حاشیهنگاری ششمین جلسه دادگاه محمد امامی که یک صبح و عصر کاملا متفاوت داشت
دونده سفیدپوست در دوی ماراتن
«امامی مثل یك دونده ماراتن سفید پوسته كه وسطهای كار خسته میشه!» این جمله از دهان یكی از حاضران در دادگاه بیرون آمد، یعنی در جایی كه سیاهپوستها معمولا ده نفر اول هستند، یك سفیدپوست میآید و همان اول، وسط آن همه آدم، توی شلوغی اول مسابقات دوی ماراتن میدرخشد و بعد انرژیاش تحلیل میرود و دم غروب یك نفر دیگر از خط پایان عبور میكند! این دقیقا اتفاقی است كه در جلسات دادگاه محمد امامی میافتد، میآید، میدرخشد، متقاعدتان میكند، بعد كمكم دو به شك میشوید كه سفید و سیاه داستان كداماند، بعد به آهستگی نظرتان برمیگردد و متهم امامی كه برق چشمهایش خاموش شده دوباره به زندان برمیگردد.
هكتور یا آشیل، مساله این است
یكی از تفاوتهای ادبیات امروز با دوران كلاسیك این است كه در خیلی لحظات، سفید و سیاه با هم قاطی شده، آنقدر كه شما نمیتوانید مثل قدیم در همان پلان اول عاشق یك كاراكتر شوید و تا وقتی تیتراژ پایانی ظاهر میشود، عاشق همان كاراكتر بمانید. ما حتی آخر بازی نمیدانیم كدام كفه ترازو سنگینتر شده كه ما هم همانطرفی غش كنیم.
همین فیلم تروی كه بازخوانی جدید همان داستان قدیمی اودیسه است، همان داستان اسب تروا و رویارویی آشیل سفید و هكتور سیاه كه ده سال قبل، ولفگانگ پترسن آن را اقتباس كرد، شما طرفدار كدام یكی هستید؟! هكتور یا آشیل؟! اریک بانا یا برد پیت؟! كارگردانها آنچنان شما را گرفتار میكنند كه برای دوست داشتن هركدام از دو طرف اینقدر دلیل دارید كه دست آخر مردد از مقابل پرده سینما بلند میشوید.
حكایت من در دادگاه محمد امامی هم همین است، یا نه، به عبارت دیگر حكایت مردم تهران است كه صبح؛ درود بر مصدق میگفتند و بعدازظهر حسابی از خجالتش درمیآمدند. نه اینكه یكی از طرفین دعوا مصدق باشد و طرف مقابل پهلوی، اصلا منظوری برای تطهیر یا تقبیح كسی ندارم، در نوبت صبح دادگاه آنقدر امامی خوب است كه دلت میسوزد، آنقدر كه ممكن است زندهباد امامی هم بگویی! در نوبت بعدازظهر اما تمام دیواری كه با كلمات ساخته بود و آجر به آجر بالا میرفت جلوی چشمهایت فرومیریزد.
شاید فكر كنید این خاصیت دادگاههای دو نوبتی باشد، یعنی هر كسی كه صحبت میكند، برنده است. اما واقعیت این است كه به نظر میرسد تیم دفاع امامی برای بعدازظهر هیچ تاكتیكی ندارد، مثل تیم ملی ایتالیای دیهگو پوزو آنقدر با انگیزه توی زمین میروند كه انگار میخواهند ورزشگاه را تسخیر كنند، اما نیمه دوم دادگاه همیشه مثل بارسلونای ستیین است، جوری بیانگیزه و بیبرنامه كه هشت گل از مونیخیها میخورند و برمیگردند.
همانطور كه پیش از این هم گفتیم ما در این مدل گزارش نیتی برای بررسی پرونده نداریم، صحبتهای ما ناظر به وقایع دادگاه است و تا آنجا كه امكان داشته باشد، به جزئیات و محتوای پرونده ورود نخواهیم كرد، محتویات حقوقی و كیفری پرونده را قطعا میتوانید در منابع دیگر پیدا كنید، البته این به جلساتی مربوط میشود كه رسانهای باشد.
خلاصه اینكه جلسه شروع شد، آن هم در حالی كه رسانهایها سعی داشتند بیسر و صدا از متهمان ردیفهای پایینتر، شرح جلسه قبلی دادگاه كه پشت درهای بسته برگزار شده بود را بگیرند.
آقاجلیل، اما خط فاصله بزرگی بین متهمان و رسانهها انداخته بود، پیرمردی كه برای رعایت پروتكلهای بهداشتی و البته دیسیپلین جلسه، برای اولین بار در این دادگاه صندلی متهمان را مشخص میكرد و روشن بود جلسه با حضور او نظم بیشتری دارد.
كریمیفارسی در نقشی متفاوت!
