لحنهای برآمده از موسیقی مناطق اجرا كردهاند
نــــوای گلدستهها
موسیقی بومی مناطق مختلف با ورود اسلام به خدمت مناسک و آیینهای اسلامی درآمد و خیلی زود در هر قوم و منطقهای، لحنهایی برای قرائت قرآن و اذان گفتن به وجود آمد که امروز گنجینه ارزشمندی از داشتههای ملی و معنوی ماست. حدود 40 نوع لحن برای قرائت قرآن و اذان در ایران شناسایی شده که همه آنها برآمده از سبک زندگی مردم فلات ایران بودهاند و حالا برخی از آنها رو به فراموشی هستند. در این دو صفحه به لحنهای ایرانی در اذانگویی پرداختهایم و خدمتی که موسیقی ایرانی به اذان و مناسک اسلامی کرده است. در همین مجموعه گفتوگویی میخوانید درباره لحنهای متنوع اذانگویی در مناطق مختلف ایران. دو پژوهشگر موسیقی بومی و محلی ایرانی روایتی از آیینها و آوازهای دینی و مذهبی در ایران دیروز و امروز ارائه کردهاند. همچنین تعدادی از مهمترین اذانهایی که در فواصل موسیقی ایرانی خوانده شدهاند و موذن این اذانها را در پایین صفحه معرفی کردهایم. بدون تردید همه ما موذنهای خوشصدایی را میشناسیم که با صدای ملکوتیشان به اوقاعات شرعی رنگ معنویت زدهاند و روحمان را با اذان پیوند دادهاند؛ کسانی چون حسن رضائیان، حسینعلی شریف، محمد حسین سبزعلی، کریم منصوری، عباس سلیمی، محمدحسین سعیدیان و نیز موذنهای بینالمللی از جمله راغب مصطفی غلوش، عبدالمنعم طوخی و محمد سیدطنطاوی که این روزها از رادیو و تلویزیون صوتشان را میشنویم.
اذان در نگاه موسیقایی، به نظر من میتواند بهعنوان پرچم صوتی جهان اسلام تعریف شود، چون جهت خبر رساندن به هماندیشان برای انجام نیایش و نمایش وحدت عمل است، ضمن اینكه میتوان آن را شاخهای از موسیقی خبری «آیینی مذهبی» ایران در نظر گرفت.
هنگامی كه به شروع قرن جدید شمسی میرسیم، با نگرش به دگرگونیهای نظام اجتماعی و مقرر شدن شناسنامهدارشدن الزامی افراد، میفهمیم كه به سبب اهمیت كار موذنان، تمامی خانوادههایی كه در این امر كوشش داشتهاند، با نام خانوادگی موذن، موذنی، اذانی، موذنزاده و امثال آن شناسنامه گرفتهاند.
اینكه بدانیم چقدر موذنی در كار هنرمندان موسیقی مهم بوده، همین بس كه اشاره كنم در دوره قاجار بسیاری از خوانندگان آواز ایرانی موذن پرقدرتی بودهاند، مانند: سید حسین عندلیب اصفهانی كه موذن مسجد سپهسالار (مطهری كنونی) بود، حاج موذن تفرشی پدر حسن علیخان نكیسای تفرشی كه موذن عهد محمدعلی شاه قاجار بوده، سید عبدالرحیم اصفهانی كه استاد جناب دماوندی بوده در اصفهان، قربانخان قزوینی معروف به «قربانِ شاهی» موذن دوره مظفرالدین شاه و نیز استاد ابوالحسن اقبال آذر كه در زمان محمدعلیشاه قاجار خوانندگی میكرد و صفحههای بسیاری پركرده بود. او به تهران دعوت شد و رسما خوانندگی در تكیه دولت را بهعهده گرفت و در طول ماه مبارك رمضان با صدای ششدانگ خود از گلدستههای مسجد سپهسالار (مطهری كنونی) چنان موذنی كرد كه همه تهرانیها را به حیرت واداشت. اینجا باید توجه كرد به این نكته كه در آن زمان بلندگویی در كار نبوده و قدرت فركانس صدای ابوالحسن اقبال آذر به حدی بوده كه در فضای تهران میپیچیده است!
در نیمه قرن حاضر به استاد تاج اصفهانی میتوان اشاره كرد و بعد مهندس استاد عطاالدین امیدوار كه فن آواز را نزد سلیمان امیر قاسمی فراگرفته و موذنی چیرهدست كه در دستگاه نوا، همایون و چهارگاه نیز اذان خوانده است.
