حشمت فردوس ناگهان در یک قسمت از سریال ستایش به کلی متحول شد؛ همین تغییر ناگهانی باعث شد شخصیت او را زیر ذرهبین بگذاریم و ببینیم زیر این چهره سنگی چه خبر است
زندگی به سبک حشـــــــمت
بیشك پررنگترین نقش مجموعه سهگانه «ستایش»، حشمت فردوس با نقشآفرینی دیدنی داریوش ارجمند است. پدری متمول، باهیبت و با افكار پدرسالارانه كه برای حفظ كیان خانه و خانواده همه كار میكند. درست است كه سبك فكر و كار و زندگی فردوس، گاه افراطی و گاهی هم رویایی به نظر میرسد، اما شخصیت وی دو روی سكه شخصیت همه آدمهای جامعه را نشان میدهد. هم بدیهای برخی از ما را به خود ما نشان میدهد كه شایسته فرهنگ ما نیست و هم خوبیهایی را كه كمرنگ و شاید فراموش شده و باید دوباره احیا شود به ما یادآوری میكند. در روزگاری كه به نظر میرسد چه در سطح روابط خانوادگی و چه در سطوح اجتماعی و روابط شغلی، ارزشها و هنجارهایی چون صداقت و پاكدستی، كسب رزق حلال، توجه به كانون خانواده، آن اعتبار پیشین را ندارد، شخصیتپردازی و ارائه تصویر قابل باوری از حشمت فردوسها میتواند قدر و منزلت چنین ارزشهایی را دوباره به مخاطبان یادآور شود و مضرات غفلت از آنها را هم گوشزد سازد. شخصیت خلقی و رفتاری حشمت فردوس تا حد زیادی به بیننده نشان میدهد از ماست بر ماست؛ اگر رشد و ترقی در زندگی داریم، خودمان با افكار و اعمال خودمان موجبات آن را فراهم میآوریم و اگر كم و كاستی هم هست، خودمان یك به یك آجرهای زیر پای خودمان را میكشیم و زمینه از هم پاشیدگی زندگیمان را فراهم میكنیم. این همه و دیگر ابعاد شخصیتی این نقش جذاب در مجموعه ستایش 3 را مورد بررسی قرار دادهایم كه در ادامه میخوانید:
نگاه تبعیضآمیز
نگاه حداقلی به جنس زن، چه در برخورد با همسر و چه عروس و نوه، بزرگترین نقطه منفی شخصیتی فردوس به حساب میآید. نگرش نادرستی كه همه ساختههای زندگی و خط سرنوشت خود و فرزندانش را تغییر داد. اگر حشمت فردوس به عروس بزرگترش، انیس و دو نوه دختر خود بها میداد، زمینه حسادت، توطئهچینی و بالاخره فرار و مرگ طاهر را به دست خود فراهم نمیكرد. حتی در فصل سوم هم وقتی فردوس متوجه میشود مال و اموالش به دست یك زن افتاده، بیشتر از كوره در میرود و بد و بیراه حواله پسرش میكند.
هر چند امروزه این نوع نگاه با این غلظت دیگر كمتر از نظام مردسالار گذشته جامعه ایرانی دیده میشود. اما به انحای مختلف دختران و زنان سرزمینمان با این نوع نگاهها و تبعیضها دست به گریبان هستند. همه آنهایی كه به تفاوت جنسیتی قائل هستند و نیستند، گزندگی حرفها و رفتار فردوس آنها را آزار میدهد و شاید دیدن از بیرون این اشتباه در برداشت جنسیتی به تغییر باورها و عقاید موافقان آن كمك كند.
مغرور و خودرأی
حشمت فردوس با آن لحن و تكهكلام همیشگیاش؛ «همین كه من میگم، حرف نباشه، افتاد» به مخاطبش نشان داده كه حرف اول و آخر را خودش میزند و همیشه هم حرف درست را اوست كه میزند. فكر میكند كسی به غیر او كار بلد نیست یا از دستش برنمیآید.
فردوس همه بود و نبود خود را پای باورهای افراطیاش گذاشته و هیچ طور كوتاه نمیآید، طوری كه حالا در دوران پیری كه باید از نتایج تلاش دوران جوانی حظ و بهره ببرد، به خاطر اشتباهات فكری و اخلاقی در قبال اعضای خانوادهاش، تازه سر از مسافرخانه و زندان درآورده و باید همه زندگیاش را از صفر شروع كند.