تركیب جلسه تغییر زیادی نكرده بود، متهمان همانها بودند و دادگاه درست با همان كلمات قاضی مسعودیمقام شروع شد كه به بندهایی از قانون اشاره میكرد كه پروتكل همیشگی قضاوت است. بعد طبق روال معمول متهم را احضار كرد و از او خواست اگر دفاعی درخصوص بند اول كیفرخواست یعنی شركت سِوِن دارد، ارائه كند.
كریمیفارسی، وكیل محمد امامی كه قبل از شروع جلسه گرم گفتوگوی در گوشی با متهم بود، طوری روی صندلی كش میآمد و خستگی در میكرد كه همین اول صبحی، حال چهار بعدازظهر را به بیننده القا میكرد. وكیلی كه در جلسات قبلی خودش عامل اصلی كش و قوس دیگران روی صندلیها بود!
همان ابتدا بلند شد و در حالی كه لایحهای در دست داشت پشت تریبون رفت و به قاضی گفت كه میخواهد لایحهاش را بخواند! باور كنید افرادی كه جلسات قبلی دادگاه بودند، با دیدن آن همه برگه در دستان وكیل، در گوشی به پچپچ افتادند. به نظر میرسید دیگران درست فكر میكنند كه تاكتیك تیم دفاعی امامی همان تاكتیك خستهكننده وقتكشی است، لایحه آقای وكیل اما خبر از اتفاق دیگری میداد.
كریمیفارسی بلند شد، پشت میكروفن رفت و شروع به خواندن متنی كرد كه از دور هم مشخص بود تایپ شده و روی سربرگ است. متنی كه با این كلمات شروع شد: «سقراط حكیم میفرماید چهار چیز برای قاضی است: شنیدن با بردباری، سخن گفتن با فضیلت، رسیدگی با دقت و حكم با عدالت! ابتدائا اشاره مینمایم به نكاتی كه در مشروح مذاكرات دوره سوم مجلس شورای اسلامی درخصوص تصویب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی مطرح گردیده است، وقتی به مشروح مذاكرات مجلس درخصوص تصویب طرح مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی نیمنگاهی میاندازیم، ویژگیهای توصیفی اخلالگران به نظر طراحان این طرح، كه اسدا... بیات و آقای مجید انصاری و دادستان وقت تهران و تعدادی از قضات در سال ۶۹ بودهاند، به شرح ذیل بوده است: متهمان چنین جرایمی قصد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را دارند، متهمان چنین جرایمی ارتباط با سرویسهای جاسوسی بیگانه را دارند، متهمان چنین جرایمی ارتباط با سرمایهداران وابسته غربی و استكبار جهانی دارند كه مبنایشان ایجاد مانع در مقابل نظام جمهوری اسلامی است كه قصد ایجاد بیثباتی در كشور را دارند و غایت منظورشان افزایش سطح بیاعتمادی در مردم نسبت به توانایی و قدرت مسوولان در اداره امور كشور است...»
دقت كنید، كریمیفارسی رفته بود و پشت تریبون نقلقولهای عجیبی از مجلس میكرد و از الفاظی نظیر تروریست اقتصادی، احتكار، مكیدن خون مردم، ایستادن در مقابل نظام، عملگی استكبار برای زمین زدن جمهوری اسلامی و كسی كه در جایگاه متهم ایستاده بود، موكل خودش محمد امامی بود! این حرفها از دهان نماینده دادستان هم برای چنین دادگاهی زیاد به نظر میرسید، حالا تصور كنید وكیل مدافع داشت این حرفها را میزد!
دادگاه در سكوت فرورفته بود و همه از دیدن كریمیفارسی جدید شوكه شده بودند، وكیلی كه محكمتر از جلسات قبلی صحبت میكند، كمی پویاتر است، از حركت دستهایش استفاده میكند، متنی منسجم پیش روی اوست و حرفهای جدیدی برای گفتن دارد. حرفهایی كه در جلسات قبلی اصلا از او شنیده نشده است، البته بعد از چند پاراگراف مشخص شد چه روندی را دنبال میكند: «آیا متهمانی كه در این مقام به اتهاماتشان رسیدگی شده یا میشود را میتوان عنوان اخلالگر داد؟ آیا موكل سید محمد امامی با سرویسهای جاسوسی و با استكبار جهانی و سرمایهدارانی كه قصد سقوط نظام را داشتهاند، همكاری و همیاری داشته است؟ قابل توجه آن كه در تصویب این طرح ایرادات زیادی گرفته میشود... »
بلافاصله صحبتهای طولانی اما با هدف گرفتن اصل قانون دنبال شد، به نظر میرسید تاكتیك جدید كریمیفارسی حمله به اصالت اتهام است تا پرونده متهم! یعنی تصور كنید شخصی به خاطر رانندگی از سمت چپ خیابان، توسط مامور راهنمایی و رانندگی بازخواست میشود و متخلف به جای اینكه بگوید خطكشی معلوم نبوده یا ندیده یا هرچیز دیگری، این تشكیك را ایجاد كند كه اصلا رانندگی از سمت راست خیابان كار درستی است یا نه!