آثار موذنین مشهوری چون رحیم موذنزاده اردبیلی، حسین صبحدل، آقاتی و كریمی را نیز نمیتوان فراموش كرد چون در ذهن بسیاری از مردم كشورمان حكم نوستالژی صوتی را یافتهاند.
رویداد جالب در شیوه اذانگویی را كاظم محمدزاده انجام داد كه در دهههای اخیر نظر بسیاری را به خود جلب كرد، چرا كه الگویی نو را با درآمیختن شیوههای جدید موسیقی رسانه و آواز سنتی در ارائه اذان به ثمر رساند.
اما آنچه كه در مورد اذان بسیار مهمتر است و كمتر روی آن كارشده، نقش اذان در فرهنگ دیروز و امروز جامعه است. در گذشته نهچندان دور، اذان به عنوان «خبررسان» كاربرد فراوان در جامعه داشت، ولی امروزه از آژیر و آرم صوتی به جای آن بهره میبرند.
یكی از كاربردهای اذان، گفتن «اذان ناوقت» یا «بیموقع» برای یاری خواستن بود. مثلا به هنگام زایمان زنان، پدر بچه موظف بود كه بالای بام برود و اذان بگوید و در حین اذان استغاثه هم میكرد، به این ترتیب همسایگان میدانستند، فرزندی در حال بهدنیا آمدن است و به یاری او میآمدند.
مورد دیگر كاربرد اذان، خواندن آن در گوش نوزاد تازه بهدنیا آمده بود، به وقت نامگذاری كه كماكان انجام میشود، مورد دیگر كاربرد اذان بیموقع، گفتن تكبیرهای بلند و شهادتین بود كه در زمان وقوع حوادث ناگوار طبیعی یا تهاجم دشمن یا كمك خواستن انجام میشد، اما در فرهنگ جدید اذان به سینما و هنرهای دیگر هم راه پیدا كرد، در فیلمهای علی حاتمی اذان امكانی است برای نمایش دادن غلیان درونیات معنوی شخصیتها.
از آخرین كاربردهای اذان در سینما، فیلم چ ساخته حاتمیكیا بود كه نقش تمامكننده را ایفا میكند. در تنش میان شخصیتها، اشاره به سكوت برای شنیدن اذان امكانی است برای پایان دادن به بحثها و جدلها.
با همه آنچه كه گفته آمد، باید بدانیم كه اذان در قالب خبری خود، نقشی تربیتی، اخلاقی و اعلام موضع اندیشگی را در خود دارد كه بسیار ساده، صریح و روشن به بیان اندیشه و فراخوان عام برای هم اندیشی میپردازد. از شاخصههای مهم اذان دعوت به شتاب در تشویق و ترغیب به نیكوكاری و رستگاری و انجام عمل نیك و پرستش خداوند است و همین است كه اذان را به یك پرچم موسیقایی زیبا با درونمایهای پر رمز و راز تبدیل كرده است.
سفر موسیقی و اذان در تاریخ
در اسلام سنت قرائت با لحن خوش و موسیقیایی وجود نداشت؛ این سنت از كشورهایی نظیر ایران و تا حدودی مصر به اسلام راه پیدا كرده و خواندن اذان و قرآن با لحن خوش از این كشورها سرچشمه گرفته، همانطور كه معماری و خط نیز از ایران به دیگر كشورهای اسلامی راه پیدا كرد. هنوز هم خیلی از مقامهای قرآنی و موسیقایی عرب نامهای پارسی دارند و موسیقی عربی نیز وامدار موسیقی ایرانی است.
قبل از صفویه: احتمالا اوضاع بر این منوال بوده كه علویها مناجاتخوانی خاص خود را با توجه به فواصل موسیقایی و گردش ملودیك منطقه خود اجرا میكردند و البته بر اساس مقامهای قرآنی رایج.
دوران صفویه: هر چند كه هیچ منبع قابل استنادی در این زمینه وجود ندارد، ولی به نظر میرسد با روی كار آمدن سلسله صفویه و بعد از رایج شدن مذهب تشیع و نیز تغییر محتوایی اذان، به منظور ترویج مذهب رسمی در مناطق سنینشین كه اكثر مساحت ایران را تشكیل میداد، افرادی برای رواج اذان نو و آداب جدید، وضو گرفتن و مناجاتهای تشیع تربیت شدند.
مسلما این آداب قبل از آن فقط در بین علویان ایران رایج بود.
