از «مردم» نمره گرفتیم
سریالی ساخته میشود. زحمتهایی فراتر از حساب کشیده میشود. ما هستیم و سرما و گرما؛ فضایی که ششدانگ وجودمان را میطلبد. دکور، نور، صدا، دیالوگها در مغزمان دور میزنند، لباسهایی که پوشیدنشان به تنهایی صبوری میطلبد و استقامت و اگر برچسب شعار را حذف کنیم، بیش از هر چیز عشق میماند به کار...
ما هستیم و افرادی که شاید برای اولین مرتبه با آنها همبازی شدهایم. افرادی نه روحیاتشان را میشناسیم و نه مرامشان را. به هر حال ما نیامدهایم که به آنها نمره بدهیم و آنها هم به ما نمره نمیدهند. نمره نهایی را قرار است بعدا بگیریم؛ همهمان. از وجود عزیزی که کار را میگرداند و روبهروی ما ایستاده و جزء جزء کارمان را زیر نظر دارد، تا تمام کارگزاران این جبهه... .
ما همه آمدهایم خودمان را به محک امردمب بسپاریم. آمده بودیم... و تمام تلاشمان را هم کردیم که همهچیز درست و به جا باشد. اگر هم قصوری بود، قصور نبود! نهایت بضاعتمان را بر دایره ریختیم و سرانجام، نمرهمان را از امردمب گرفتیم. چقدر شکر میخواهد، اینهمه مهر که دریافت کردیم و محبت که چشیدیم؟ چگونه قدر بشناسیم این همه لطف امردمب را...؟ تنها سپاس میماند که آن هم در قالب کلام نمیگنجد یا لااقل کلمات من عاجزند. خدا را شکر که سرافراز شدیم در بوته این آزمایش کلان...