دقت كنید، منظور ما از مثال بالا این نیست كه بگوییم محمد امامی حتما متخلف است، نه! منظور ما این است كه در حرفهای كریمیفارسی به نظر میرسید كه نوع و اصالت دادرسی در حال زیر سوال رفتن است، آقای وكیل مدافع داشت با مجری قانون در خصوص قانون صحبت میكرد، نه درخصوص محتویات پرونده!
هرچند، انسجام صحبتها واقعا تاثیرگذار بود و اگر اجرای امامی را داشت، میشد روی لایحه او هم یك ستاره طلایی گذاشت: «در این میان مهم آن است كه بسیاری از نمایندگان قائل به این بودند كه نباید در چنین قانون مهمی كه نتیجهاش سلب حیات یا حبسهای سنگین است، زندگی انسانها را در ید یك قاضی بگذاریم! چون قاضی انسان است و نمیتوان اشتباه را از وی به دور دانست. جهت اطلاع افكار عمومی و اصحاب رسانه و همكاران ارجمند و تشریك مساعی خدمت شما عرض مینمایم، در روند مذاكرات و مشروح آن نوعی ترس و واهمه از سوءبرداشتها و تفاسیر اشتباه از این واژهها تا زمان تصویب نهایی گریبان نمایندگان دوره سوم مجلس شورای اسلامی را گرفته بود و اینجانب به عنوان یك حقوقخوان متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد كه این نكته مهم در تصویب این طرح مغفول مانده است. نكتهای كه امروز یكی از مباحث مورد ایراد این قانون است... بنابراین در مقام سكوت قانون و وجود ابهام، هماكنون شما قضات ارجمند میبایست ابتدائا از مجلس شورای اسلامی تقاضای تفسیر مینمودید، كه متاسفانه نهتنها این استفسار انجام نپذیرفته است، بلكه بعد از 30 سال و وجود این همه آرای متعارض از دیوانعالی كشور نیز که نقش نظارتی والایی دارد، استفاده ننمودهاید و جلوی این تعارض احكام را نگرفتهاید ... چرا به صراحت از مجلس نمیپرسید آیا اخذ تسهیلات بانكی مشمول این قانون میشود؟ آیا اساسا اخذ تسهیلات باعث میشود نظام اقتصادی كشور مختل شود و شرایط تحقق آن چیست؟!»
البته وی در بخشی از صحبتهای خود به قاضی اشارهای كرد و از او پرسید برای حفظ كرسی اینطور قضاوت میكند كه قاضی توضیح داد جایگاه اصلی او بالاتر از اینجایی است كه فعلا حضور دارد.
50 دقیقه صحبت، اما قاضی مثل دفعات قبلی یك جمله در پاسخ گفت: «آقای وكیل، به جای حاشیه رفتن دفاع ماهیتی از پرونده كنید.»
مردی كه زیاد میدانست
اسدا... مسعودیمقام مثل یك كاراكتر نامرئی در یك سریال معمایی است، مثلا تصور كنید شما یك فیلم سینمایی میبینید كه یك بازیگر طراز اول، در همان پلانهای ابتدایی از جلوی دوربین عبور میكند و در باقی داستان خبر خاصی از او نیست، اما خیلی سادهلوحانه است كه تصور كنیم او سیاهیلشكر این بازی است، او قرار است یكجایی یك نقش تكاندهنده ایفا كند. مثل داستین هافمن در فیلم پیامآور اثر لوك بسون!
بسیار آرام است، از تكرار كردن یك جمله به هیچعنوان خسته نمیشود، صدایی رادیویی دارد و با اینكه در بالاترین جای جلسه نشسته است، خیلی سر و صدا ندارد و جلب توجه نمیكند، آن هم در حضور ستارههایی مثل متهم و نماینده دادستان كه به تنهایی هركدام برای جذب تعداد زیادی مخاطب كافی هستند، اما مسعودیمقام به تنهایی كاراكتر است!
از تنشهای بیمورد بهشدت پرهیز میكند و مشخصا وقتی عصبانی میشود به طرف مقابلش نگاه نمیكند و به یك جایی در حوالی سقف سالن خیره میشود. به نظر میرسد برخلاف نظر وكیل مدافع همهچیز را خوانده و اشراف كامل دارد، آرام مینشیند و فقط بعضی وقتها اطلاعاتش را رو میكند. مثل ماجرای تماس تلفنی امامی از زندان به بیرون كه البته فقط در حد یك اشاره بود و ورود زیادی به آن نداشت.
چیزی كه همه را در مورد این قاضی «پوكرفیس» به یك نقطه میرساند؛ بار علمی بالاست، هیچكس در مورد این مساله شكی ندارد و بارها درخصوص قضاوتهای این قاضی 52 ساله تاكید شده كه حتی متهمان هم از احكام او راضی هستند. هرچند، ضمن اذعان به این مساله در این پرونده بارها امامی و وكیل مدافعش به عدالت مسعودی مقام حمله كردهاند.
