در باب نانچیكو  و زوال خاطرات

راپورت‌های مـیــرزا ادریـس‌

در باب نانچیكو و زوال خاطرات

الیوم در اندرونی همایونی نزول اجلال كرده بودیم و حلوا ارده با نان سنگك خاشخاشی سق می‌زدیم كه ناگهان خشایار از غرفه بغل داد  ‌زد اوه اوه. پدر سوخته را به حضور طلبیده استنطاق كردیم كه چه شده‌. عارض شد: قربان گویا دیشب در شبكه منطقه آزاد كیش یك فیلمی پخش شده از جناب جكی چان كه فوق‌النهایه بی‌تربیتی بوده و خاك برسری می‌باشد! فرمودیم: بده ببینیم!
عارض شد: شرم دارم تصدق! فرمودیم امر همایونی می‌كنیم، نشانمان داد، یك لنگه دمپایی را برداشته بر فرقش كوبیدیم.
عارض شد: چرا می‌زنید؟ فرمودیم تو غلط می‌كنی از این فیلم‌های بی‌ناموسی توی ماسماسك همراهت داری. پس كله خاراند كه تقصیر من نبوده‌. فی‌الفور یك قلم و كاغذ خواستیم نبشته بنگاریم بدهیم برسانند به دست جكی‌ چان. این‌گونه نگاشتیم:
جناب آقای آكتور سینما جكی چان 
چه سلامی چه علیكی‌. یعنی خاك ممالك محروسه بر سرت‌. بارها فیلمای جنابتان را دیدیم و بر غیرت و یكه بزن بهادر بودنتان غبطه خوردیم‌. هی در دل آرزو كردیم كه ‌ای‌كاش یك هنگ از لنگه جنابتان قشون داشتیم كه قصد تصرف روس و عثمانی و بریطانی می‌كردیم‌. این چه كار بی‌ناموسی بود شما كردید؟ آن ماسماسكی كه در فیلم‌هایتان اجانب استعمار را می‌زدید ناك‌اوت می‌كردید را عاشق بودیم، همان نانچیكو را می‌گوییم‌. پول گذاشتیم پرشال همین خشایار دیلاق برود بخرد از روی فیلم‌هایتان كار با آن را یاد گرفته و جلوی آینه چه تمرین‌ها كه نكردیم و چه تكنیك‌ها كه نزدیم‌ . الحق والانصاف كه از چشممان ساقط شدید‌. نمی‌بخشمتان، حلالتان نمی‌كنم. امیدوارم هرچه سریع‌تر به تیرغیب گرفتار آیید كه با خاطرات ما چه كردید، رجا واثق دارم به محض خواندن این تعلیقه رفیعه استغفار نموده كاغذ بفرستید و بگویید آن سكانس خاك بر سری را بدلتان بازی كرده‌. خاطرات رعیت را به سخره نگیرید جناب آكتور سینما... مرسی عه... باقی بقایمان... بای اند بلاك.