خودمان انحصار ایجاد كردیم
پوریا آستراكی، كارشناس فضای مجازی
صحبتهای جهرمی به چند نكته اشاره داشت از جمله برخی مصادیقی كه وزارت ارتباطات در آن ورود كرده، در برخی موارد این فعالیتها در دولت روحانی از 92 به این سو تا حدی مثبت و ارزنده بوده مثل توسعه دسترسی به اینترنت همراه، افزایش سرعت اینترنت، پهنای باند، زیرساخت شبكه ملی اطلاعات و... كه جزو مواردی است كه از وظایف ذاتی وزارت ارتباطات بوده و با این حال به نسبت دورههای قبل خیلی پررنگتر به آن
پرداخته شد.
در این بین خیلی از انتقاداتی كه در مجلس مطرح شد به مسائلی اشاره داشت كه برخی از آنها به سوءبرداشت یا عدم توجه كافی به كل فضای مجازی برمیگشت.
ما سوءبرداشت كلی نسبت به اینترنت در كشور داریم و این نگاه از جایی شروع میشود كه سراغ كنترلگری رفتیم و به وسیله آن تعداد زیادی از شبكههای اجتماعی را محدود كردیم.
این محدودیت باعث تراكم و تمركز دهها میلیون كاربر ایرانی در یكی دو شبكهای كه باز است شد. مثل زمانی كه تلگرام به جای ماهیت پیامرسانی به اولین رسانه مجازی كشور تبدیل شد و بعد از بستن آن اینستاگرام ماهیت اجتماعی و فرهنگی اینچنینی پیدا كرد.
در حالت عادی، كاربرها انتخابهای متعددی برای فعالیت در شبكههای اجتماعی دارند و كاربر با توجه به علایقش جذب هر كدام از این شبكهها میشود، اما بعد از آن كه شما بعضی از این انتخابات را محدود میكنید همه سراغ یكی از این فضاها میآیند و مثل اینستاگرام این شبكه به فضای اصلی اقتصاد و تجارت، فرهنگ، هنر، ارتباطات، رسانه و... تبدیل میشود، در ادامه هم با این اتفاق معضلات خودشان را نشان میدهند. بعد از بروز معضل، بخشی در حاكمیت تصمیم میگیرد تا آن را با بستن مدیریت كند، یعنی این اعمال قدرت حاكمیت چون به شكلی برایشان شیرین و پر قدرت است، باعث میشود كه فكر كنند این تنها راهحل است.
در صورتی كه برای جلوگیری از آنكه تلگرام رسانه اصلی نشود میشد چند شبكه دیگر باز شود تا این تراكم از روی آن برداشته شود.
این شیوه حل مسأله هم هیچوقت باعث نمیشود كه آن جمعیت سراغ یك پیامرسان بومی برود، كما اینكه چنین اتفاقی نیفتاده و رخ نخواهد داد.
این درس نگرفتن از فضای شبكههای اجتماعی بهطور مداوم در حال تكرار است و نیروهایی كه تندروتر، طرفدار فیلترینگ و محدودیتهای بیشتر هستند فكر میكنند این تنها راهحل است.
این كه پیامرسانهای داخلی چرا نتوانستند موفق شوند هم به همان محدودیتهایی كه اعمالشده برمیگردد.
در اوایل دهه 80 ایران سریعی به رشد وبلاگ دنیانمود، این یعنی ما پلتفرمهای بومی مستقل خودمان را داشتیم و تولیدكنندگان محتوای بومی هم آن را تامین میكردند، اما در ادامه در اواخر این دهه با وبلاگستان هم برخورد شد و خیلیها در گیرودار آن با فیلتر، پرونده قضایی و... روبهرو شدند تا جایی كه وبلاگستان فارسی تا حدی نابود شد. این در حالی است كه اگر چنین اتفاقی نمیافتاد میشد در كنار آن فضای چتی درنظر گرفته شود كه ادامه همان چت روزی به پیامرسان تبدیل میشد، اتفاقی كه در مورد فیسبوك افتاد و باعث شكلگیری پیامرسانهایی مثل واتساپ و... شد.
این محدودیتها هم باعث شد خودمان برای شبکههای خارجی انحصار ایجاد کنیم و مردم را ناخودآگاه به سمت این شبکه سوق دهیم، اگر نه در یک فضای طبیعی نه انحصار به وجود میآمد و نه اصولا سیستم خارجی میتوانست رشد کند.
در واقع این سیاستهای حاکمیت است که توان بومی را نابود کرده و برای خارجیها انحصار به وجود آمدهاست. این سیاستها هم به گروهی برمی گردد که حامی فیلترینگ و این دست برخوردها هستند نه تنها وزارت ارتباطات.
اما در مورد شبکه ملی ارتباطات هم باید گفت این فضا یک موضوع چند لایه است که یک بحث آن به زیرساختها برمی گردد و در قسمت دیگر هم موضوع پهنای باند و در ادامه محتوایی که در آن ارائه میشود، وجود دارد.
با همه اینها اتفاقا در مورد شبکه ارتباطات استقبال مردم خیلی خوب بوده مثل نرمافزارها، پلتفرمهای نمایش فیلم و مواردی که دولت زیرساخت آن را فراهم کرده اما در ادامه کمتر دخالت کرده و بخش خصوصی آن را پیش بردهاست.
با همه اینها اگر دولت بخواهد به همان نگاه محدود کنندهاش ادامه دهد، هر قدر هم که در این شبکه سرور زیاد شود و... پیشبردی حاصل نمی شود. چون منی که میخواهم نرمافزاری بسازم باید مطمئن باشم فردا فیلترش نمی کنند.