این بار هم متهم امامی یك متن مفصل (البته نه به اندازه متن قبلی) به صحن آورد و قرائت كرد، قاضی اما در انتهای متن با ترفندهای مخصوص به خودش او را دوباره مثل جلسات قبلی وارد محتوا كرد، دقت كنید، وقتی كار عجیب قاضی معلوم میشود كه در جلسه علنی قبلی همین محمد امامی گفته بود قصد ندارد از خودش دفاع كند. اما كاغذ بود كه بین او، وكیل و برخی افراد كه در جایگاه متهم نشسته بودند، رد و بدل میشد و قاضی بعضیها را از بیخ رد میكرد و بعضیها را برای بررسی بیشتر میگرفت.
این وسط هم یكی دو بار بین قهرمانی و امامی كاغذهایی رد و بدل شد كه همچنان حكایت از یك مبارزه دو نفره بود.
آشناییزدایی
امامی بهجرات میتواند شما را در دادگاه متقاعد كند كه بیگناه است، طوری كه در نیمه راه از خودتان میپرسید این آدم و این حرفها؟! مردی با لباس آبی راهراه كه برهان و دلیل میآورد كه پوشیدن این پیراهن آبی به خواست خودش بوده و میتوانست الان خاوری دوم باشد، البته در فرار! ولی خودش برگشته!
اما همه اینها تا وقتی است كه او و وكیلش متكلم وحده هستند و البته این زمان هم تقریبا بخش عمدهای از دادگاه است! در مقابل قهرمانی كه مداركش را یكی یكی رو میكند، چهره امامی در چشم شما تغییر میكند. شما همان امامی را میبینید، اما طور دیگری میشناسید! بههم میریزد و همین باعث میشود یك متهم مظلوم به یك حاضرجواب تبدیل شود كه عكسالعملهایش برای دادگاه و حاضران دلچسب نیست. همان كسی كه در تنفس بین دو دادگاه بین خواهرانش میرود و یك مرد خانوادهدوست و صمیمی را در اذهان تداعی میکند، در نوبت دوم دادگاه معمولا طوری برخورد میكند كه خیلی از حاضران شاید از همین الان در ذهنشان بیست سی سال برایش بریده باشند.
البته این بیربط به رفتار قهرمانی هم نیست، قهرمانی از كوره درنمیرود و اسناد زیادی رو میكند، اسنادی كه اشاره به آنها از حوصله متن خارج است، فقط همینقدر بدانید كه یك پوشه دستش میگیرد كه شبیه كت جادویی است و هر سندی كه قاضی میخواهد، توی آن پیدا میشود. چیزی كه در مورد طرف دیگر صدق نمیكند! قهرمانی شیرین صحبت میكند، صدای خاصی دارد و نمیشود از روی قیافهاش ذهنخوانی كرد. همه اینها باعث میشود بعدازظهرها كه سكان كشتی از دست امامی به دست قهرمانی میافتد، روحیه ترحم و تظلمخواهی جای خودش را به عدالتخواهی و حقطلبی بدهد.
مثلا قهرمانی در صحبتهایش از بازیگران سینما گفت، اما از آنها دفاع كرد! قهرمانی برخلاف انتظار میگفت سینما هرچه باشد تا حالا پول كثیف نداشته، این پولها سینما را كثیف كرده و آنها كه گرفتهاند، نمیدانستند چه مقصودی از هزینه كردن این پولها وجود دارد! قهرمانی دانسته یا نادانسته آشناییزدایی میكند و همین جرقهای است كه توی سر من مخاطب میماند! مثل اینكه شما انتظار ندارید متهمی بیاید و از عدالت قاضی تعریف كند! كاری كه متهم امامی بعضی اوقات انجام میدهد.
پایان باز
در روزی كه پرونده هیكل سنگینش را روی میز دادگاه میكشید و آرامآرام جلو میرفت یك نفر دیگر هم به سنگینتر شدن روند رسیدگی به پرونده كمك كرد، یكی از وكلای بانك كه البته بهخوبی روشن بود، قدرت درخشش در میان این همه آدم توانمند را ندارد، آمد و در مقابل امامی صحبتهای تندی كرد، هرچند ساعت مناسبی برای تحریك هیجان افراد حاضر در سالن نبود!
اما در بین حرفها یك حرف مهم زد و آن هم درخواست از امامی برای تسویهحساب و بستن پروندههای بانكی بود، پروندههایی كه كریمی میگوید بارها برای بستن آنها اقدام كرده و كارشناسان بانك میگویند هیچ پیشنهاد روشنی نداده است، پروندههایی كه به نظر میرسد عدد و رقمهای صد و چند میلیاردی بعضیهاشان فقط برای من و شما سنگین باشد، باور كنید آنجا طوری از میلیارد صحبت میكنند كه انگار پول خرد است.
دست آخر هم كه قهرمانی پرونده ضمانتنامههای بانكی را شروع كرده بود، امامی و وكیل مدافعش، خسته و بیحوصله بدون این كه به قاضی نگاه كنند، دفاع را به جلسه بعد موكول كردند، سپس امامی بدون برق چشم از جلسه بیرون رفت، شاید فكر كردن به اینكه دوباره باید به زندان برگردد، از همه حرفهای دادگاه خستهكنندهتر باشد.
