مردی که جهان را تکان داد

برنامه «جهانمرد» با محوریت شخصیت حاج‌قاسم‌سلیمانی پس از 10شب به پایان رسید

مردی که جهان را تکان داد

یكی از اقدامات مهم صداوسیما پس از شهادت سردار سلیمانی، ساخت و تولید برنامه‌هایی پیرامون شخصیت و دلاورمردی‌های سردار دلها بود. از این رو شبكه افق نیز به مدت ده شب برنامه‌ای با عنوان «جهانمرد» را به تهیه‌كنندگی هادی نعمت‌الهی روی آنتن داشت كه دوشنبه‌شب گذشته به پایان رسید و قسمت نهایی آن روی آنتن رفت. در این برنامه كارشناسان ایرانی و خارجی در استودیو مقابل دوربین قرار گرفته و مطالبی را درباره سردار دلها بیان می‌كردند. افرادی كه در این برنامه حضور پیدا می‌كردند اغلب كسانی بودند كه از نزدیك شهید سلیمانی را می‌شناختند و از این رو درباره رشادت‌های سردار و شخصیت و خاطرات این شهید بزرگوار سخن گفتند. در‌ادامه نگاهی به این برنامه داریم كه از نظر می‌گذرانید.

زینب علیپور طهرانی

سردار سلیمانی؛ یک دیپلمات حرفه‌ای 
ویژه‌‌برنامه «جهانمرد» به مناسبت اربعین شهادت سردار قاسم سلیمانی یكشنبه‌شب گذشته روی آنتن این شبكه رفت. مهمان این برنامه حسین امیرعبداللهیان، دیپلمات سابق و مدیركل امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی بود. امیرعبداللهیان در این برنامه گفت: امثال سردار قاسم سلیمانی چه در دوران حیات و چه پس از شهادتش شاید در هر قرن یك بار تكرار شود. یكی از كارهای بزرگ سردار سلیمانی نیروسازی و كادرسازی بود. او در مجموعه خودش ده‌ها و صدها سلیمانی ساخت كه شما در آینده آنها را خواهید دید. الان خیلی‌هایشان گمنام هستند.
 دستاوردهای سردار سلیمانی در منطقه و در سطح بین‌المللی چه در حوزه مبارزه با صهیونیسم و چه در حوزه مبارزه با تروریسم كه هر دو تهدید امنیت ما و منطقه هستند برای دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران آن‌چنان تولید و بازتولیدی در میز مذاكره داشت كه اگر جمهوری اسلامی ایران در مذاكراتش این عقبه را نداشت شاید هیچ‌گاه دیپلمات‌های ما در دنیا مورد توجه قرار نمی‌گرفتند.
سردار سلیمانی روحیه چسبیدن به میز نداشت. هیچ‌وقت ایشان را پشت میز ندیدم، حتی در اتاق كارش. حجم كارتابل‌های روی میز كارش نشان می‌داد حتی كارتابل‌هایش را خارج از میزش نگاه و بررسی می‌كرد.
 سردار سلیمانی سرداری صرفا ایرانی نبود. ایشان ژنرالی بین‌المللی با برند بین‌المللی برای جمهوری اسلامی ایران بود. همیشه یكی از آرزوهای حداقل 50 درصد هیات‌های خارجی امنیتی، سیاسی، حقوقی یا نظامی این بود كه وقتی در موضوعی به توافق خوبی می‌رسیدیم آخرش می‌گفتند آیا می‌توانیم ژنرال سلیمانی را ببینیم؟ برایشان خیلی مهم بود كه ولو برای دقایقی ایشان را به خاطر تعاریفی كه از ایشان شنیده بودند و بازخوردهای گزارش‌هایی كه در سطح منطقه‌ای راجع به شخصیت سردار سلیمانی منتشر می‌شد ببینند. وی در خصوص نظر هیات مصری حلقه اول مرسی، رئیس‌جمهور وقت مصر راجع به سردار قاسم سلیمانی گفت: سردار سلیمانی ژنرالی عالی‌رتبه در تراز معروفیت بین‌المللی و متواضع با صحبت‌های عمیق و راهبردی بود.
سردار سلیمانی در مذاكرات حساس و مهم و نه صرفا مذاكرات نظامی واقعا كم‌نظیر بود. ایشان ژنرالی سیاستمدار و دیپلماتی ورزیده و حرفه‌ای بود.
سردار سلیمانی در مذاكراتش دستورات مقام معظم رهبری را مو به مو دنبال می‌كرد و معتقد بود باید منطقی و با رعایت آداب اسلامی و دیپلماتیك مذاكره كرد. سردار سلیمانی در برخورد با نیروهایش جدی بود و با شجاعت مأموریت‌هایش را انجام می‌داد. در عین حال با روح بلندی كه داشت در اتاق فرمان، در سخت‌ترین شرایط و وسط جنگ به ظرایف و مسائل اخلاقی توجه می‌كرد و با نیروهایش با لطافت و مهربانی برخورد می‌كرد و حواسش به اطرافیان و نیروهایش بود.

