غلط غیرمصطلح

واقعه

غلط غیرمصطلح


شاید بتوان گفت در بین خوانندگان جوان موسیقی ملی ما، همایون شجریان مطرح‌ترین و پرطرفدارترین است. او به تعبیر محمدعلی جمالزاده «خلف صدق نیاکان هنرور خود» بوده و توانسته به‌خوبی جا پای پدر بگذارد. خود او در مورد نقطه شروع خوانندگی‌اش می‌گوید: «پد‌‌‌ر، کنسرتی د‌‌‌اشتند‌‌‌ که مهم بود‌‌‌؛ چون به مناسبت بزرگد‌‌‌اشت گوته برگزار می‌شد‌‌‌. اما خیلی جد‌‌‌ی می‌خواستند‌‌‌ این کنسرت را لغو کنند‌‌‌، چون سرما خورد‌‌‌ه‌بود‌‌‌ند‌‌‌ و صد‌‌‌ایشان چند‌‌‌ان سرحال نبود‌‌‌. من پیشنهاد‌‌‌ کرد‌‌‌م آماد‌‌‌گی د‌‌‌ارم د‌‌‌ر کنار پد‌‌‌ر، بخش‌هایی از کنسرت را اجرا کنم. پد‌‌‌ر از پیشنهاد‌‌‌ من جاخورد‌‌‌. گفتم سر‌تمرین‌ها، همه خط‌های شما را حفظ کرد‌‌‌ه‌ام. گفت تمرین‌کن. کمی خواند‌‌‌م و د‌‌‌ید‌‌‌م پد‌‌‌ر، لبخند‌‌‌ رضایتی روی لب‌هایش نشست. این نخستین تجربه اجرای من بود‌‌‌؛ کاملاً اتفاقی و با پیشنهاد‌‌‌ خود‌‌‌م.»
سال 98 آلبومی از همایون شجریان و علیرضا قربانی منتشر شد که خبر انتساب شعری سست به هوشنگ ابتهاج در این آلبوم طرفداران شجریان را در بهت فروبرد. مخاطب شجریان از همایون شجریان انتظار داشت بیشتر به خودش و جایگاه پدرش احترام بگذارد و حرمت شعر فارسی را نگه‌دارد. آن‌هم کسی که به‌طورقطع کودکی‌اش را در جمع‌ها و گعده‌هایی گذرانده که همیشه یک پای آنها «سایه» بوده است.
اما غلط‌خواندن شعر توسط بزرگان موسیقی برای اهالی آن تازگی ندارد. برای مثال با نگاهی به آثار به‌جامانده از ایشان می‌توان پی‌برد که استاد محمدرضا لطفی هم در کار شعر سهل‌انگار بوده. شعر حافظ و مولانا و سایه را غلط می‌خوانده و گاه از وزن می‌انداخته‌است. وقتی لطفی در کنسرت نیاوران شعرهای بد خواند و شعرهای خوب را هم بد و نادرست خواند، سایه، این دو بیت را برای رفیق قدیمی‌اش سرود که:
پاس آن می که داشت سرمستت
توبه کن توبه کن ز خُم‌شکنی
شعر چون زلف خوبرویان است
حیف باشد که زیر پا فکنی
در دوران خودمان هم، محسن چاوشی که در آثار مختلف خود همیشه ارادتش را به مولانا نشان‌داده‌است، در آخرین آلبوم خود، یعنی «بی‌نام» غزلی خوانده که با این ابیات آغاز می‌شود: «همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر/ سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر/ همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی/ منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر».
مولانا در بیت سوم می‌گوید: «همه نقدها شمردی به وکیلِ در سپردی/ بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر». چاوشی مصرع اول این بیت را این‌طور خوانده است: «به وکیل، در سپردی» که غلط است.
«وکیلِ در» در گذشته یک عنوان شغلی بوده و به کسی اطلاق می‌شده که نایب، منشی یا سفیرِ فردی صاحب‌منصب در دربار پادشاه بوده‌است.
بنابراین «وکیلِ در» یک واژه کاملاً مستقل است و در متون قدیم فارسی به‌ویژه تاریخ بیهقی، بارها به این عنوان شغلی برمی‌خوریم.