صحبتهای جهرمی به چند نكته اشاره داشت از جمله برخی مصادیقی كه وزارت ارتباطات در آن ورود كرده، در برخی موارد این فعالیتها در دولت روحانی از 92 به این سو تا حدی مثبت و ارزنده بوده مثل توسعه دسترسی به اینترنت همراه، افزایش سرعت اینترنت، پهنای باند، زیرساخت شبكه ملی اطلاعات و... كه جزو مواردی است كه از وظایف ذاتی وزارت ارتباطات بوده و با این حال به نسبت دورههای قبل خیلی پررنگتر به آن
پرداخته شد.
در این بین خیلی از انتقاداتی كه در مجلس مطرح شد به مسائلی اشاره داشت كه برخی از آنها به سوءبرداشت یا عدم توجه كافی به كل فضای مجازی برمیگشت.
ما سوءبرداشت كلی نسبت به اینترنت در كشور داریم و این نگاه از جایی شروع میشود كه سراغ كنترلگری رفتیم و به وسیله آن تعداد زیادی از شبكههای اجتماعی را محدود كردیم.
این محدودیت باعث تراكم و تمركز دهها میلیون كاربر ایرانی در یكی دو شبكهای كه باز است شد. مثل زمانی كه تلگرام به جای ماهیت پیامرسانی به اولین رسانه مجازی كشور تبدیل شد و بعد از بستن آن اینستاگرام ماهیت اجتماعی و فرهنگی اینچنینی پیدا كرد.
در حالت عادی، كاربرها انتخابهای متعددی برای فعالیت در شبكههای اجتماعی دارند و كاربر با توجه به علایقش جذب هر كدام از این شبكهها میشود، اما بعد از آن كه شما بعضی از این انتخابات را محدود میكنید همه سراغ یكی از این فضاها میآیند و مثل اینستاگرام این شبكه به فضای اصلی اقتصاد و تجارت، فرهنگ، هنر، ارتباطات، رسانه و... تبدیل میشود، در ادامه هم با این اتفاق معضلات خودشان را نشان میدهند. بعد از بروز معضل، بخشی در حاكمیت تصمیم میگیرد تا آن را با بستن مدیریت كند، یعنی این اعمال قدرت حاكمیت چون به شكلی برایشان شیرین و پر قدرت است، باعث میشود كه فكر كنند این تنها راهحل است.
در صورتی كه برای جلوگیری از آنكه تلگرام رسانه اصلی نشود میشد چند شبكه دیگر باز شود تا این تراكم از روی آن برداشته شود.
این شیوه حل مسأله هم هیچوقت باعث نمیشود كه آن جمعیت سراغ یك پیامرسان بومی برود، كما اینكه چنین اتفاقی نیفتاده و رخ نخواهد داد.
این درس نگرفتن از فضای شبكههای اجتماعی بهطور مداوم در حال تكرار است و نیروهایی كه تندروتر، طرفدار فیلترینگ و محدودیتهای بیشتر هستند فكر میكنند این تنها راهحل است.
این كه پیامرسانهای داخلی چرا نتوانستند موفق شوند هم به همان محدودیتهایی كه اعمالشده برمیگردد.
در اوایل دهه 80 ایران سریعی به رشد وبلاگ دنیانمود، این یعنی ما پلتفرمهای بومی مستقل خودمان را داشتیم و تولیدكنندگان محتوای بومی هم آن را تامین میكردند، اما در ادامه در اواخر این دهه با وبلاگستان هم برخورد شد و خیلیها در گیرودار آن با فیلتر، پرونده قضایی و... روبهرو شدند تا جایی كه وبلاگستان فارسی تا حدی نابود شد. این در حالی است كه اگر چنین اتفاقی نمیافتاد میشد در كنار آن فضای چتی درنظر گرفته شود كه ادامه همان چت روزی به پیامرسان تبدیل میشد، اتفاقی كه در مورد فیسبوك افتاد و باعث شكلگیری پیامرسانهایی مثل واتساپ و... شد.
این محدودیتها هم باعث شد خودمان برای شبکههای خارجی انحصار ایجاد کنیم و مردم را ناخودآگاه به سمت این شبکه سوق دهیم، اگر نه در یک فضای طبیعی نه انحصار به وجود میآمد و نه اصولا سیستم خارجی میتوانست رشد کند.
در واقع این سیاستهای حاکمیت است که توان بومی را نابود کرده و برای خارجیها انحصار به وجود آمدهاست. این سیاستها هم به گروهی برمی گردد که حامی فیلترینگ و این دست برخوردها هستند نه تنها وزارت ارتباطات.
اما در مورد شبکه ملی ارتباطات هم باید گفت این فضا یک موضوع چند لایه است که یک بحث آن به زیرساختها برمی گردد و در قسمت دیگر هم موضوع پهنای باند و در ادامه محتوایی که در آن ارائه میشود، وجود دارد.
با همه اینها اتفاقا در مورد شبکه ارتباطات استقبال مردم خیلی خوب بوده مثل نرمافزارها، پلتفرمهای نمایش فیلم و مواردی که دولت زیرساخت آن را فراهم کرده اما در ادامه کمتر دخالت کرده و بخش خصوصی آن را پیش بردهاست.
با همه اینها اگر دولت بخواهد به همان نگاه محدود کنندهاش ادامه دهد، هر قدر هم که در این شبکه سرور زیاد شود و... پیشبردی حاصل نمی شود. چون منی که میخواهم نرمافزاری بسازم باید مطمئن باشم فردا فیلترش نمی کنند.