تولدی دیگر

گفت‌وگو با زوج روسی كه به‌تازگی اسلام را انتخاب كرده‌ و مسلمان شده‌اند

تولدی دیگر

دیگر همه آنها را می‌شناسند. در طبقه سوم دانشگاه تربیت مدرس، همین‌كه بگویید با نیكیتا كار دارید، همه شما را به سمت اتاق كار او و همسرش داریا راهنمایی می‌كنند؛ زن و شوهری كه هردو متولد لنینگراد سابق و سن‌پترزبورگ فعلی هستند و حالا چند ماهی هست كه نیكیتا برای گذراندن دوره فوق دكترا به ایران آمده و همسرش هم با وجود تحصیل در رشته كارگردانی دانشگاه مسكو، با او همراه شده است. یك مهاجرت كوتاه‌مدت كه اتفاق ویژه‌ای برایشان به همراه داشت؛ این‌كه آنها مسلمان شدند. با آنها در دفتر كارشان در دانشگاه گفت‌وگو كردیم و از روزهای حضورشان در ایران، نشست و برخاست با ایرانی‌ها و مسلمان‌ها و هر آن چیزی كه در این مدت برایشان اتفاق افتاده و البته قرار است بیفتد حرف زدیم.

نیكیتا 31 ساله و پژوهشگر رشته ریاضی است؛ او تا 26 سالگی در روسیه بوده و تا آن موقع، اصلا فكرش را نمی‌كرده كه روزی به ایران بیاید: «من از پایان‌نامه دكترایم در سن‌پترزبورگ دفاع كردم و بعد از تحقیق و بررسی، برای ادامه تحصیل در مقطع پسادكترا به برلین آلمان رفتم.  در سال 2018 در برلین، با دوستی برزیلی آشنا شدم كه درباره برگزاری كنفرانس سیستم‌های دینامیکی در دانشگاه تربیت مدرس تهران در ایران برایم گفت. او من را ترغیب كرد كه برای شركت در این كنفرانس، با همدیگر به ایران برویم. اولش كمی مردد بودم اما دوستم توانست من را قانع كند تا در این كنفرانس حاضر شوم.»
 اما ماجرا طور دیگری پیش می‌رود: «یادم است كه آن سال، یك‌سری اتفاقات در ایران افتاده بود كه همان دوستم كه من را برای رفتن به ایران تشویق می‌كرد، از آمدنش پشیمان شد اما من آمدم.»
 او برایمان تعریف می‌كند كه تازه بعد از آمدنش به ایران متوجه حجم تبلیغات كشورهای خارجی علیه ایران شده است: «خیلی برایم تعجب‌آور بود كه خیلی از ایرانی‌ها از كشور می‌روند در حالی كه در نظر من، ایران كشوری است كه از نظر فرهنگی و علمی در حال پیشرفت خیلی خوبی است و حتی از خیلی از كشورها، مرتبه بالاتری هم دارد. تازه وقتی آمدم فهمیدم كه تبلیغات علیه ایران فقط در حد همان تبلیغات است و چیزی بیشتر از آن نیست و واقعیت ندارد.»
 نیكیتا بعد از آن كنفرانس، دوباره به آلمان برگشت اما خودش می‌گوید كه قبل از رفتن، درباره دوره پسا دكترای رشته خودش در این دانشگاه پرس‌و‌جو كرد؛ در واقع نیكیتا در این چند روز حضور در ایران، به فكر گذراندن ادامه تحصیلش در ایران بوده است.
 حالا كه همه می‌روند، من می‌آیم
نیكیتا از دیده‌هایش در مدت كوتاه چند روزه حضورش در ایران می‌گوید: «در همان چند روز حضورم در ایران به این نتیجه رسیدم كه در ایران ساختار ارتباطی خوبی بین آدم‌هایش وجود دارد. در زمینه‌های هنری هم اتفاقات جدیدی دیدم؛ در واقع من موسیقی‌هایی را در ایران شنیدم كه تا به حال با چنین سبكی آشنا نبودم و این من را به علم و هنر و سایر عرصه‌های موجود در ایران كنجكاو كرد. این را فهمیدم كه ایران در زمینه‌های علمی هم به درجه‌های خوبی رسیده است و من، کاملا آگاهانه ادامه تحصیل و پژوهش در ایران را انتخاب کردم‌ راستش را بخواهید، راحت زندگی كردن برای من جالب نیست و به خاطر همین تصمیم گرفتم آلمان را رها كنم و به ایران بیایم.» نیكیتا تاكید دارد كه بگوید حالا بعد از گذشت یك سال از حضورش در ایران، خوشحال و مطمئن است كه تصمیم درستی گرفته است.
 این دین جدید و كامل
