غلبه عدالت  بر سیاست

غلبه عدالت بر سیاست

سجاد بلوکات دستیار سردبیر

1- تصاویرشان را که در برنامه سیاسی دانشگاه‌ها می‌بینی، دلت می‌گیرد. رو در رو، چشمان پر غیظ و فریاد های بلند خطاب به هم. این تازه بهترین و دموکرات‌ترین حالت مواجهه سیاسی تشکل های مختلف دانشجویی است. خیلی وقت‌ها یقه به یقه می‌شوند و له یا علیه همدیگر شعارهای تند سیاسی می‌دهند. این صحنه‌ها را در دوران دانشجویی و بعد به واسطه حضورم به عنوان خبرنگار در دانشگاه‌ها زیاد دیده‌ام. «دوست داشتم بیام وسط آن دو نفر و بگم داداش صلوات بفرست دیگه، چه خبرتونه؟»حس می‌کنم انرژی این بچه‌ها در جایی خرج می‌شود که نباید....
2- میزگرد امروز بچه های بسیج دانشگاه شریف، انجمن اسلامی دانشگاه تهران، جنبش عدالتخواه دانشجویی و مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا(س) برای حل مشکل مردم ده ونک با همه تفاوت های سیاسی شان در کنار هم دیدنی بود. اصلا من کلا در کنار هم نشستن تشکل‌ها را بیشتر از رو در رو ایستادنشان دوست دارم. به قول بنده‌خدایی این طوری عسکشان هم قشنگ تر است. این زبان مشترک می‌تواند خیلی از نشدن‌ها را به شدن تبدیل کند.اصلا این فریادها به سمت هدف واقعی برود، صدایش هم بلندتر می‌شود. مطالبه و پیگیری حقوق و حق خواهی به عنوان فصل مشترک این عکس، خودش یک کلاس درس است. چطور کلاسی است؟ عرض می‌کنم:
 3- بیاید در پاراگراف سوم فقط این عکس را تحلیل کنیم: بچه‌ها در وسط میدان جمع شدند، وسط حادثه؛ همان‌جایی که بحث‌ها شروع شد، لای خرابه‌ها. این وسط میدان‌ بودن‌ها شبیه جنبش دانشجویی دهه 60 است. اصلا هر چه می‌گذرد انگار این بچه‌ها بیشتر شبیه پدربزرگان خود می‌شوند. همان هایی که هرجا مشکلی بود بسرعت می‌رفتند از بشاگرد تا هویزه. بحث بشاگرد شد .خوب است این را هم بگویم که این جوان های دانشجوی با معرفت فقط در این قاب متحد نیستند. می‌توانید ردپایشان را در اردوهای جهادی هم پیدا کنید. انگار یک‌تنه قرار است آب رفته به جوی را برگردانند و البته این فرض محال را غیر محال کنند. به عکس برگردیم. در تصویر، چهره های مختلفی می‌بینیم؛ از اهالی این منطقه تا جوان های دانشجو با ظاهرهای مختلف. با ریش، بی ریش، چادری ، مانتویی و روحانی. این بازگشت به امر اجتماعی، یک خط مشترک خوبی شده برای آنها. دیگر فکر کنم نیازی نیست به گفتن این‌که می‌شود بدون هزینه های آنچنانی و زرشک پلو با ته دیگ چرب! نشست برگزار کرد. نشست اگر نشست باشد، بدون صندلی هم می‌شود. به عکس التفات کنید دوباره لطفا.
4- روزگار گاهی اوقات، معکوس سیر گذر می‌کند. آنچنان که در طبیعت آدمی می‌دانیم پدران باید الگوی فرزندان باشند، چرا که «بچه عزیز است، ادب عزیز تر» اما چه کنیم که گاهی اوقات، اصلی و فرعی کردن مسائل را باید در بعضی قسمت‌ها و موضوعات با عرض معذرت از عزیزان و رجلان و نسوان سیاسی از این بچه های تشکل‌ها یاد بگیرند که می‌شود وحدت داشت. می‌شود برای حل مشکلات مردم در کنار هم نشست، به جای رو در روی هم ایستادن. با عقل محاسبه گر هم اگر به این موضوع نگاه کنیم، اجماع نگاه های مختلف و سلایق سیاسی بر سر یک موضوع می‌تواند موانع آن را براحتی از میان بردارد و مردمی که طبق گفته امیرالمومنین «الناس علی دین ملوکهم» هستند هم با موافقت دلی و قلبی به راهی که مدیران و بزرگانش اتفاق نظر دارند، پا بگذراند.
 5- پاراگراف آخر فقط عرض خداحافظی است و این‌که هیچ‌وقت یک دست صدا ندارد. فارغ از همه این اتفاقات ریز و درشت در طول سال و فارغ از خط‌کشی‌های سیاسی تشکل‌های دانشجویی، در آستانه روز دانشجو شاهد یک خط مشترک به اسم عدالتخواهی و مطالبه گری توسط دانشجویان هستیم. 
این میز عدالتخواهی برکت دارد به شرطی که قدرش دانسته شود و انگیزه این بچه‌ها با دلایل واهی کور نشود. اینجا جایی است که می‌توانیم با خاطر جمع بگوییم دانشجوها از جامعه جلو ترند و موذن هایی هستند که حواسشان به قضا شدن نماز امت هست.