خودکــشی از تــرس مـرگ

در سالروز عملیات مرصاد، پای صحبت‌های محمدعلی صدر‌شیرازی، مولف کتاب «عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین» نشستیم تا ریشه‌های این عملیات و سازمان مجاهدین خلق را بهتر بشناسیم

خودکــشی از تــرس مـرگ

در تیر ماه ۶۷ صدام طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد: «بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین‌طور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.»  به این ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافق‌های این قطعنامه را زیر پا گذاشته، دوباره در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود و حتی توانستند تا آستانه تصرف آن پیش روند. با این اتفاق نیروهای دفاعی ایران در جبهه‌های جنوبی مستقر شدند و سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را از مرزهای غرب ایران آغاز کرد. این عملیات در ایران به «عملیات مرصاد» شهرت یافت و چهره واقعی منافقین را برملا کرد. با گذشت سال‌ها از این عملیات هنوز پرونده آن بسته نشده و حرف و حدیث‌های بسیاری در پستو مانده است که مرور خاطرات این عملیات می‌تواند راه مناسبی برای فهم و درک بهتر آن باشد. به‌همین منظور با محمدعلی شیرازی، پژوهشگر حوزه تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گفت‌وگو کرده‌ایم تا برای ما از ناگفته‌های این عملیات بگوید. شیرازی مولف کتاب «عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین» است.

