کنکور منهای سواد

آمارها از کاهش پاسخ کنکوری‌ها به سوالات عمومی خبر می‌دهند؛‌آیا این زنگ خطری برای کاهش سواد دانش‌آموزان است؟

کنکور منهای سواد

چند سال پیش بود كه سطح سواد عمومی شركت‌كنندگان در مسابقه‌ای تلویزیونی تا مدت‌ها دستمایه شوخی و مطایبه شده بود. مسابقه‌ای كه از یك واقعیت تلخ پرده برمی‌داشت و بسیاری از آن با عنوان نمایش سقوط سواد عمومی یاد می‌كردند. این ماجرا اما اتفاق نبود، نشانه‌ای بود از «بحران سواد» كه حاصل عملكرد نظام آموزشی ایران بود. بحرانی كه پیش از این بسیاری از كارشناسان از وقوع آن خبر داده بودند و آرام آرام داشت نشانه‌هایش به چشم می‌آمد. آنها بر این باور بودند كه افت كیفیت آموزش یكی از دلایل كاهش سواد عمومی است و تغییر گاه به گاه سیستم آموزشی حاصلی جز افت كیفیت آموزش برای دانش‌آموزان نخواهد داشت، اما نظام آموزشی در ایران باور داشت كه عواملی از جمله كنكور است كه مانع پیشرفت دانش‌آموزان شده‌است. حالا اما جدول آماری منتشر شده از سوی پیك سنجش نشان می‌دهد نظام آموزش و پرورش حتی نتوانسته در كنكور هم عملكرد قابل قبولی ارائه كند! به‌عنوان مثال بررسی‌های اطلاعات چهار سال اخیر از عملكرد نامناسب داوطلبان كنكور سراسری در زبان فارسی ‌دارد. به‌عنوان مثال در سال 97 تقریبا نیمی از داوطلبان گروه علوم انسانی (یعنی 45 درصد) در درس فارسی عمومی عملكرد صفر یا منفی داشته‌اند! به این مفهوم كه حدود نیمی از داوطلبانی كه در گروه علوم انسانی با محوریت درس ادبیات فارسی در كنكور شركت كرده‌اند نتوانسته‌اند حتی یك تست ادبیات در كنكور را درست بزنند. این وضعیت در سال‌های پیش از آن هم تعریفی ندارد. هر چند این درصدها در سال گذشته در گروه علوم انسانی كمی بهتر شده و از 45 درصد به 34 درصد رسیده است، اما با بررسی آماری دیگر گروه‌ها و در دیگر دروس می‌توان نشانه‌های پررنگ‎تری از «بحران سواد» در میان دانش‌آموزان ایرانی به چشم دید.

 آمارها چه می‌گویند
حالا مدت‌هاست كه آموزش و پرورش، كنكور را عامل ناكامی‌های خود و داوطلبان آن را سدی در برابر پیشرفت و ورود به دانشگاه‌های باكیفیت دولتی می‌دانند. هرچند وزارت آموزش و پرورش ادعا می‌كند فعالیت‌های مدارس معطوف به كنكور و موفقیت در آن شده‌است، اما عملكرد داوطلبان كنكور سراسری نشان می‌دهد آموزش و پرورش حتی نتوانسته در كنكور نیز عملكرد قابل قبولی ارائه كند. بررسی جداول آماری منتشر شده توسط هفته‌نامه پیك سنجش در چهار سال اخیر نشان می‌دهد عملكرد داوطلبان كنكور سراسری در زبان فارسی وضعیت فاجعه‌باری داشته است. به عنوان مثال در سال‌های 95 تا 98 عملكرد داوطلبان در زبان فارسی نه‌تنها بهبودی نداشته بلكه تعداد افراد دارای عملكرد صفر یا منفی در این درس افزایش یافته است. چون كنكور تنها آزمونی است كه سالانه در سطح ملی به سنجش تسلط دانش‌آموزان ایرانی به زبان فارسی می‌پردازد، وضعیت عملكرد داوطلبان در این آزمون می‌تواند نشانه‌ای هشدار‌دهنده برای وضعیت رو به افول زبان فارسی باشد. در این میان وضعیت داوطلبان شركت‌كننده در گروه علوم انسانی قابل توجه است. با بررسی جمعیت داوطلبانی كه در فارسی عمومی عملكرد صفر یا منفی داشته‌اند می‌توان متوجه شد در سال گذشته 22‌درصد از داوطلبان گروه علوم ریاضی فارسی عمومی را صفر یا منفی زده‌اند، 17 درصد از گروه علوم تجربی و 25درصد از گروه هنر هم عملكرد صفر یا منفی را در فارسی عمومی كنكور داشته‌اند، در حالی این آمار برای داوطلبان گروه علوم انسانی 34 درصد بوده است.