این دوره چیزی به نام موسیقی رسمی و كلاسیك در ایران وجود نداشت و فقط موسیقی نواحی در مناطقی جریان داشت. پس میتوان نتیجه گرفت لحنها مشابه هم به افراد محلی دیكته میشد.
اواخر صفویه: در این دوره بود كه كمكم تعزیهخوانی از سنت شبیهخوانی ایرانی به وجود آمد و در دوره قاجار به اوج شكوفایی رسید و اماكنی برای این آیین مجهز شد. شاهان قاجار و بهخصوص ناصرالدین شاه در تعزیهخوانی شركت میكردند و هزینههای قابل ملاحظهای برای رواج آن متقبل میشدند.
دوره قاجار: لحنهای قرائت از دوران قاجار به مناطق مختلف دیكته شد، چون هنرمندان دوره قاجاریه و بهخصوص خانواده فراهانی پایهگذار موسیقی ردیف و دستگاهی بودند و اساتید موسیقی بر اساس نوع حس اشعار تعزیه گوشههای مشخصی را در نظر میگرفتند و اجرا میكردند. این اجراها در شهرهای مختلف كشور به نوعی كپی میشدند. لحنها در آداب دیگری مثل چاوشخوانی، مداحی، پامنبری، سحریخوانی و... هم استفاده میشدند و هنوز كه هنوز است چاوشخوانی و تعزیه در اكثر مناطق ایران با لحنهای مشابه اجرا میشود.
دوره پهلوی: اجراها بر همین منوال پیش میرفت تا اینكه اذان گفتن با لحن موسیقایی محلی از دورهای مورد سرزنش قرار گرفت. با ورود رسانههای صوتی اذانهای عربی كه خود نشات گرفته از مقامهای ایرانی بود به صورت كلیشهای به موذنها تفهیم شد، ولی هنوز در برخی مناطق، اذان بر پایه لحنها و مقامهای منطقهای اجرا میشد و البته میشود.
عصر رسانههای جمعی: نقش رسانهها در هماهنگ كردن لحنها و متاسفانه از بین رفتن بعضی از لحنهای نواحی ایران بسیار پررنگ شد؛ اتفاقی كه از دوره پهلوی و با همهگیر شدن رادیو رخ داد.
مسلما در آن دسته از نواحی كه دیرتر به دام رادیو و در نهایت تلویزیون افتادند، آداب و رسوم و مقامهای موسیقایی اصیلتری را شاهد هستیم. در تهران و بعد از فراگیری رادیو، موذنین و مناجات خوانهایی انتخاب شدند و صدای آنها برای تمام مناطق كه این فناوری را داشتند، پخش میشد. این صنعت آنقدر مهیج و دلچسب بود كه هر چیزی از آن بیرون میآمد، افراد محلی تقلید میكردند. هنوز هم رادیو و تلویزیون بیشترین سهم را در تغییر آداب و رسوم مناطق مختلف بازی میكنند اما با این حال برخی از آداب و رسوم و لحنها چنان قوی و محكم در جان و روان افراد بومی جای داشت كه دچار این دستپاچگی فرهنگی نشدند و آنها را حفظ كردهاند. برای مثال اذان موذنزاده كه البته در موسیقی ردیفی ایران و گوشه روحالارواح بیات زند، ریشه دارد، نه تنها استقلال و هویت خود را حفظ كرد، بلكه جایگزین اذانهای عربی رایج شد و البته این موارد را باید شكرگزار همان رسانههای صوتی و تصویری باشیم و همینطور سایر آداب و رسوم مذهبی مثل عزاداری بوشهر، زنجان، یزد و... كه به عنوان یك برند دارای هویت مستقل در كشور مطرح شدند. جالب اینكه قسمتی از آداب این مراسم مثل سنج و دمام بوشهر، سفید مهرهنوازی و نوبتنوازی كرمان و كرنانوازی گیلان كاملا سازی است بدون اینكه متن خاصی را به همراه داشته باشد.
جمعبندی: بر اساس نگاه اتنوموزیكولوگها (موسیقیشناسهای قومی) و نیز با استناد به نقش كلیدی انسان به عنوان عامل اساسی در خلق و اجرای موسیقی، هر تغییر و تحولی خارج از تعصب قابل احترام و بررسی است و مهمترین مساله، قبول تغییرات و محترم شمردن آن محسوب میشود. حتی اگر این تغییرات در اثر هجمه فرهنگی و رسانهای و خارج از خود حوزه قابل بررسی، اتفاق افتاده باشد.