یكی از تفاوتهای ادبیات امروز با دوران كلاسیك این است كه در خیلی لحظات، سفید و سیاه با هم قاطی شده، آنقدر كه شما نمیتوانید مثل قدیم در همان پلان اول عاشق یك كاراكتر شوید و تا وقتی تیتراژ پایانی ظاهر میشود، عاشق همان كاراكتر بمانید. ما حتی آخر بازی نمیدانیم كدام كفه ترازو سنگینتر شده كه ما هم همانطرفی غش كنیم.
همین فیلم تروی كه بازخوانی جدید همان داستان قدیمی اودیسه است، همان داستان اسب تروا و رویارویی آشیل سفید و هكتور سیاه كه ده سال قبل، ولفگانگ پترسن آن را اقتباس كرد، شما طرفدار كدام یكی هستید؟! هكتور یا آشیل؟! اریک بانا یا برد پیت؟! كارگردانها آنچنان شما را گرفتار میكنند كه برای دوست داشتن هركدام از دو طرف اینقدر دلیل دارید كه دست آخر مردد از مقابل پرده سینما بلند میشوید.
حكایت من در دادگاه محمد امامی هم همین است، یا نه، به عبارت دیگر حكایت مردم تهران است كه صبح؛ درود بر مصدق میگفتند و بعدازظهر حسابی از خجالتش درمیآمدند. نه اینكه یكی از طرفین دعوا مصدق باشد و طرف مقابل پهلوی، اصلا منظوری برای تطهیر یا تقبیح كسی ندارم، در نوبت صبح دادگاه آنقدر امامی خوب است كه دلت میسوزد، آنقدر كه ممكن است زندهباد امامی هم بگویی! در نوبت بعدازظهر اما تمام دیواری كه با كلمات ساخته بود و آجر به آجر بالا میرفت جلوی چشمهایت فرومیریزد.
شاید فكر كنید این خاصیت دادگاههای دو نوبتی باشد، یعنی هر كسی كه صحبت میكند، برنده است. اما واقعیت این است كه به نظر میرسد تیم دفاع امامی برای بعدازظهر هیچ تاكتیكی ندارد، مثل تیم ملی ایتالیای دیهگو پوزو آنقدر با انگیزه توی زمین میروند كه انگار میخواهند ورزشگاه را تسخیر كنند، اما نیمه دوم دادگاه همیشه مثل بارسلونای ستیین است، جوری بیانگیزه و بیبرنامه كه هشت گل از مونیخیها میخورند و برمیگردند.
همانطور كه پیش از این هم گفتیم ما در این مدل گزارش نیتی برای بررسی پرونده نداریم، صحبتهای ما ناظر به وقایع دادگاه است و تا آنجا كه امكان داشته باشد، به جزئیات و محتوای پرونده ورود نخواهیم كرد، محتویات حقوقی و كیفری پرونده را قطعا میتوانید در منابع دیگر پیدا كنید، البته این به جلساتی مربوط میشود كه رسانهای باشد.
خلاصه اینكه جلسه شروع شد، آن هم در حالی كه رسانهایها سعی داشتند بیسر و صدا از متهمان ردیفهای پایینتر، شرح جلسه قبلی دادگاه كه پشت درهای بسته برگزار شده بود را بگیرند.
آقاجلیل، اما خط فاصله بزرگی بین متهمان و رسانهها انداخته بود، پیرمردی كه برای رعایت پروتكلهای بهداشتی و البته دیسیپلین جلسه، برای اولین بار در این دادگاه صندلی متهمان را مشخص میكرد و روشن بود جلسه با حضور او نظم بیشتری دارد.
كریمیفارسی در نقشی متفاوت!
تركیب جلسه تغییر زیادی نكرده بود، متهمان همانها بودند و دادگاه درست با همان كلمات قاضی مسعودیمقام شروع شد كه به بندهایی از قانون اشاره میكرد كه پروتكل همیشگی قضاوت است. بعد طبق روال معمول متهم را احضار كرد و از او خواست اگر دفاعی درخصوص بند اول كیفرخواست یعنی شركت سِوِن دارد، ارائه كند.
كریمیفارسی، وكیل محمد امامی كه قبل از شروع جلسه گرم گفتوگوی در گوشی با متهم بود، طوری روی صندلی كش میآمد و خستگی در میكرد كه همین اول صبحی، حال چهار بعدازظهر را به بیننده القا میكرد. وكیلی كه در جلسات قبلی خودش عامل اصلی كش و قوس دیگران روی صندلیها بود!