«من دینی نداشتم.» این اولین جمله‌ای است كه نیكیتا در جواب سوال‌مان درباره دین قبلی‌‌اش می‌گوید: «والدین من از بچگی اصراری به این نداشتند كه حتما دینی داشته باشم و آن را به عهده خودم گذاشته بودند؛ البته روال عادی در كشور ما همین است. در واقع مردم روسیه، فرهنگ‌ها و دین‌های مختلفی دارند و نواحی متفاوت در كشور، دین‌های متفاوتی دارند. برای همین من از بچگی درباره آن مناطق مسلمان‌نشین چیزهایی شنیده بودم و مساجد بزرگ آن را دیده بودم اما با این وجود، خیلی دغدغه انتخاب دین نداشتم وآن را برای خودم واجب و ضروری نمی‌دیدم.» اما او بعد از آمدن به ایران، با وجهه‌های جدیدی از اسلام و مسلمانان آشنا می‌شود: «چیزی كه ذهن و تمایل ذهنی روس‌ها را می‌تواند به خوبی توصیف كند و آن را به سمت خودش بكشد، دو ویژگی خیلی مهم است و آن هم نوآوری و جدید بودن یك موضوعی در كنار تكامل و كامل بودن آن است. دو ویژگی خیلی مهم كه من فهمیدم اسلام هردوی آن را دارد. چون اسلام به نسبت باقی دین‌ها دینی جدید و نقطه نهایی ادیان است. ضمن این‌كه پیامبر اسلام، آخرین پیامبر است و كامل‌كننده حرف‌های سایر پیامبران است و همه در حد كمال می‌توانند از او تبعیت كنند. در واقع یكی از ویژگی‌های مثبت و بارز دین اسلام این است كه پیامبران قبلی خود را نفی نمی‌كند و خب همین یكی از عواملی بود كه من به اسلام گرایش پیدا كردم. در واقع اسلام از این نظر، با طرز تفكر افراد روس كه به دنبال تكامل و نوآوری هستند، همخوانی خیلی زیادی دارد و برای همین هم من آن را پذیرفتم.»
 یك تفاهم مشترك
تصور می‌كردیم كه بعد از علاقه نیكیتا به اسلام، همسرش هم با او در این موضوع همراه شده است اما اینطور نبود. نیكیتا و داریا هردو در برلین با هم آشنا می‌شوند و این‌طور كه خودشان می‌گویند، تفكرات و عقاید نزدیك‌شان، آنها را به هم نزدیك كرده است:« این‌كه ما از اول با همدیگر ارتباط گرفتیم و این ارتباط‌مان ادامه پیدا كرد، به خاطر این بود كه ذهن‌هایمان شبیه هم بود. البته نمی‌گویم اگر این‌طور نبود از هم جدا می‌شدیم اما شاید اگر این تفكرات و عقاید را در داریا نمی‌دیدم، اصلا ارتباطمان شكل نمی‌گرفت.»
 اما داریا از انتخاب حجاب، آن هم پوششی مثل چادر برایمان می‌گوید: «از نظر من اینها محدودیت نیست كه اگر هم باشد، محدودیت‌های خوب و لازمی برای ما هستند كه من آن را جز خوبی نمی‌بینم. می‌دانید؟ موضوعی بود كه من را همیشه اذیت می‌كرد؛ این‌كه وقتی خانم زیبایی شروع به راه رفتن می‌كند، اولین چیزی كه هركسی متوجه آن می‌شود، نگاه اطرافیان به آن خانم است. این‌كه همه مردها به دنبال این هستند كه با آن خانم باشند و توجه او را به خودشان جلب كنند.
چیزی كه واقعا آزاردهنده است و من همیشه به دنبال اتفاقی بودم كه بشود به واسطه آن، روزی برسد كه در خیابان راه بروم و متوجه نگاه‌های اطرافیانم نشوم و حجاب دقیقا همان چیزی بود كه من به دنبالش بودم.» از نظر داریا، این تفكر كه اگر آزادی باشد، همه‌چیز برای مردم عادی می‌شود كاملا غلط است:«من این موضوع را قبول ندارم و حداقل می‌توانم بگویم كه من چنین چیزی ندیدم. در واقع، اگر یك خانم زیبا و جوان باشد، چنین موضوعی هیچ‌وقت عادی نمی‌شود و افراد زیادی با دیدها و نظرات مختلف به دنبالش هستند و تحمل چنین شرایطی برای من بسیار مشكل است. پوشیدن چادر این حسن را برای من دارد كه دیگر این اتفاقات تلخ برایم نمی‌افتد.» و نیكیتا حرف‌های همسرش را تایید می‌كند: «شاید فرق ما با بقیه این است كه همه از اول با این شرایط به دنیا آمده و زندگی كرده‌اند، اما ما از بیرون به آن نگاه می‌كنیم و می‌بینیم كه مسلمان‌ها چه شرایط خوبی دارند برای همین ما از آن استقبال می‌كنیم، انتخابش می‌كنیم و قدرش را می‌دانیم.»


