بوده است. به همین دلیل علی به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد و مورد بازجویی ماموران پلیس قرار گرفت. متهم كه در برخورد اولیه با ماموران پلیس از مرگ فریبا اظهار بی اطلاعی كرد، در بازجوییهای بعدی دچار ضد و نقیضگویی شد و همین ظن ماموران را به او بیشتر كرد.
سرانجام علی لب به اعتراف گشود و گفت: از حدود یك سال قبل با فریبا رابطه پنهانی داشتم و به هم علاقه پیدا كرده بودیم. اما این اواخر همسرم به روابط من مشكوك شده بود و با توجه به اینكه فریبا همكار من بود،ترسیدم در محل كارم آبروریزی شود و از او خواستم دیگر با هم ارتباط نداشته باشیم. اما فریبا میگفت قطع ارتباط با من برایش سخت است و تصمیم من را قبول نمیكرد و با من تماس میگرفت.هر كاری میكردم تا او را قانع كنم كه این ارتباط به صلاح نیست به خرجش نمیرفت و باز با من تماس میگرفت.
متهم در توضیح روز حادثه به ماموران گفته بود: فریبا مبلغی پول به من بدهكار بود و روز حادثه باز با من تماس گرفت و خواست برای دریافت بدهیام به خانهاش بروم. اول قبول نمیكردم، اما اصرار كرد و گفت این آخرین دیدار ما خواهد بود. آخر سر به امید اینكه او را راضی كنم این ارتباط فایدهای ندارد به خانهاش رفتم. فریبا خیلی ناراحت بود و دوباره برای ادامه رابطه اصرار كرد. حرفهایی میزد كه من را عصبانی و كلافه میكرد. یكدفعه بحثمان بالا گرفت و نمیدانم چه شد كه یك جام شیشهای را كه روی میز خانهاش بود، برداشتم و به طرفش پرتاب كردم.جام محكم به سر فریبا خورد و او به زمین افتاد. من كه خیلی شوكه شده بودم از خانه بیرون رفتم.
با اقرار متهم به قتل و شكایت اولیای دم، پرونده با صدور كیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه كیفری یك استان تهران ارجاع شد. متهم در دادگاه در دفاع از خود گفت: قصد كشتن فریبا را نداشتم. از روی عصبانیت جام را به سمت او پرت كردم و از اولیای دم تقاضای بخشش دارم.
بعد از محاكمه به درخواست اولیای دم، متهم به قصاص محكوم شد. در همان حال تلاش مادر علی برای اخذ رضایت اولیای دم ادامه داشت و بالاخره با اعلام رضایت پدر و مادر و فرزند فریبا به عنوان اولیای دم،حكم قصاص در مرحله اجرا متوقف شد و متهم از قصاص رهایی پیدا كرد.
روز گذشته علی برای محاكمه به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه كیفری یك استان تهران پای میز محاكمه رفت و گفت: نزدیك به شش سال است در زندان هستم و از كرده خود پشیمانم. از دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات دارم.
قضات دادگاه بعد از بررسی پرونده، قاتل را به تحمل شش سال حبس با احتساب روزهای بازداشت محكوم كردند و با این حساب حكم آزادی او صادر شد و متهم روز گذشته از زندان آزاد شد و بعد از شش سال به آغوش خانوادهاش بازگشت.
در زندان، وکیلبند بودم
حكم آزادیاش امضا و اشك از چشمان مادرش سرازیر شد. حالا قرار است بعد از شش سال بار دیگر با هم سر یك سفره بنشینند.
از اینكه آزاد شدی چه احساسی داری؟
اینكه مادر و همسرم را خوشحال میبینم خوشحالم.یك دختر دهساله هم دارم كه دلم برایش تنگ شده. دوست دارم او را ببینم.
در این سالها كه در زندان بودی به آزادی فكر میكردی؟
همه زندانیان هر روز به آزادی فكر میكنند. اما سعی میكردم روزهای عمرم در زندان هدر نرود. فوقدیپلم مكانیك داشتم؛ اما در رشته حقوق درس خواندم و لیسانس گرفتم. اوقات فراغتم را هم با همبندیهایم فوتبال و والیبال بازی میكردم. وكیل بند زندان هم بودم. هر كاری میكردم تا گذر زمان را در زندان حس نكنم.
وكیل بند یعنی چه؟
یعنی مسؤول بند. كارهای اداری همبندیها را انجام میدادم و با مسؤول زندان در رابطه با مشكلات و درخواستهای آنها در تماس بودم.
قبل از دستگیری شغلت چه بود؟
بازرس كنترل كیفی ایران خودرو بودم. همان جا با مقتول همكار بودم.
از روز حادثه بگو
اصلا دلم نمیخواهد خاطرات تلخ این ماجرا برایم تداعی شود. من اشتباهی كردم و خانواده مقتول با بزرگواری از قصاص من گذشتند. بازگویی این اتفاق تلخ برای خانواده خودم و خانواده مقتول خوشایند نیست.
برای آیندهات چه برنامهای داری؟
همسرم و مادرم به خاطر اشتباه من خیلی سختی كشیدند. میخواهم گذشته را جبران كنم.
تیتر خبرها