 تغییر ناگهانی نظام آموزشی
نزدیك به یك دهه است كه نظام آموزشی ایران تغییر پیدا كرده‌است. در همان زمان هم تغییر ناگهانی این نظام آموزشی در دولت دهم كارشناسانی بودند كه هشدار می‌دادند هر چند نظام پیشنهادی مناسب اما مغایر وضعیت وقت آموزشی ایران است. استدلال آنها بر مبنای نبود زیرساخت‌های لازم در جهت این تغییر ناگهانی بود. همان‌زمان هم آموزش و پرورش برای اجرای این تغییر با كمبود 600هزار معلم متخصص به‌ویژه در دوره ابتدایی و پایه ششم كه قرار بود اضافه شود، مواجه بود. علاوه بر این معلمان هم، توانایی هماهنگ شدن ناگهانی با كتب جدید و متنوع و مفاهیم آنها را نداشتند. از همان روزها حرف از به راه افتادن سونامی بی‌سوادی میان دانش‌آموزان ایرانی به راه افتاد؛ سونامی‌ای كه حالا قربانیانش را گاهی به نام كنكور نشان می‌دهد. محمود هاشمی، معلم پایه هشتم بر این باور است كه یكی از مهم‌ترین دلایل افت سواد عمومی دانش‌آموزان در ناهمخوانی دروس نظام جدید با محیط پیرامونی‌شان نهفته است. او به جام‌جم می‌گوید:« دانش‌آموزان در رابطه با محتوای دروس با آنچه در جامعه پیرامونی‌شان می‌گذرد نسبتی نمی‌بینند و به نوعی سردرگم می‌شوند.» او دلیل عمده افت سواد عمومی دانش‌آموزان را معلمان غیرمتخصص، كتب درسی كم محتوا و البته ناتوانی خانواده‌ها برای درك نظام آموزشی جدید می‌داند.
 محتوای كتاب و افت سواد دانش‌آموز
افت سطح سواد عمومی درس فارسی‌عمومی در درصدهای درج‌شده در هفته‌نامه پیك‌سنجش بسیار به چشم می‌آید. از حبیب صابری، كارشناس این حوزه و مشاور كنكور می‌پرسیم آیا این افت محدود به درس ادبیات‌فارسی است یا می‌توان آن را به دیگر دروس هم تعمیم داد. او معتقد است این جریان تنها محدود به یك درس نیست اما دلیل آشكاری این افت در درس ادبیات فارسی شیوه نگارش و محتوای كتب جدید است. او به جام‌جم می‌گوید: « در درس ادبیات موضوعی كه بسیار به چشم می‌آید كتاب جدید است، این كتاب دارای گسست آموزشی است. یعنی ما آن پیوستگی آموزشی را كه در كتاب قدیم ادبیات داشتیم در این كتاب نداریم. این آفت در كتاب ادبیات علوم‌انسانی در دهه 70 نبود و نگاه منسجمی در تالیف آن كتب وجود داشت.» به باور او با تغییر نظام آموزشی به 6-3-3 متاسفانه در شورای تالیف شاهد یك نگاه نامناسبی در درس ادبیات بودیم كه باعث شد به واسطه آن ما شاهد یك گسست آموزشی شویم كه باعث می‌شود دانش‌آموز به صورت پیوسته مطالب را یاد نگیرد و این ناپیوسته بودن باعث كاهش سواد عمومی دانش‌آموزان می‌شود.
 با گذشت حدود یك دهه از تغییر این شرایط اما هنوز آسیب‌شناسی در این حوزه صورت نگرفته و اگر هم انجام شده عملا هنوز به ارائه راهكار منجر نشده‌است. موضوع دیگر مورد اشاره این مشاور كنكور شرایط معلمان در این دوره است. او به جام‌جم می‌گوید: «این روزها ما شاهد فعالیت معلمانی هستیم كه درصدمحور هستند. هم خود معلمان و هم مدارس به درصد محوری باور دارند؛ به همین دلیل است كه نمی‌توانیم درصدهای كنكوری را ملاكی برای سطح سوادعمومی دانش‌آموزان بدانیم. ضمن این‌كه اگر در سال‌های پیش هم درصدهای بیشتری در موفقیت دانش‌آموزان می‌بینیم، نمی‌توانیم آن را ملاكی بر باسواد بودن دانش‌آموزان قبلی بدانیم.» به اعتقاد صابری، همین مواجهه تستی دانش‌آموزان در مدارس باعث آلودگی آنها به آزمون‌های مختلف هم می‌شود. در این میان خانواده دانش‌آموزان هم ملاك موفقیت را این درصدها می‌دانند و فرزندشان را تا جایی با معلومات و باسواد می‌دانند كه درصدهای بیشتری در آزمون‌ها داشته‌باشد.