گفتوگو با پژوهشگری كه لحنهای بومی اذان ر سراسر ایران را گردآوری كرده است
آوازهای مذهبی هویت مستقل دارند
جهانگیر نصری اشرفی، شهر به شهر و روستا به روستا سفر كرده و از گلدستههای مساجد دورافتادهترین نقاط ایران، اذانهایی شنیده كه بخشی از تاریخ رو به فراموشی فرهنگ شفاهی كشورمان هستند. او از سال 1372 تا 1374 این اذانهای برآمده از موسیقی بومی مناطق را ضبط كرده و حالا تقریبا 40 قطعه ضبط شده دارد كه گنجینهای ارزشمند است در انتظار ثبت شدن.
نصری اشرفی البته درباره داستانپردازیهای قومی ایران، موسیقی تركمن، فرهنگ موسیقایی اقوام ایران و گوشهها در تعزیه نواحی ایران هم آثاری دارد كه به صورت كتاب و مجموعه صوتی منتشر شدهاند. او در گردآوری فرهنگ سوگ آواهای مذهبی ایران و كتاب فرهنگ اصطلاحات و آیینهای ماه محرم نیز همكاری داشته است.
آیا ما ایرانیها، اذان را موسیقایی كردیم و به آن لحن دادیم؟
صادر كردن چنین حكمی اصلا ساده نیست. سندی در این باره وجود ندارد، اما میدانیم تا همین 50 یا 60 سال پیش مردم فلات ایران، تاجیكستان، ازبكستان، ماوراءالنهر و خراسان بزرگ، اذان را با لحنهای ایرانی میخواندند و بعد از آن بود كه اذان عربی هم در این جغرافیا شنیده شد. در واقع از زمانی كه اسلام وارد ایران شد، اذان هرگاه با لحن خوانده شد، لحنش ایرانی بود.
چطور موسیقی بومی با اذان پیوند خورد و چرا این اتفاق افتاد؟
بسیار طبیعی است كه وقتی مردم هر منطقه بخواهند متنی را آوازی بخوانند از موسیقی بومی خودشان استفاده كنند. مثل لالایی منطقه لرستان كه در ماهور خوانده میشود چون فواصل موسیقی در این منطقه ماهور است یا در شمال ایران به دشتی یا شور میخواندند، چون موسیقی مناطق دیگر را نمیشناختند. در آن روزگار، ارتباطات به اندازه امروز گسترده نبود؛ نه فضای مجازی بود، نه ضبط صوت، نه حتی بلندگو. آشنایی با موسیقی سایر مناطق در سطح نشست سالانه یكی دو خنیاگر سرحدی بود. یعنی خنیاگری كه در سرحد خراسان بود با سیستانیها هممجلس میشد و میتوانستند تبادلنظر كنند. پیوند موسیقی بومی با آوازهای دینی و آیینی یك اتفاق كاملا بدیهی است.
تمام اذانهایی كه شما گردآوری كردهاید، براساس فواصل موسیقی بومی مناطق و اقوام مختلف ایرانی هستند؟
بله. تقریبا 40 لحن اذان و قرآن را ضبط كردهام از جمله لحنهای خراسانی، تالشی و كردی. دو هفته پیش در روستای لیند سوادكوه مهمان بودم و آنجا از گلدستههای مسجد اذانی شنیدم كه در دوگاه خوانده میشد. فواصل دوگاه بسیار نزدیك است به اوستاخوانی. در روستای بالادزای ساری هم لحن قرآن در دوگاه را شنیدم. برخی از لحنهای مذهبی كهن در ایران مانند اوستاخوانی، گاتاخوانی و یسناخوانی بعد از ظهور اسلام در ایران در خدمت اذان و مناجات اسلامی قرار گرفتهاند.
در آن دوره خواندن اذان و قرآن با لحنهای ایرانی، كراهت نداشت یا مخالفتی با آن صورت نمیگرفت؟
نه. چون مردم مناطق ایران اصلا با لحنهای عربی آشنا نبودند و اتفاقا برای ذائقه مردم ایران خواندن قرآن و اذان با لحنهای بومی جالبتر، دلپسندتر و تاثیرگذارتر بود. شاید اگر با لحن عربی اذان یا قرآن خوانده میشد برای آنها قابل درك نبود و احساس بیگانگی میكردند.