به قول عامیانه، غُد و یكدنده بودن از مهمترین خصایای فرودس داستان ستایش است. این ویژگی شخصیتی فردوس موجب شده تا جز حرف و صدای خودش، صدای دیگری را نشوند و كمتر از عنصر مشورت و راهنمایی دیگران بهره ببرد. خانه و محل كار را جزء حكومت بلامنازع خود میبیند كه كسی حق اظهارنظر و اعمال سلیقه ندارد و همه باید تنها گوش به فرمان و نوكر فردوس بایستند.
منم زدن فردوس دور و بری هایش را خسته و عاصی كرده، از پسرش گرفته تا همسر مرحومش را. تا جایی كه پسرش، طاهر اوضاع پدرسالارانه خانه پدری را تاب نمیآورد و دست از همه چیز و همه كس زندگیاش میكشد و با دختر مورد علاقهاش سرنوشت دیگری را دنبال میكند.
حتی در ستایش 3 شاهدیم كه وقتی عروسش، ستایش از او میخواهد زندگی در مسافرخانه را رها كند و به خانهاش برود، برخورد بدی با او میكند یا پیشنهاد دوستش را برای گلریزان و رهایی از زندان به دلیل این غرور بیجا نمیپذیرد. همین بعد منفی شخصیت فردوس موجب شده بهرغم دلرحمی و درستكاری، اطرافیانش او را با این ویژگی ظاهری قضاوت كنند، یا مثل طاهر از دور و اطرافش تارانده شوند یا مانند صابر و صفایی دشمنش.
رفتار تحقیرآمیز با زیردستان
این بخشی از دیالوگهای حشمت فردوس خطاب به نوهاش، محمد است. «پا نداشتم یا چلاق بودم كه از پیش خودت رفتی و برام كفش خریدی؟ شما جوونا به كجای كار فكر میكنین؟ چرا شما جوونا تا یكی بهتون رو میده، ادب یادتون میره، ادبت كو پسر؛ تو دیپلمتو از كجا گرفتی پسر، نكنه از این دیپلم قلابیها هستی؟!» این زبان تلخ و گزنده در ارتباطات خانوادگی فردوس، حجت را بر غیر تمام میكند.
فردوس با زیردستان هم با همین ادبیات ناشایست برخورد میكند. آنها را توسریخور و ضعیف نگه میدارد، مبادا به قول معروف شاخ شوند و از پسِ آنها برنیاید. دیگر عاملی كه شیرازه زندگی حشمت فردوس را از هم میپاشد و زمینه دشمنتراشی را برایش فراهم میكند، همین بیتوجهی به كاركنان و زیردستان است.
از همه شاخصتر، نحوه برخورد تحقیرآمیز فردوس با صفایی، كارگر و برادر عروسش و نیز رستم، مدیر داخلی شركت میوه و ترهبار است كه صفایی و دخترش، پریسیما با نقشهای زمینه بالا كشیدن ثروت و حتی كشتن پسرش، صابر را میكشند. همانطور كه در شریعت اسلام هم كرامت دادن به انسانها ارزش دارد و میتواند خوبیها را به طور فزایندهای اشاعه دهد و از فاصله طبقاتی و دشمنیها بكاهد.
تأكید بیش از حد بر تمكن مالی
حشمت فردوس آدمهای پیرامون زندگی شخصی و شغلیاش را معمولا براساس توان و بنیه مالی آنها دستهبندی میكند و به آنها بها میدهد. او فكر میكند همه برای پول، دورش جمع شدهاند و به همین خاطر عواطف اعضای خانواده و همصنفیها را كمتر میپذیرد و باور میكند. در فصول پیشین فردوس میخواست ضایعه مرگ محمد، برادر ستایش را بهزعم دادن پول به پدرش، خود جبران كند. یا فكر میكرد ستایش به طمع ارث و میراث پسرش را فریب داده و همسرش شده، برای همین او را طرد كرد. نوع نگاهی كه امروز در جامعه ما احساس میشود و بسیار آزاردهنده است. تولید چنین مجموعههای پرطرفداری با نمایاندن تبعات ناخوشایند این سبك فكری، امید تاثیر و تغییر را بیشتر میكند.
ابعاد مثبت شخصیت فردوس:
كاری و تلاشگر
قطعا مهمترین ویژگی شخصیتی حشمت فردوس، عُرضه و جَنَم كاری اوست. از دوران كودكی و از هیچ شروع كرده و در ایام پیری هم كه صاحب همه چیز شده و به هر دلیل همه مال و اموالش را از كف داده، خم به ابرو نمیآورد و برای از نو ساختن زندگیاش دست به زانوی خودش میگیرد و مثل یك درخت ریشهدار كه با باران و توفان از جا كنده نمیشود، برای دوباره سبز شدن و بارور شدن سخت تلاش میكند.
