میخواستم آینده دخترانم را نجات دهم
مریم و دخترش دیروز برای تحقیقات به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. زن جوان به بازپرس منافیآذر گفت: شوهرم را كشتم تا آینده دخترانم خراب نشود. قتل كردم و آماده مجازاتم. از اعدام هم نمیترسم.
دخترش هم ادعا كرد، خیلی تلاش كرده مانع قتل توسط مادرش شود، اما موفق نشده بود.
پس از تحقیقات، بازپرس سجاد منافیآذر، دستور آزادی دختر جوان را صادر كرد. همچنین مریم برای تحقیقات تكمیلی در اختیار كارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مریم در حاشیه جلسه بازپرسی در گفتوگو با جامجم به تشریح این جنایت پرداخت كه در ادامه میخوانید.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
او پسرعمویم بود. وقتی به خواستگاریام آمد، خانوادهام گمان كردند او برای ازدواج با خواهربزرگم آمده، اما او مرا برای ازدواج انتخاب كرده بود. با اجبار پدرم با او ازدواج كردم.
شوهرت چه كاره بود؟
مامور پلیس بود و هشت سال قبل بازنشسته شد.
قبلا ازدواج كرده بود؟
او با خانمی ازدواج كرده و دختر نوجوانی از او داشت، اما به خاطر بدرفتاریهای شوهرم از او جدا شده بود.
چرا طلاق نگرفتی؟
شوهرم مرد عصبی و بداخلاقی بود. نمیگذاشت تنها از خانه بیرون برویم. روزی 9 قرص اعصاب میخورد. چند بار خواستم طلاق بگیرم، اما از ترس آینده دخترانم نشد. چهار كلاس بیشتر سواد نداشتم. كار و پولی هم نداشتم، كجا میتوانستم بروم. یكبار آنقدر مرا كتك زد كه دخترم فكر میكرد، مردهام. اگر طلاق میگرفتم سربار پدرم میشدم. او کشاورز است و با پول یارانه روزگار میگذراند.
از شب جنایت بگو؟
شوهرم هنگام درس دادن به دخترم عصبانی شد و به وی فحاشی كرد. همیشه به بچهها فحاشی میكرد. ده دقیقه به 12 شب بود كه سر همین موضوع دعوایمان شد. شوهرم از آشپزخانه چاقو برداشت تا مرا بكشد كه با هم درگیر شدیم و چاقو را پرت كردم. روی كاناپه نشست. آن لحظه تصمیم گرفتم او را بكشم تا همراه بچههایم نجات پیدا كنم. با انداختن روسری دور گردنش آن را آنقدر كشیدم كه خفه شد.
بعد از قتل كجا رفتی؟
13 میلیون و 500 هزارتومان از كارت شوهرم برداشتم و هزینه خاكسپاری و مراسمش را دادیم. بعد از مراسم خاكسپاری میخواستم تسلیم شوم كه روز یكشنبه پلیس متوجه صحنهسازیام شد و بازداشت شدم.
دخترش هم ادعا كرد، خیلی تلاش كرده مانع قتل توسط مادرش شود، اما موفق نشده بود.
پس از تحقیقات، بازپرس سجاد منافیآذر، دستور آزادی دختر جوان را صادر كرد. همچنین مریم برای تحقیقات تكمیلی در اختیار كارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مریم در حاشیه جلسه بازپرسی در گفتوگو با جامجم به تشریح این جنایت پرداخت كه در ادامه میخوانید.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
او پسرعمویم بود. وقتی به خواستگاریام آمد، خانوادهام گمان كردند او برای ازدواج با خواهربزرگم آمده، اما او مرا برای ازدواج انتخاب كرده بود. با اجبار پدرم با او ازدواج كردم.
شوهرت چه كاره بود؟
مامور پلیس بود و هشت سال قبل بازنشسته شد.
قبلا ازدواج كرده بود؟
او با خانمی ازدواج كرده و دختر نوجوانی از او داشت، اما به خاطر بدرفتاریهای شوهرم از او جدا شده بود.
چرا طلاق نگرفتی؟
شوهرم مرد عصبی و بداخلاقی بود. نمیگذاشت تنها از خانه بیرون برویم. روزی 9 قرص اعصاب میخورد. چند بار خواستم طلاق بگیرم، اما از ترس آینده دخترانم نشد. چهار كلاس بیشتر سواد نداشتم. كار و پولی هم نداشتم، كجا میتوانستم بروم. یكبار آنقدر مرا كتك زد كه دخترم فكر میكرد، مردهام. اگر طلاق میگرفتم سربار پدرم میشدم. او کشاورز است و با پول یارانه روزگار میگذراند.
از شب جنایت بگو؟
شوهرم هنگام درس دادن به دخترم عصبانی شد و به وی فحاشی كرد. همیشه به بچهها فحاشی میكرد. ده دقیقه به 12 شب بود كه سر همین موضوع دعوایمان شد. شوهرم از آشپزخانه چاقو برداشت تا مرا بكشد كه با هم درگیر شدیم و چاقو را پرت كردم. روی كاناپه نشست. آن لحظه تصمیم گرفتم او را بكشم تا همراه بچههایم نجات پیدا كنم. با انداختن روسری دور گردنش آن را آنقدر كشیدم كه خفه شد.
بعد از قتل كجا رفتی؟
13 میلیون و 500 هزارتومان از كارت شوهرم برداشتم و هزینه خاكسپاری و مراسمش را دادیم. بعد از مراسم خاكسپاری میخواستم تسلیم شوم كه روز یكشنبه پلیس متوجه صحنهسازیام شد و بازداشت شدم.
تیتر خبرها