در دنیای امروز است كه موسیقی انتزاعی بهوجود آمده و در ۸۰ سال اخیر با موسیقی هندی، افغانی، عربی، اسپانیولی و... آشنا شدهایم، اما یك قرن پیش، لحنهای غیربومی برای مردم ملموس نبود چون با ذائقه و زیباییشناسی موسیقایی و سلیقه آنها سازگاری نداشت. لحن موسیقی انتزاعی نبود، بلكه كاملا واقعگرایانه و مبتنی بر كار و زندگی و تلاش و احساسات و عواطف و عشقورزی بومی و قومی شكل گرفته بود.
این روزهاست كه موسیقی توسعه پیدا كرده، غنی شده و آهنگسازان تلفیقهای متنوع ارائه میدهند كه گوش شنوندگان به انواع موسیقی آشنا شود، اما در قدیم موسیقی مثل واژه بود، مثل متن و واژههای بیگانه قابل درك نبود.
اگر چنین بود، پس میباید متن قرآن یا اذان را هم به فارسی میخواندند!
بله، اما متن قرآن و اذان تقدس داشت در حالی كه لحن تقدس نداشت. گرچه در منابع كهن تاریخی مثلا در تاریخ بخارا ذكر شده كه اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در تاجیكستان تا قرنها حتی نماز را به زبان فارسی تاجیكی میخواندند و كمكم به زبان اصلی برگشتند.
در مناطق ایران خنیاگران اذان میگفتند یا كسانی بهعنوان خوانندههای مذهبی داشتیم؟
خوانندگان آیینی و مذهبی همیشه یك صنف مستقل بودهاند. حداقل در دوره معاصر یعنی از سلسله قاجار تا امروز خوانندگان مذهبی مستقل بودهاند و حتی قبلتر از آن هم یسناخوانی، اوستاخوانی یا گاتاخوانی زرتشی را موبدان انجام میدادند و نه خنیاگران. خنیاگری كه در عروسیها و جشنها میخواند، اذان نمیگفت. این قشرها كاملا تفكیك شده بودند و وظایف و مسؤولیتهای خودشان را داشتند.
ولی دیدهایم كه گاهی برخی خوانندگان، اذان اجرا كردهاند و حتی برخی خوانندگان پاپ را میشناسیم كه اذان گفتهاند.
همیشه استثنا وجود داشته، ولی در گذشته خیلی كمتر از حالا. آن وقتها خواندن آوازهای مذهبی و آیینی تقدس داشت و برای خنیاگران، خواندن آوازهای مذهبی از مناهی بود. مراجع دینی هم نمیپذیرفتند كه آنها اذان، نوحه، سحرخوانی، صبحخوانی و سایر آوازهای مذهبی را اجرا كنند. خوانندگان آیینی و مذهبی هم اعتقادات قوی داشتند.
بنابراین خوانندگان مذهبی شغل و حرفه دیگری داشتند و از این راه كسب معاش نمیكردند!
بله. همینطور است. البته شاید مردم به این قشر اعانه میدادند و به آنها كمك میكردند، اما هرگز زندگی یك موبد با اوستاخوانی اداره نمیشد و خوانندگان آیینی و مذهبی معمولا شغلی داشتند و از آن مسیر كسب درآمد میكردند؛ مشاغلی مانند آهنگری، نجاری، بزازی، خیاطی. البته اذانگوهای برجستهای داشتیم كه صدای فوقالعادهای داشتند و به همین دلیل از طرف مساجد یا دربار پادشاهان به استخدام مراكز مذهبی در میآمدند. در تاریخ معاصر هم نمونه این افراد را داریم كه در مساجد شاهی، اذان میگفتند و بسیار هم شهرت داشتند، اما این افراد استثنا بودند.
تصمیم ندارید اذانهایی كه ضبط كردهاید را منتشر كنید؟
قصد داشتم این كار را بكنم، ولی به دلایلی نشد و حالا دیگر تمایلی ندارم. آن زمان با همكاری مركز حفظ و اشاعه قرآن كه مدیرش آیتا... شیرازی بود این تحقیق انجام شد و قرار بود، قطعات ضبط شده آرشیو شود، اما نشد و تمام این لحنها دست خودم مانده است.