همان ابتدا بلند شد و در حالی كه لایحهای در دست داشت پشت تریبون رفت و به قاضی گفت كه میخواهد لایحهاش را بخواند! باور كنید افرادی كه جلسات قبلی دادگاه بودند، با دیدن آن همه برگه در دستان وكیل، در گوشی به پچپچ افتادند. به نظر میرسید دیگران درست فكر میكنند كه تاكتیك تیم دفاعی امامی همان تاكتیك خستهكننده وقتكشی است، لایحه آقای وكیل اما خبر از اتفاق دیگری میداد.
كریمیفارسی بلند شد، پشت میكروفن رفت و شروع به خواندن متنی كرد كه از دور هم مشخص بود تایپ شده و روی سربرگ است. متنی كه با این كلمات شروع شد: «سقراط حكیم میفرماید چهار چیز برای قاضی است: شنیدن با بردباری، سخن گفتن با فضیلت، رسیدگی با دقت و حكم با عدالت! ابتدائا اشاره مینمایم به نكاتی كه در مشروح مذاكرات دوره سوم مجلس شورای اسلامی درخصوص تصویب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی مطرح گردیده است، وقتی به مشروح مذاكرات مجلس درخصوص تصویب طرح مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی نیمنگاهی میاندازیم، ویژگیهای توصیفی اخلالگران به نظر طراحان این طرح، كه اسدا... بیات و آقای مجید انصاری و دادستان وقت تهران و تعدادی از قضات در سال ۶۹ بودهاند، به شرح ذیل بوده است: متهمان چنین جرایمی قصد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را دارند، متهمان چنین جرایمی ارتباط با سرویسهای جاسوسی بیگانه را دارند، متهمان چنین جرایمی ارتباط با سرمایهداران وابسته غربی و استكبار جهانی دارند كه مبنایشان ایجاد مانع در مقابل نظام جمهوری اسلامی است كه قصد ایجاد بیثباتی در كشور را دارند و غایت منظورشان افزایش سطح بیاعتمادی در مردم نسبت به توانایی و قدرت مسوولان در اداره امور كشور است...»
دقت كنید، كریمیفارسی رفته بود و پشت تریبون نقلقولهای عجیبی از مجلس میكرد و از الفاظی نظیر تروریست اقتصادی، احتكار، مكیدن خون مردم، ایستادن در مقابل نظام، عملگی استكبار برای زمین زدن جمهوری اسلامی و كسی كه در جایگاه متهم ایستاده بود، موكل خودش محمد امامی بود! این حرفها از دهان نماینده دادستان هم برای چنین دادگاهی زیاد به نظر میرسید، حالا تصور كنید وكیل مدافع داشت این حرفها را میزد!
دادگاه در سكوت فرورفته بود و همه از دیدن كریمیفارسی جدید شوكه شده بودند، وكیلی كه محكمتر از جلسات قبلی صحبت میكند، كمی پویاتر است، از حركت دستهایش استفاده میكند، متنی منسجم پیش روی اوست و حرفهای جدیدی برای گفتن دارد. حرفهایی كه در جلسات قبلی اصلا از او شنیده نشده است، البته بعد از چند پاراگراف مشخص شد چه روندی را دنبال میكند: «آیا متهمانی كه در این مقام به اتهاماتشان رسیدگی شده یا میشود را میتوان عنوان اخلالگر داد؟ آیا موكل سید محمد امامی با سرویسهای جاسوسی و با استكبار جهانی و سرمایهدارانی كه قصد سقوط نظام را داشتهاند، همكاری و همیاری داشته است؟ قابل توجه آن كه در تصویب این طرح ایرادات زیادی گرفته میشود... »
بلافاصله صحبتهای طولانی اما با هدف گرفتن اصل قانون دنبال شد، به نظر میرسید تاكتیك جدید كریمیفارسی حمله به اصالت اتهام است تا پرونده متهم! یعنی تصور كنید شخصی به خاطر رانندگی از سمت چپ خیابان، توسط مامور راهنمایی و رانندگی بازخواست میشود و متخلف به جای اینكه بگوید خطكشی معلوم نبوده یا ندیده یا هرچیز دیگری، این تشكیك را ایجاد كند كه اصلا رانندگی از سمت راست خیابان كار درستی است یا نه!
دقت كنید، منظور ما از مثال بالا این نیست كه بگوییم محمد امامی حتما متخلف است، نه! منظور ما این است كه در حرفهای كریمیفارسی به نظر میرسید كه نوع و اصالت دادرسی در حال زیر سوال رفتن است، آقای وكیل مدافع داشت با مجری قانون در خصوص قانون صحبت میكرد، نه درخصوص محتویات پرونده!
