روایت خانواده در «بانوی عمارت»
مجموعه بانوی عمارت بیش و پیش از هر چیز در ستایش كاركردهای اثربخش خانواده ایرانی سخن میگوید. آنچه به این سریال از بُعد یك مخاطب زیسته در جامعه ایرانی حجم و روح میدهد، نه ملودرامهای عاشقانهاش است و نه روایتهای تاریخی آن؛ بلكه مناسبات مستحكم خانوادگی و روابط انسانی نهفته در دل این درام تاریخی است كه خود را در شكلی ملموس به مخاطب ارائه میكند.
توجه به بنیان خانواده اصیل و كاركردهای اثربخش آن، همان چیزی است كه نهتنها در جامعه فعلی ایران، بلكه در اغلب سریالهای پرمخاطب كشورهای دیگر دنبال میشود. روابط وقتی در مناسبات خانوادگی تعریف میشوند، اثربخشی بیشتری در معرفی نقاط برجسته و روشن فرهنگ آن جامعه مییابند و از این منظر فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی را به صورت تصویری و در دل یك درام داستانی با كش و قوسها و تعلیقهایی كه بیننده را برای دنبالكردن ترغیب میكند، بازآفرینی میكنند.
در بانوی عمارت از وصلت دو خانواده، یكی از نوادگان قاجار و دیگری از خاندانی تاجرزاده و بازاری، خانوادهای سوم شكل میگیرد. به مرور در روابط مابین این دو خاندان و خانواده مركزی است كه نشانههایی چون وفاداری، زنانگی مقتدر، رأفت به وقت قدرت، كنار هم قرار گرفتن اعضای دو خاندان به سبب تحمل درد مشترك، حمایت افراد از یكدیگر و ... رخ مینماید.
شازدهای كه از خواهر ناتنیاش طلا، حتی به بهای بدنام شدن خود و بدهكاریهای فراوانش حمایت میكند، برای خانواده و حتی خدم و حشمش كم نمیگذارد. فخرالزمان، روز برافتادن پرده دسیسهورزیهای جواهر ندیمه افسرالملوك، بر ختم قائله پافشاری میكند. میرزا اسد، برادر فخری از خواهرش و دامادش حمایت میكند و خواهر از غرورش كه هیچ، تا پای جان برای آزادی برادر مایه میگذارد. هنگام درد مشترك، هر دو خانواده گرد هم جمع میشوند تا رنج انتظار برگشت شازده را كنار هم سر كنند.
اما نقطه اوج این در آغوش كشیدن مهر خانواده، نگاه فخری به شازده از اسب افتاده اما از اصل نیفتادهاش است؛ همان قابی كه شازده مستاصل قدم میزند، شازدگیاش را از رنج فراوان شكنجه انكار كرده، گوشهنشین شده، عمارت اربابی از رونق افتاده و شبانگاه به عادت مالوف مردان گرفتار تنها در حیاط قدم میزند. فخرالزمان، چشم بیدار عمارت است. او میفهمد و درد شازده را همانجا با ندیمهاش زمزمه میكند: اشازده فقط بیپول و بیدلودماغ نیست؛ شازده بیكس است، مهرالنساء؛ بیكسب.
حالا از میراث خانوادگیاش هم به بهای سر پا ماندن غرور همسر و حفظ ساختار خانواده میگذرد. برای این بیكسی پناهی میشود كه فقط از عهده یك شیرزن عاشق و جسور برمیآید. به واقع به وقت تیرهروزی است كه مشخص میشود بانوی عمارت كیست.