به چند نمونه از لحنهایی كه ضبط كردهاید، اشاره میكنید؟
در تالش اذانی ضبط كردهام كه براساس دستون است، یعنی اصیلترین لحن موسیقایی تالش. در كردستان اذانی با لحن كردی و بر اساس بیت ضبط كردهام كه آن هم از معمولترین لحنهای كردی است. در گیلان ۳ نوع لحن، در تالش ۱ لحن، در مازندران ۳ نوع، در كردستان ۳ یا ۴ نوع و همین طور در خراسان و دیگر مناطق ایران لحنهای متنوعی پیدا كردهام كه البته لحنهای هر منطقه بسیار به هم نزدیك هستند، ولی در خصیصههای هر لحن تفاوتهایی وجود دارد.
این لحنها هنوز كاربرد دارند یا در حال فراموشی هستند؟
برخی از آنها به مرور از بین رفتهاند. مثلا لحنی كه در بالادزا و روستای لیند شنیدم بسیار خاص هستند و خواننده هر دو لحن تقریبا 80سال از عمرشان گذشته است. اگر ایشان از دنیا بروند، نسل بعد اذانگوها حتما اذانهای عربی اجرا خواهند كرد چون در 99 درصد موارد مشابه همین اتفاق افتاده است.
از بین رفتن این میراث باید غمانگیز باشد.
همانطور كه تغییرات اقتصادی و معیشتی اجتنابناپذیر است، تغییرات فرهنگی هم از كنترل ما خارج خواهد بود. به نظرم این غمانگیز است كه لحنها بهعنوان منابع تاریخی باید ضبط و ثبت میشدند كه صد یا هزار سال بعد محققان، موسیقیدانها، جامعهشناسان، پژوهشگران فرهنگی و امثال آنها از این میراث مطلع شوند، اما هرگز ارادهای برای این كار در مراكز و نهادها و سازمانهای فرهنگی و پژوهشی وجود نداشته است.
بهعنوان كسی كه لحنهای بومی خواندن اذان و قرآن در ایران را گردآوری كرده به نقطهنظر یا دیدگاهی رسیدهاید؟
تمامی آوازهای دینی و آیینی در یك گونه مستقل جای میگیرند. در واقع موسیقیهای آیینی و مذهبی در تمام مناطق ایران شكل واحدی دارند، اما در عین حال از لحنهای كهن آیینی و مذهبی برآمدهاند و به مناسك و آیینهای اسلامی رسیدهاند. این لحنها شاید از مجموعه موسیقی و لحنها و ذوق قومی و بومی یك منطقه منشعب شده باشند، اما با گذشت زمان خصلتهای مذهبی پیدا كردهاند. مثل چاوشخوانی كه در تمام ایران با یك شكل تقریبا یكسان اجرا میشود یا همینطور سحرخوانی.
در واقع موسیقی آیینی و مذهبی با موسیقی بومی متفاوت است و همیشه هم متفاوت بوده. وقتی در تالش براساس دستون اذان میگویند یا در گیلان براساس دشتی، در حقیقت این اذانها رنگی از موسیقی بومی دارند.
برخلاف زبان، قومیت و زیباییشناسی كه به جغرافیا و اقلیم بستگی دارند، مذهب یك مقوله عمومی است و همیشه ادیان به میزانی قدرت داشتهاند كه اقتضائات ذوقی خودشان را به وجود بیاورند. پیروان مذاهب توانستهاند آوازهای آیینی با ساختار واحد براساس فواصل آوازی مناطق متعدد شكل بدهند. این یعنی آنچه خوانندگان مذهبی و آیینی میخواندند با آنچه خنیاگران اجرا میكردند تفاوت داشته و این تفاوت در كششها، حزن، متر و خصیصههای فنی لحن محسوس است و آوازهای مذهبی را از موسیقی بومی متفاوت كرده و به آن تشخص و هویت مذهبی داده است.
این نكته را هم باید اضافه كنم كه بعدها ظهور تعزیه از حدود 150 سال پیش، نقش مهمی در یكپارچهسازی لحنهای مذهبی مناطق مختلف ایران داشته، چون در یك مجلس مثلا در تعزیه شهادت امامحسین(ع) اذان وجود دارد، چاوشخوانی هست، رجز هست، همینطور صبحخوانی، نوحه، مرثیه و آوازهای دیگر. تعزیهخوانها كه بیشتر از تهران و قزوین به سراسر ایران رفتند ساختار مستقل مذهبی را برای لحنهای بومی بهوجود آوردند و در فلات مركزی ایران منتشر كردند.