ایرانی كه دوستش داریم
بهار امسال نیكیتا و داریا به كشورشان برمی‌گردند اما نیكیتا می‌گوید اینجا آنقدر خوب و راحت هست و آن را دوست داریم كه حتما دوباره به ایران برمی‌گردیم ولی نمی‌توانیم برای همیشه اینجا بمانیم:« كسانی كه در بیرون روسیه هستند نمی‌دانند كه در دهه 1990 و زمان فروپاشی شوروی چه اتفاقاتی در كشور ما افتاد. ما درگیر یك بحران اقتصادی شدیم كه نزدیك به ده سال طول كشید. برای همین هم فكر می‌كنم مردم ایران تصور می‌كنند كه در حال حاضر شرایط بدی دارند اما دهه‌نودی كه ما تجربه كردیم، خیلی بدتر از چیزی بود كه من اینجا می‌بینم. اما نه این موضوع كه واقعیت این است كه یك‌سری مسائلی در ایران وجود دارد كه به ما اجازه نمی‌دهد اینجا زندگی كنیم. من برایتان یك مثال ساده می‌زنم؛ فرد شوخ‌طبعی را در نظر بگیرید كه مدام شوخی می‌كند، می‌گوید، می‌خندد و حتی مسائل جدی را هم جدی نمی‌گیرد. بعد تصور كنید كه چنین فردی در جمعی قرار بگیرد كه همه آدم‌های جمع، بسیار جدی هستند. موضوع این است كه نه شوخ‌طبعی او بد است و نه جدی بودن دیگران، اما بودن در چنین جمعی برای آن فرد سخت و دشوار خواهد بود. بودن ما در ایران هم همین‌طور است؛ مسائلی وجود دارد كه بد نیست اما ما در جایی دیگر بزرگ شده‌ایم و به سختی می‌توانیم با این مسائل كنار بیاییم. البته كه از هوای آلوده هم نمی‌توانم بگذرم كه در طولانی مدت، حتما می‌تواند عمر انسان را كوتاه كند و من نمی‌توانم با آن كنار بیایم.» اما داریا كه با ویزای توریستی با همسرش همراه شده، به همه گفته خانه من آن جایی است كه همسرم آنجاست.

ضمیمه قاب کوچک