هرچند، انسجام صحبتها واقعا تاثیرگذار بود و اگر اجرای امامی را داشت، میشد روی لایحه او هم یك ستاره طلایی گذاشت: «در این میان مهم آن است كه بسیاری از نمایندگان قائل به این بودند كه نباید در چنین قانون مهمی كه نتیجهاش سلب حیات یا حبسهای سنگین است، زندگی انسانها را در ید یك قاضی بگذاریم! چون قاضی انسان است و نمیتوان اشتباه را از وی به دور دانست. جهت اطلاع افكار عمومی و اصحاب رسانه و همكاران ارجمند و تشریك مساعی خدمت شما عرض مینمایم، در روند مذاكرات و مشروح آن نوعی ترس و واهمه از سوءبرداشتها و تفاسیر اشتباه از این واژهها تا زمان تصویب نهایی گریبان نمایندگان دوره سوم مجلس شورای اسلامی را گرفته بود و اینجانب به عنوان یك حقوقخوان متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد كه این نكته مهم در تصویب این طرح مغفول مانده است. نكتهای كه امروز یكی از مباحث مورد ایراد این قانون است... بنابراین در مقام سكوت قانون و وجود ابهام، هماكنون شما قضات ارجمند میبایست ابتدائا از مجلس شورای اسلامی تقاضای تفسیر مینمودید، كه متاسفانه نهتنها این استفسار انجام نپذیرفته است، بلكه بعد از 30 سال و وجود این همه آرای متعارض از دیوانعالی كشور نیز که نقش نظارتی والایی دارد، استفاده ننمودهاید و جلوی این تعارض احكام را نگرفتهاید ... چرا به صراحت از مجلس نمیپرسید آیا اخذ تسهیلات بانكی مشمول این قانون میشود؟ آیا اساسا اخذ تسهیلات باعث میشود نظام اقتصادی كشور مختل شود و شرایط تحقق آن چیست؟!»
البته وی در بخشی از صحبتهای خود به قاضی اشارهای كرد و از او پرسید برای حفظ كرسی اینطور قضاوت میكند كه قاضی توضیح داد جایگاه اصلی او بالاتر از اینجایی است كه فعلا حضور دارد.
50 دقیقه صحبت، اما قاضی مثل دفعات قبلی یك جمله در پاسخ گفت: «آقای وكیل، به جای حاشیه رفتن دفاع ماهیتی از پرونده كنید.»
مردی كه زیاد میدانست
اسدا... مسعودیمقام مثل یك كاراكتر نامرئی در یك سریال معمایی است، مثلا تصور كنید شما یك فیلم سینمایی میبینید كه یك بازیگر طراز اول، در همان پلانهای ابتدایی از جلوی دوربین عبور میكند و در باقی داستان خبر خاصی از او نیست، اما خیلی سادهلوحانه است كه تصور كنیم او سیاهیلشكر این بازی است، او قرار است یكجایی یك نقش تكاندهنده ایفا كند. مثل داستین هافمن در فیلم پیامآور اثر لوك بسون!
بسیار آرام است، از تكرار كردن یك جمله به هیچعنوان خسته نمیشود، صدایی رادیویی دارد و با اینكه در بالاترین جای جلسه نشسته است، خیلی سر و صدا ندارد و جلب توجه نمیكند، آن هم در حضور ستارههایی مثل متهم و نماینده دادستان كه به تنهایی هركدام برای جذب تعداد زیادی مخاطب كافی هستند، اما مسعودیمقام به تنهایی كاراكتر است!
از تنشهای بیمورد بهشدت پرهیز میكند و مشخصا وقتی عصبانی میشود به طرف مقابلش نگاه نمیكند و به یك جایی در حوالی سقف سالن خیره میشود. به نظر میرسد برخلاف نظر وكیل مدافع همهچیز را خوانده و اشراف كامل دارد، آرام مینشیند و فقط بعضی وقتها اطلاعاتش را رو میكند. مثل ماجرای تماس تلفنی امامی از زندان به بیرون كه البته فقط در حد یك اشاره بود و ورود زیادی به آن نداشت.
چیزی كه همه را در مورد این قاضی «پوكرفیس» به یك نقطه میرساند؛ بار علمی بالاست، هیچكس در مورد این مساله شكی ندارد و بارها درخصوص قضاوتهای این قاضی 52 ساله تاكید شده كه حتی متهمان هم از احكام او راضی هستند. هرچند، ضمن اذعان به این مساله در این پرونده بارها امامی و وكیل مدافعش به عدالت مسعودی مقام حمله كردهاند.
این بار هم متهم امامی یك متن مفصل (البته نه به اندازه متن قبلی) به صحن آورد و قرائت كرد، قاضی اما در انتهای متن با ترفندهای مخصوص به خودش او را دوباره مثل جلسات قبلی وارد محتوا كرد، دقت كنید، وقتی كار عجیب قاضی معلوم میشود كه در جلسه علنی قبلی همین محمد امامی گفته بود قصد ندارد از خودش دفاع كند. اما كاغذ بود كه بین او، وكیل و برخی افراد كه در جایگاه متهم نشسته بودند، رد و بدل میشد و قاضی بعضیها را از بیخ رد میكرد و بعضیها را برای بررسی بیشتر میگرفت.
این وسط هم یكی دو بار بین قهرمانی و امامی كاغذهایی رد و بدل شد كه همچنان حكایت از یك مبارزه دو نفره بود.