ریشه‌های شکل‌گیری عملیات مرصاد و اساسا ریشه‌های شکل‌گیری گروه مجاهدین خلق از کجا بود؟
تاسیس مجاهدین خلق ریشه در واقعه 15 خرداد دارد. واقعه 15 خرداد نقطه‌عطفی در تاریخ ایران است که وقایع تاریخ کشور ما را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند. در جریان این واقعه، رژیم نشان داد که حتی یک اعتراض ساده در حد یک راهپیمایی را نیز برنمی‌تابد. با این اتفاق دست ردی به تفکرات کسانی که دنبال سازش با رژیم بودند زده شد و دو سال بعد در سال 1344 گروهی به نام «مجاهدین خلق» سربرداشتند که حلقه اولیه آنها چهار جوان بودند که اتفاقا بسیار پاک و مومن بودند و در مکتب بازرگان رشد یافته بودند اما رویکرد آرام دولت بازرگان را بدون خروجی می‌دانستند.  این گروه به علت داشتن سبقه دینی، با شبه‌سکولارسیم مخالف بودند و پویایی دین را در نهضت آزادی کمرنگ می‌دیدند. ضمنا آنها معتقد بودند که بازرگان از مبارزه با آمریکا غفلت ورزیده است. تا سال 1350 جلسات متعدد علمی و مباحثات برای شکل‌گیری بنیان فکری مجاهدین بین اعضای آن برگزار می‌شد. برای بررسی ریشه‌های عملیات مرصاد باید سرشت گروه مجاهدین خلق را بررسی کرد و سرشت آنها در سال‌های اولیه نظم و شکل‌گیری بنیان‌های فکری‌شان مشخص می‌شود. گروه مجاهدین خلق معتقد بودند محتوای فکری خود را از اسلام می‌گیرند اما قالب حرکتی خود را وامدار مارکسیسم هستند. همین مسأله هم سبب شد از ابعاد عاشورایی و انقلابی دین اسلام غافل شوند و آن‌چنان غرق در این قالب شوند که محتوای فکری‌شان نیز آلوده شد. در سال 1350 رژیم همه کادر منافقین جز احمد رضایی را دستگیر و بعدا اعدام می‌کند. این اتفاق باعث می‌شود که کادر مذهبی گروه تصفیه شوند و نسل جدیدی در مجاهدین سربرآورند که در بین آنها افرادی چون تقی شهرام و بهرام آرام حضور دارند که دیگر الزام دینی هم ندارند بنابراین تفکر مجاهدین از محتوای اسلامی تهی می‌شود.
بعد از انقلاب اسلامی، سرنوشت مجاهدین خلق چه می‌شود؟
در بین تمام کسانی که توسط رژیم دستگیر می‌شوند، یک نفر فرصت‌طلب با همکاری ساواک قسر در‌می‌رود که مسعود رجوی است. بعد از انقلاب رجوی و مجاهدین خلق به واگرایی نسبت به جمهوری اسلامی می‌رسند و همین مسأله آرام آرام زمینه‌های عملیات نظامی را در آنها شکل می‌دهد. آنها نفوذ در مراکز حساس کشور را در دستور کار قرار می‌هند چنان‌که رجوی کاندیدای مجلس خبرگان می‌شود! همچنین سعی می‌کنند فضای کشور را ملتهب کنند و به آشوب بکشانند. پس از ناامیدی از حمایت آیت‌ا... طالقانی، به سراغ بنی‌صدر می‌روند. ‌فرار توامان بنی‌صدر و رجوی در 30خرداد از كشور خود بیانگر بسیاری از نكات در تبارشناسی مجاهدین‌خلق است. در این برهه از تاریخ آرام‌آرام عملیات نظامی در دستوركار منافقین قرار می‌گیرد و وقایعی چون 7 تیر، 8 شهریور و انفجار مسجد ابوذر شاهدی بر این مدعاست. همه اینها در شرایطی اتفاق می‌افتد كه رجوی در خانه امنش در پاریس به‌سرمی‌برد! اما در 19 بهمن جمهوری‌اسلامی ضربه سختی به مجاهدین می‌زند كه سبب می‌شود آنها به عراق فرار كنند. اینجاست كه صدام كه ناامید از جنگ هشت‌ساله با ایران، عملیات مرصاد را حمایت می‌كند و در واقع «مجاهدین‌خلق» را در این رویداد به گوشت قربانی بدل می‌كند.
از عملیات مرصاد و ایام منتهی به آن برایمان بگویید.
سازمان مجاهدین چند سالی طول كشید تا بپذیرد قادر به براندازی جمهوری‌اسلامی از طریق عملیات كور و كشتن مردم نیست. آنها در سال 1366 ارتشی موسوم به ارتش آزادیبخش را تاسیس كردند و چند ده عملیات ایذایی انجام دادند. آنها با پروپاگاندای رسانه‌ای سعی در ترویج وحشت از مجاهدین‌خلق داشتند، تا جایی كه ادعا كردند 9300 نفر از نیروهای ایرانی را كشته‌اند و 860 نفر را هم به اسارت گرفته‌اند، درحالی‌كه آمارهای واقعی كمتر از یك‌صدم اینها بود. عملیات آفتاب در منطقه فكه و عملیات چلچراغ در شهر مهران، از عملیات‌های تاثیرگذار در شكل‌گیری مرصاد بود. سازمان مجاهدین‌خلق در عملیات مرصاد تنها نبود. ضلع دوم و اصلی رژیم بعث عراق بود كه پشتیبانی كامل خود را حداقل ابتدای عملیات در اختیار مجاهدین قرار داده بود. ضلع سوم كه متاسفانه كمتر در بازخوانی تاریخ عملیات مرصاد به آن پرداخته می‌شود، آمریكاست. من در كتابم فصلی مجزا را به نقش این ضلع سوم اختصاص داده‌ام. ارتباط سازمان و آمریكا در آستانه عملیات بسیار پررنگ می‌شود.
آیا صرفا پیروزی مجاهدین در عملیات‌های قبلی نظیر چلچراغ سبب شد كه به امید تسخیر تهران، به ایران حمله كنند؟
اشتباه اول اینها تصور سیطره ضعف بر قوای جمهوری‌اسلامی بوده‌است. گزارش‌های یكطرفه و دارای سوگیری كه به آنها می‌رسیده تصویر ضعیف و در آستانه فروپاشی مخصوصا در سال‌های پایانی جنگ را از جمهوری‌اسلامی به آنها القا كرده بود. عامل دیگر محوریت جنگ در تمام فعالیت‌های سازمان مجاهدین است. ما از ابتدای تشكیل سازمان مجاهدین جدید شاهد بوده‌ایم كه كشت و كشتار همواره نقش محوری در فعالیت‌های منافقین داشته‌است. مساله مهمی كه نباید از آن غافل بود، این است كه سازمان می‌دانست بعد از تصویب قطعنامه جایی در عراق ندارد و درواقع از ترس مرگ، خودكشی كرد. سازمان مجاهدین برای بقا و جلوگیری از سرگشتگی دست به عملیات مرصاد زد.