اولین اذان ضبط شده
موذن: محمد فلاحی معروف به جناب دماوندی
تاریخ ضبط: سال ۱۲۹۱
این اذان روی صفحه گرامافون ضبط شده است. فلاحی یا همان دماوندی كه سال 1246 به دنیا آمد، خواننده ردیف مجلسی و از منبرخوانان عصر ناصری بود كه تا اوایل دوره پهلوی دوم یعنی تا سال 1352 زندگی كرد و در سن 106 سالگی دار فانی را وداع گفت.
محمد فلاحی یا همان جناب دماوندی، ردیف آوازی و فن خوانندگی را از آقاجعفر لاهیجی یاد گرفته بود. از 30 سال اول زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست، اما سالهای بعد زندگی او مقارن بود با دوره رونق موسیقی ایرانی و رواج ردیف دستگاهی. در همان سالها بود كه گرامافون به ایران وارد شد و در اولین دوره ضبط صفحات ایرانی یعنی از 1324 تا 1333 آثاری از دماوندی در تهران، تفلیس، لندن و پاریس ضبط شدند. از بین تمام آثار ضبطشده از دماوندی صفحه اذان و مناجات او از بقیه مشهورتر است. او اذان را در فواصل بیات ترك اقامه كرده بود و البته خودش به سبك خراسانی تسلط داشت.
او در یك مصاحبه رادیویی كه 14 دی 1350 انجام شد، گفته بود كه اذانگویی را از سیدجعفر لاهیجی و ردیف آوازی را از سیدعبدالرحیم اصفهانی در اصفهان آموخته است.
ماندگارترین اذان ایرانی
موذن: رحیم موذنزاده
تاریخ ضبط: سال 1334
رحیم موذنزاده اردبیلی متولد سال 1304 است و از معروفترین موذنهای ایرانی كه اجرایی ملكوتی از اذان ارائه كرده بود. این اذان معروف در آواز بیات ترك و در گوشه «روح الارواح» اقامه شده است. اذان مشهور موذنزاده در رادیو ضبط شد و در سال 1387 به عنوان اثر ملی در حوزه میراث معنوی كشور ثبت شده است. رحیم موذنزاده درباره رمز ماندگاری و زیبایی اذانش گفته است: «برای اینكه این اذان را با دهان روزه گفتم تا قربه الیا... باشد. این یك كار مادی نبود، بلكه معنوی بود.»
اذانگویی در خانواده موذنزاده یك میراث 150 ساله بود. حتی پیش از آنكه در ایران شناسنامهای صادر شود، پدرش را با عنوان مؤذن میشناختند و با همین عنوان خطابش میكردند. این شد كه رحیم و برادرش سلیم كه او نیز از مداحان موذنهای معروف بود، نام خانوادگی موذنزاده را در شناسنامه داشتند. رحیم موذنزاده در سال 1384 پس از ابتلا به بیماری سرطان در بیمارستان مدائن تهران چشم از جهان فرو بست.
اذان زیرزمینی ایرانی
موذن: حسین صبحدل
تاریخ ضبط: سال ۱۳۵۳
حسین صبحدل باید كفاش میشد، اما شغل پدری را به عشق هنر موسیقی رها كرد و آواز سنتی ایرانی را آموخت. او به موسیقیآوازی، دستگاهی و ردیف موسیقی سنتی تسلط داشت و اذان معروفش از جمله اذانهایی است كه در بیات ترك اقامه شدهاست.
بزرگترها به خاطر دارند كه بهترین برنامههای ماه رمضان و سحرگاهی دهه 60 و 70 رادیو و تلویزیون به نویسندگی و تهیهكنندگی صبحدل تهیه میشدند و نیز البته در كنار تمام این فعالیتها، صبحدل اواسط دهه 50 و در دوره پهلوی اذانی اقامه كرده بود كه در محافل و مجالس پخش میشد چون در آن دوره رادیو و تلویزوین اذان پخش نمیكردند. همین مساله باعث شده كه اذان صبحدل را ملقب كنند به اذان انقلاب. گویا شهید آیتا... مطهری وصیت كرده بود كه جنازهاش را با صدای اذان صبحدل تشییع كنند و این اذان یك بار هم بعد از انقلاب دوباره اقامه و ضبط شد، اما ضبط دوم بهخوبی اولی از كار در نیامد.
حسین صبحدل در اواسط سال 1385 به بیماری ریوی دچار شد و پس از تحمل چند ساله بیماری 13 آبان سال 1388 در 78 سالگی دار فانی را وداع
گفت.