آشناییزدایی
امامی بهجرات میتواند شما را در دادگاه متقاعد كند كه بیگناه است، طوری كه در نیمه راه از خودتان میپرسید این آدم و این حرفها؟! مردی با لباس آبی راهراه كه برهان و دلیل میآورد كه پوشیدن این پیراهن آبی به خواست خودش بوده و میتوانست الان خاوری دوم باشد، البته در فرار! ولی خودش برگشته!
اما همه اینها تا وقتی است كه او و وكیلش متكلم وحده هستند و البته این زمان هم تقریبا بخش عمدهای از دادگاه است! در مقابل قهرمانی كه مداركش را یكی یكی رو میكند، چهره امامی در چشم شما تغییر میكند. شما همان امامی را میبینید، اما طور دیگری میشناسید! بههم میریزد و همین باعث میشود یك متهم مظلوم به یك حاضرجواب تبدیل شود كه عكسالعملهایش برای دادگاه و حاضران دلچسب نیست. همان كسی كه در تنفس بین دو دادگاه بین خواهرانش میرود و یك مرد خانوادهدوست و صمیمی را در اذهان تداعی میکند، در نوبت دوم دادگاه معمولا طوری برخورد میكند كه خیلی از حاضران شاید از همین الان در ذهنشان بیست سی سال برایش بریده باشند.
البته این بیربط به رفتار قهرمانی هم نیست، قهرمانی از كوره درنمیرود و اسناد زیادی رو میكند، اسنادی كه اشاره به آنها از حوصله متن خارج است، فقط همینقدر بدانید كه یك پوشه دستش میگیرد كه شبیه كت جادویی است و هر سندی كه قاضی میخواهد، توی آن پیدا میشود. چیزی كه در مورد طرف دیگر صدق نمیكند! قهرمانی شیرین صحبت میكند، صدای خاصی دارد و نمیشود از روی قیافهاش ذهنخوانی كرد. همه اینها باعث میشود بعدازظهرها كه سكان كشتی از دست امامی به دست قهرمانی میافتد، روحیه ترحم و تظلمخواهی جای خودش را به عدالتخواهی و حقطلبی بدهد.
مثلا قهرمانی در صحبتهایش از بازیگران سینما گفت، اما از آنها دفاع كرد! قهرمانی برخلاف انتظار میگفت سینما هرچه باشد تا حالا پول كثیف نداشته، این پولها سینما را كثیف كرده و آنها كه گرفتهاند، نمیدانستند چه مقصودی از هزینه كردن این پولها وجود دارد! قهرمانی دانسته یا نادانسته آشناییزدایی میكند و همین جرقهای است كه توی سر من مخاطب میماند! مثل اینكه شما انتظار ندارید متهمی بیاید و از عدالت قاضی تعریف كند! كاری كه متهم امامی بعضی اوقات انجام میدهد.
پایان باز
در روزی كه پرونده هیكل سنگینش را روی میز دادگاه میكشید و آرامآرام جلو میرفت یك نفر دیگر هم به سنگینتر شدن روند رسیدگی به پرونده كمك كرد، یكی از وكلای بانك كه البته بهخوبی روشن بود، قدرت درخشش در میان این همه آدم توانمند را ندارد، آمد و در مقابل امامی صحبتهای تندی كرد، هرچند ساعت مناسبی برای تحریك هیجان افراد حاضر در سالن نبود!
اما در بین حرفها یك حرف مهم زد و آن هم درخواست از امامی برای تسویهحساب و بستن پروندههای بانكی بود، پروندههایی كه كریمی میگوید بارها برای بستن آنها اقدام كرده و كارشناسان بانك میگویند هیچ پیشنهاد روشنی نداده است، پروندههایی كه به نظر میرسد عدد و رقمهای صد و چند میلیاردی بعضیهاشان فقط برای من و شما سنگین باشد، باور كنید آنجا طوری از میلیارد صحبت میكنند كه انگار پول خرد است.
دست آخر هم كه قهرمانی پرونده ضمانتنامههای بانكی را شروع كرده بود، امامی و وكیل مدافعش، خسته و بیحوصله بدون این كه به قاضی نگاه كنند، دفاع را به جلسه بعد موكول كردند، سپس امامی بدون برق چشم از جلسه بیرون رفت، شاید فكر كردن به اینكه دوباره باید به زندان برگردد، از همه حرفهای دادگاه خستهكنندهتر باشد.
تیتر خبرها
-
اقتدار توأم با مهربانی
-
صریح و صمیمی با رئیس پلیس پایتخت
-
چرا المپیادها خاطره شدند؟
-
بنخائن در بنگوریون
-
بـازار داغ جـوایــز پلاستیکی
-
در پناه یک قلب
-
دونده سفیدپوست در دوی ماراتن
-
عجیب است که نامم در فهرست داوران ایرانی است؟!
-
همه تلاششان برای حفظ وحدت بود
-
دکتر عبدا... در تهران، سفر از حاشیه به متن
-
هراس دشمن از شکلگیری قدرت اسلامی
-
بنخائن در بنگوریون