آفت دیگر عدم فهم دانش‌آموزان در این حوزه و سردرگمی آنها در جامعه پیرامونی است؛ چرا كه دیگر هیچ‌كدام از مفاهیم تحصیلی تاثیری بر شیوه زندگی آنها نخواهدداشت. چرا كه این نظام تحصیلی به جای این‌كه مهارت محور باشد او را با درصد و تست بار آورده‌است.
 اولویت درصدها بر كسب دانش
موضوع درصدمحور بودن نظام آموزشی را این بار با محمد فاضل، دیگر كارشناس حوزه آموزشی و مشاور پیشین وزیر آموزش و پرورش مطرح می‌كنیم. از او می‌پرسیم چقدر می‌توان افت سواد عمومی دانش‌آموزان و تحصیلكردگان این روزها را پای درصدمحور بودن شیوه آموزشی نوشت؟ او هم معتقد است نظام آموزشی مبتنی بر تست و درصد سهم بالایی در این افت سواد عمومی دانش‌آموزان دارد. او به جام‌جم می‌گوید: « یكی از بزرگ‌ترین آفت‌های نظام سنجش دانشگاهی ما این است كه دانش‌آموزان عموما در سال‌های آخر تحصیلی به جای این‌كه سواد بیشتری داشته باشند برای موفقیت تكنیك‌های موفقیت به آنها آموزش داده می‌شود. به این مفهوم كه بدون داشتن فهم و دركی از محتوای درسی یاد می‌گیرند با چه تكنیك‌هایی می‌توانند در آزمون‌های تستی موفق‌تر باشند.» این ماجرا البته دو سویه است؛ هر چند خود دانش‌آموزان موافق یادگیری این تكنیك‌ها هستند، اما معلمان هم به عنوان نماینده نظام آموزشی بر این شیوه اصرار دارند. محمد فاضل می‌گوید: « معلمان هم به جای این‌كه پایه سواد دانش‌آموزان را تقویت كنند با روش‌های آمار و احتمال و تكنیك‌های روان‌شناسی آنها را به سمت تست زدن سوق می‌دهند.» البته یكی از دلایلی اصرار بر این روش، كسب منافع تجاری مدارس در راه موفقیت در كنكور است. این كارشناس می‌گوید: « كمتر پیش می‌آید در این پایه به شكل استدلالی به دانش‌آموزان آموزش داده شود، چرا كه با این روش درصد موفقیت مدارس در كنكور و پیش چشم خانواده‌ها پایین می‌آید و به باور آنها این مدارس و معلمان افراد ناكارآمد جلوه می‌دهند و البته از اهداف تجاری‌شان هم باز می‌مانند.»
 آموزش برای كسب مدرك
هدف از تحصیل چیست؟ پاسخ این سوال اگر چهاردهه پیش به شكل مشخصی كسب مهارت‌های اجتماعی و موفقیت در سطح جامعه باشد به یقین می‌توانیم بگوییم حالا 90درصد از دانش‌آموزان تنها برای كسب مدرك تحصیلی به درس خواندن رو می‌آورند. برخی كارشناسان معتقدند اتصال نظام آموزش مدرسه‌ای به نظام آموزش‌عالی و دانشگاهی كار صحیحی نیست،
چرا كه این دو فضا به یكدیگر ارتباطی ندارند. به باور آنها دانش‌آموزان در دوره نظام مدرسه‌ای باید درس را برای كسب مهارت بخوانند، اما حالا تنها هدف درس خواندن اخذ مدرك دانشگاهی است. در این میان تغییر محتوای كتب درسی هم یكی از دلایل مهم در افت سطح سواد عمومی دانش‌آموزان معرفی شده است. هر چند از این تغییر گریزی نیست و محتوای كتب درسی بر اساس اقتضای زمان تغییر می‌كند و حتما باید طی 50سال تغییراتی در محتوای درسی هم پیش بیاید اما به باور بسیاری، فلسفه این تغییرات باید بر كسب مهارت دانش‌آموزان باشد. محمد فاضل در این رابطه به ما می‌گوید:«ما اما در تغییرات این محتوا افراط كردیم. هدف از آموزش را اگر تربیت انسان‌هایی در تراز شهروندی جامعه كنونی بدانیم این هدف در آموزش فراموش شده و حالا به سمتی رفتیم كه دانش‌آموزانی را تربیت كردیم كه تنها موفق به كسب مدارك تحصیلی بالاتری شوند. فارغ از این‌كه این كسب مدارك تحصیلی در رفتار اجتماعی و سطح سواد عمومی آنها چقدر تاثیر دارد.»