آرزوی شهادت در زمان جنگ
سردار عزیز جعفری فرمانده سابق كل سپاه پاسداران جمهوری اسلامی یكی از مهمانانی بود كه در این برنامه حضور پیدا كرد و درباره شهید سلیمانی صحبت کرد: 
ایشان از حدود 30‌سال پیش و در زمان جنگ آرزوی شهادت می‌كرد و دنبال شهادت بود. با این حال خداوند مهربان با وجود این‌كه ایشان را دوست داشت و لیاقت شهادت داشت، ایشان را برای ما 
نگه داشت.
به نظر می‌رسید این اواخر كه مقاومت در منطقه تثبیت شده بود، آمریكایی‌ها از ایجاد نا امنی و در اختیار گرفتن حاكمیت كشور عراق و سوریه ناامید شدند، در این شرایط یك بار دیگر فشار آوردند و احساس می‌شد سردار می‌داند. چون وقتی می‌خواست از سوریه سوار هواپیما شود و به عراق بیاید، گویا به سردار الهام شده بود كه قرار است اتفاقی بیفتد. به همین دلیل انگشتر و تسبیحش را از خودش جدا كرده و گفته بود كه به دست دخترش زینب برسانند.
در این بین یك سوال از ایشان وجود دارد. این‌كه چه كردی و از خدا چه خواستی كه این همه محبت در دل مردم ایران وجود دارد.
این رفیق عزیز و شفیق از عملیات طریق‌القدس در جبهه بود كه آن هم در پشت خاكریز عملیات و در وسط عملیات. حاج‌قاسم در آنجا فرمانده چهار گردانی بود كه از استان كرمان با خودش به جبهه برای شركت در این عملیات آورده بود. چون یگان ایشان در حین عملیات در جوار ما بود، برای هماهنگی كه رفته بودیم همدیگر را در آنجا دیدیم و از آنجا با یكدیگر آشنا شدیم. 
البته در طول هشت سال دفاع مقدس رابطه ما مستحكم‌تر شد تا سال‌های آخر جنگ كه اوج ارتباطات در زیر آتش و خون باید از همدیگر كار می‌خواستیم و یا به هم مشورت می‌دادیم. چون مدل فرماندهی در سپاه دستوری نبود و باید فرمانده‌ها اقناء می‌شدند و پس از جمع‌بندی به اخذ تصمیم می‌رسیدیم كه همین مساله رابطه‌ها را در آن دوران مستحكم می‌كرد. بعد از جنگ هم نقش حاج‌قاسم در برقراری امنیت نقش مهم و تعیین‌كننده‌ای بود. ما پس از جنگ ناامنی‌های بسیاری در جنوب غرب كشور داشتیم. 
از جمله سیستان و بلوچستان و بخشی در كرمان و هرمزگان. این ناامنی‌ها به حدی بود كه در جاده‌ها عده‌ای ضدانقلاب كمین كرده و اسیر می‌گرفتند. بنابراین غیرت حاج‌قاسم این اجازه را نمی‌داد و با پی گیری‌هایی كه كرد، مقاومت‌هایی صورت گرفت و خودش هم ماموریت پیدا كرد تا با اشرار سال 74 مقابله كند و ظرف یك سال كاری كرد كه اشرار سلاحشان را زمین گذاشتند و تسلیم شدند.

سردار سلیمانی دنبال آزادی‌‌اش از دنیا بود
هاشم الحیدری معاون حشدالشعبی عراق نیز یكی دیگر از افرادی بود كه در این برنامه حضور پیدا كرده و با گویش عربی درباره شهید سلیمانی گفت: مصاحبه راجع به حاج قاسم واقعا خیلی سخت است و انسان به راحتی نمی‌تواند درباره این مرد بزرگ صحبت كند. اما خاطره‌هایی را راجع به ایشان می‌گویم. حاج قاسم واقعا یك انسان مخلص و عاشق امام و مقام معظم رهبری و شهادت بود. ایشان 40 سال مقابل داعش و آمریكا و اسرائیل ایستاد و دنبال آزادی منطقه و آزادی خودش از دنیا بود. یعنی همان شهادت كه به معنی آزادی از دنیاست وحاجی به هدفش رسید؛ خوش به حالش. وی ادامه داد: ما باید برخودمان گریه كنیم، چون ایشان به دیدار معشوقش رسید. یك قسمت حاج‌قاسم در ایران است و بخش دیگری در خاورمیانه و ما در جبهه دیدیم حاجی چه فداكاری‌هایی كرد. من دیدم حاجی غیر از عشقش به امام و حضرت آقا عاشق سید حسن نصرا... بود. هفت سال قبل خدمت سید حسن نصرا... بودم كه از ایشان سوال كردم بعد از امام زمان و حضرت آقا چه كسی را دوست داری؟ بعد سریع گفت: حاج قاسم سلیمانی. وی با بیان خاطره‌ای دیگر از سردار سلیمانی افزود: در طول این سال‌ها خدمت حاجی زیاد رسیدیم. هر بار خواستم این خاطره را برای حاجی تعریف كنم، نشد. تا این‌كه بالاخره به ایشان گفتم و حاجی گریه كرد و گفت: من كجا و سید حسن كجا؟