نقاش جوان  به بازدیدکننده جوان چه گفت؟

نقاش جوان به بازدیدکننده جوان چه گفت؟

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 نقاش جوانی که پس از مدت‌ها مذاکره با صاحبان گالری و مقاومت در برابر مافیای هنر موفق شده بود نمایشگاه اختصاصی آثار خود را در کوچک‌ترین گالری شهر برپا کند، در روز افتتاحیه در محل گالری حاضر شد تا پذیرای بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان هنر باشد. وی همان‌طور که در محل گالری پذیرای بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان همیشگی هنر بود، متوجه حضور خانمی جوان شد که از بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان همیشگی هنر که به بازدید از گالری‌های نقاشی می‌پردازند نبوده و برای اولین بار بود که وی را مشاهده می‌کرد و به یکی از تابلوها که شامل تصویر پرتره زنی زیبا بود خیره شده بود. نقاش جوان که از این‌که شخصی
غیر از بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان همیشگی هنر به نمایشگاه وی آمده بود بسیار خوشحال شده بود نزد خانم جوان رفت و ضمن خوشامدگویی به وی گفت: خوشحال می‌شوم نظرتان را درباره این تابلو بدانم.  خانم جوان پس از تشکر از نقاش جوان از وی پرسید: شما می‌دانید این تابلو را چه‌کسی کشیده است؟ نقاش جوان گفت: بلی که می‌دانم. خانم جوان گفت: چه‌کسی کشیده است؟ نقاش جوان گفت: من.
خانم جوان گفت: واقعا؟ نقاش جوان گفت: به‌خدا. خانم جوان گفت: وای چه عالی. پس می‌توانید به سوال من جواب بدهید. نقاش جوان گفت: چراکه نه. خانم جوان پرسید: می‌دانید این خانم لباسش را از کجا خریده است؟ نقاش جوان که انتظار چنین پرسشی را نداشت نخست به تابلو و سپس به خانم جوان و دوباره به تابلو و بار دیگر به خانم جوان نگاه کرد و گفت: بله. خانم جوان پرسید: وای، می‌شود بگویید؟ نقاش جوان گفت: از فروشگاه همواره‌تخفیف لباس‌پوشان. خانم جوان گفت: مرسی و به بازدید از تابلوهای دیگر مشغول شد. نقاش جوان نیز ‌سراغ بازدیدکنندگان و علاقه‌مندان همیشگی هنر رفت تا به پرسش‌های آنان نیز پاسخ دهد و پس از آن خاموش شود.