17 مهرماه، تولد محمد متوسلانی، بازیگر و کارگردان سینماست
جکوزی خاطرهانگیز
تماشاگران سینمای دهه 60 حتما کمدی کفشهای میرزانوروز را به یاد دارند؛ فیلمی با بازی علی نصیریان که قصه عطاری به نام میرزانوروز را روایت میکرد که حاضر نبود کفشهای کهنه و وصلهدار خود را دور بیندازد. کارگردان این فیلم محمد متوسلانی بود که روحیهای کمیک دارد و بخش زیادی از حس و حال کمدی کفشهای میرزا نوروز هم متاثر از نگاه شاداب اوست. تماشاگران سالهای دورتر بیش از اینها به روحیه کمدی متوسلانی صحه میگذارند؛ او همراه منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی، مثلثی کمدی را تشکیل داده بودند و در فیلمهای زیادی بازی کردند. متوسلانی به دلیل سالها فعالیت در سینما، خاطرات فراوانی دارد. کتاب «سه نفر بودیم» به کوشش فرخنده آقايی که گفتوگو با متوسلانی است، بسیاری از این خاطرهها را در خود دارد. به جز اینها متوسلانی در مصاحبههای دیگر هم هرازگاهی خاطراتی تعریف کرده است؛ خاطراتی که گاهی مثل فیلمهایش از جمله کفشهای میرزا نوروز کمدی و خندهدار هم است. یکی از این خاطرات که در خبرآنلاین منتشر شده بود، مربوط به زندهیاد جمشید مشایخی است: «یکی از خاطرات زیبایی که از ایشان به یاد دارم این است که یکی از دوستان مشترکمان، بهزاد جوانبخش، در اواخر پاییز ما را به ویلایی در کنار رودخانه کرج دعوت کرد و من هم به اتفاق جمشید مشایخی و گرشا رئوفی و تعدادی دیگر از دوستانمان دعوت او را پذیرفتیم. در ویلای جوانبخش یک سونا و جکوزی بود و ما رفتیم تا از آن استفاده کنیم. در همین میان که ما داخل جکوزی بودیم صحبت از آب رودخانه و سردی آن شد. از طرفی هم تعدادی از دوستانمان رفتند داخل رودخانه که آب سردی داشت و در آن شنا کردند و همین موضوع باعث تعجب ما شده بود. آقای مشایخی این صحنه را ندید و زمانی که دوستان ما وارد جکوزی شدند، جمشید مشایخی بدون این که از ماجرا خبر داشته باشد، در مورد این موضوع صحبت کرد که خلقت بعضی حیوانات بهگونهای است که حتی در این هوای سرد هم میتوانند وارد این آب سرد شوند. بهزاد جوانبخش هم گفت اتفاقا جمشیدجان ما هم از همان حیوانات هستیم!جمشید رنگ و رویش عوض شد و گفت: من متوجه ماجرا نشده بودم، آنقدر بهنظرم این موضوع عجیب بود، گفتم شاید این موجودات ساختار بدنی خاصی داشته باشند.
بحث آنجا تمام شد اما تا آخر روز در مورد این موضوع صحبت میشد و همه میخندیدیم.»
تیتر خبرها