متفاوتترین موذن
یكی از متفاوتترین موذنهای ایرانی عطاا... امیدوار است نه به این دلیل كه حرفه اصلیاش معماری و شهرسازی است و نه به این دلیل كه نقاشی و عكاسی و فیلمسازی میداند و در عین حال اذان هم اقامه میكند، بلكه از این بابت كه او اذان را در سه دستگاه متفاوت آواز ایرانی خوانده است.
عطاا.. امیدوار متولد سال 1325 در بافت كرمان است. او در دانشكده هنرهای معاصر تهران تحصیل كرده و از دانشكده معماری بوزار فرانسه با درجه دكترا فارغالتحصیل شده است. مركز همایشهای صدا و سیما، محل كار سفیر امارات متحده عربی در ایران و پاویون تشریفات حرم حضرت امام(ره) از جمله ساختمانهایی است كه امیدوار طراحی كرده است. امیدوار كه موسیقیدان هم هست و مسلط به دستگاههای مختلف موسیقی ایرانی، برخلاف بسیاری از موذنهای ایرانی كه بر اساس فواصل بیاتترك اذان گفتهاند، در دستگاههای نوا، همایون و چهارگاه اذان را اقامه كرده و اذانش در دستگاه چهارگاه و بهطور مشخص در گوشه منصوری، موفقترین تجربه او در این زمینه محسوب میشود. اذان او بارها در بم طنینانداز شده است. یك بار بعد از زلزله بم در ارگ تاریخی این شهر و باردیگر در سال 1395 و در مراسم بزرگداشت ایرج بسطامی كه امیدوار پشت میكروفن رفت و اذان گفت.
اذان ثبت شده در میراث معنوی
موذن: شیخ محمد آقاتی
تاریخ ضبط: 1327
متولی وقت حرم امام رضا(ع)، به زادگاه شیخ محمد آقاتی رفته بود که صدای رسای او را به هنگام اذان گفتن شنید و دعوتش کرد که برای اجرای مراسم دعا و اذان به مسجد گوهرشاد برود. همین اتفاق مسیر زنگی شیخمحد را تغییر داد او برای ادامه تحصیل علوم دینی وارد مدرسه نواب شد و بعدها برای اجرای مراسم دعا و اذان در رایدو به تهران دغوت شد و تلاوت زنده اذان در مسجد سلطانی تهران را برعهده گرفت.
اذان شیخ محمدآقاتی در روزهای حضورش در رادیو به سال 1327 ضبط شد و یکی از ماندگارترین اذانها است که نام آقاتی را در کنار موذنهای برتر ایران قرار داد. در ابتدای اذان آقاتی تسبیحاتی خوانده شده و از ویژگیهای آن فرود آمدن صدا در انتهای اذان در درآمد شور است به ترتیبی که لا اله الا الله انتهای اذان در مرتبه دوم، در درآمد شور به پایان میرسد.
سبک موسیقیایی اذان محمد آقاتی سبب شده که این اثر 29 شهریور 1390 در فهرست میراث معنوی ایران ثبت شده و گروه سنتها و نمودهای شفاهی شاخه موسیقی قرار گرفته است.
اذان یک خواننده ایرانی
موذن: جلالالدین تاج اصفهانی
تاریخ ضبط: 1306
موذن نبود اما صدای خوش و قدرت و تسلطش بر موسیقی را به کار برد و با فواصل بیات ترک اذان گفت. استاد جلال تاج اصفهانی استاد آواز بوده و حرفهاش خوانندگی بود و آموزش موسیقی. او در رادیو گوشههای موسیقی ایرانی را تدریس کرده بود و هنرمندانی چون علیرضا افتخاری و حمیدرضا نوربخش از شاگردانش بودند.
در گذشته و حتی هنوز هم کسانی هستند که از صدای خوب و توان آواز خوانی برای مکبری، اذانگویی، مداحی و اجرای برنامههای مذهبی بهره میگیرند اما تاج اصفهانی در موسیقی آوازی ایران یک استاد تمام عیار بود که بخشی از این استادی را برای اذان گفتن به خدمت گرفت.
او سال 1282 در اصفهان متولد شده بوند و پدرش شیخ اسماعیل معروف به تاجالواعظین بود.
استاد تاج اصفهانی از همان سال ۱۳۱۹ همکاری با رادیو را آغاز کرد و از ۱۳۲۸ به همکاری با رادیو اصفهان پرداخت. تاج ضمن خوانندگی، سرپرست نوازندگان رادیو اصفهان شد و برنامههایی برای آموزش گوشههای دستگاههای موسیقی ایرانی اجرا میکرد.