شیرآهنکوه مرد بلند شو...

شیرآهنکوه مرد بلند شو...

حامد عسکری شاعر و نویسنده

عکس بی‌کیفیتی است. از دور گرفته‌اند و هول هولکی. سرت پایین است کمرت تا شده. دست‌ها را لاله کرده‌ای که حجم غم توی سرت را شمع بزنی که فرو نریزی. مرد وقتی می‌ایستد جلوی دوربین عکسی خلق شده. وقتی قدم می‌زند یک منظره شکار شده و وقتی یک مرد دست‌هایش را توی صورتش را گرفته یعنی پلک‌ها خیلی نازکند و گاهی واقعیت این‌قدر تلخ است که ترجیح این است دست‌ها را هم اضافه کنی که جهان تاریک شود.  یعنی می‌خواهد همه خاطره‌های توی سرش را شفاف‌تر ببیند. تو توی یکی از بیمارستان‌های قم رفته‌ای که کمک کنی. دل‌شریکت نیز دچار کروناست . دل‌شریکت دونبضه است . دل‌شریکت بار شیشه دارد و حالا دیگر نیست. خبر آمده که خاطره شده. تو شاید ماسکت را درآورده‌ای . دستشکت را بیرون آورده ای. دسته تی را تکیه داده‌ای به دیوار و عذرخواهی کردی و رفتی توی حیاط بیمارستان. چند نفس عمیق کشیده‌ای و یکهو پقی بغضت ترکیده و زانوهایت تا شده و نشسته‌ای لبه پله‌ای و شده این عکس. من نمی‌دانم توی آن سیاهی‌های دست‌ها به چه فکر می‌کنی. به آخرین باری که سر عمامه‌ات را گرفته بود که تا بزنی و بعد بپیچی‌اش . به ویارش که زیتون‌پرورده بود و تسبیح تربت نمناک. یعنی توی آخرین چت‌ها چه گفتید و شنیدید؟ اسم فندقتان را چه انتخاب کرده بودید؟ تو دیر یا زود می‌روی خانه. چشمت می‌افتد به کمد لباس‌ها. به سیسمونی مختصر چیده شده. به شیشه‌های ترشی و خیار شور. به ظرف‌های شسته. به یادداشت‌های روی یخچال . به موهای توی برس جامانده... تو پر از خشمی الان یک خشم مقدس... از همان خشم‌ها که کیان توی مختارنامه داشت. وقتی حرمله زن و فرزندش را به نامردی  در بستر و منزل به خون نشاند و کیان را برای مبارزه آبدیده‌تر کرد. من دوست ندارم مثل کتاب‌های روان‌شناسی دلداری‌ات بدهم  و بگویم گریه نکن. نه تو باید گریه کنی. گریه نخل جان مرد را آبیاری می‌کند. گریه کن و خودت که بدکاری توی گریه‌هایت گریز بزن به همان‌جایی که می‌دانم و می‌دانی... به همان گوشه خاورمیانه که بزرگ‌ترین غم عالم توی نصف روز  رخ داد و شد آنچه نباید می‌شد. بنشین سیر گریه کن. گریه‌هایت که تمام شد. بلند شو دست‌هایت را بشور. دوباره ماسک و دستکش بپوش و مثل کسیان با شمشیری تیز‌تر برگرد. این پله‌ها. این راهروها این بیمارستان ممکن است دوباره سکوی نشستن مردی شود با دست‌هایی لاله شده و خیساخیس اشک. تو نگذار. توی بیمارستان گریه‌ای اگر هست فقط باید صدای گریه تولد نوزاد باشد. یا علی بگو ... بلند شو مرد.