كار كردن در هیچ سطحی را هم عار نمیداند، چون برای رسیدن به موقعیت كنونیاش همه پلههای رشد را یكییكی و بدون پشتوانه و پارتی پیموده و دشواریهای چند ده ساله عمرش را به تنهایی بر دوش كشیده است. برای همین است كه میتواند كارش را تنها از یك انبار عاریهای از دوستش و دفتری نیمبند گوشه بازار از سر بگیرد.
روحیه تلاشگر و شخصیت كاری حشمت فردوس برای همه آنهایی كه دستی در بازار میوه و ترهباره دارند، آشناست بهطوری كه همه او را قبول دارند، چه دوستان و نزدیكانش و چه باغدارانی كه چند كیلومتر آنطرفتر از پایتخت، محصول یك سال كار و تلاش و در واقع سرنوشتشان را بدون چك و قرارداد و ضمانتی دست او میسپارند؛ چون به كاربلدی و كاردانی او ایمان دارند.
فردوس مجموعه ستایش بیش از همه با جوانان تازهوارد بازار و كسب و كار حرف دارد. اینكه یك شبه ره صد ساله رفتن و پولدار شدن به هر قیمتی به بیراهه رفتن است و تنها راه درست كسب و كار، تلاش شبانهروزی، نترسیدن و به میدان آمدن است.
رعایت مروت در حین دشمنی
«ما كه با پدر و مادرهامون اون طور با احترام تا كردیم این آخروعاقبتمونه، شما جوونای این دوره و زمونه با این رفتاراتون با بزرگترا وای به حالتون؛ چرا مادرت زنگ زد جواب ندادی، دشمن منه ولی مادر توئه، همه كس توئه، همین الان بهش زنگ بزن؛ مادرت دو متر و نیم پسر داره، اونوقت بره از دامادش برا كارش كمك بگیره؟ برو چند روزی به مادرت برس، ببین همین الان برو!»
بهرغم اینكه حشمت فردوس با ستایش اختلاف دارد اما بارها در فصل سوم سریال شاهدیم كه خطاب به نوهاش گوشزد میكند كه با مادرش درست رفتار كند. مادری كه عروس اوست و دشمنی كهنهای با او دارد. در جاهای دیگری از سریال هم مجدد این سبك فكری را از فردوس میبینیم. بهویژه در صحنهای كه فردوس توسط فاضل كسمایی، باغدار طلبكار دستگیر میشود و پیرمرد از ناچاری خود برای این اقدامش عذرخواهی میكند، با برخورد معقول و منصفانه فردوس روبهرو میشویم. كسی كه باعث میشود پای حشمت فردوس با آن همه ثروت و موقعیت اجتماعی به دادگاه و زندان باز شود ولی فردوس خطاب به كسمایی میگوید: «اگر قرار باشه از آدمهای دنیا دلخور شوم، تو آخرین كسی هستی كه از او دلگیر میشوم».
شخصیت مستقل و بهخودمتكی
فردوس از وقتی یادش میآید، كنار دست پدر، نانآور خانوادهای عائلهمند بوده و به قول خودش، خوب پول درمیآورده، طوری كه آخر هر روز كاری یك مشت اسكناس درشت پیش روی پدر میگذاشت و فقط سهم ناچیزی از آن پولها را برای امور خود برمیداشت. بعد از مرگ زودهنگام پدرش هم دربست خود را وقف كار و زندگی كرده است و عملا مستقل شدن و تكیهگاه یك عده بودن به بخشی از وجودش تبدیل شده. به همین خاطر است كه وقتی سر پیری همه مال و اموالش را باخته، نمیترسد و پا به پای نوهاش، برای از نو شروع كردن میجنگد. البته موفقیت اقتصادی و جایگاه اجتماعی مردی مثل حشمت فردوس كه چندین كارگر و زیردست مستقیم و غیرمستقیم دارد، این احساس استقلال و اتكا به نفس را دوچندان كرده است. این خصیصه شخصیتی فردوس برای بینندگان جوان سریال الهامبخش بوده و آنها را به الگو گرفتن از چنین شخص توانا و مستقلی ترغیب میكند.
صداقت و درستكاری
باید قبول كرد شخصیت نهچندان دوستداشتنی حشمت فردوس با همه كم و كاستیهایش، صادق و روراست با همه آدمها و جهان پیرامونش مواجه میشود و با كسی بازی نمیكند. بیشیله پیله حرف دلش را میزند، بی آنكه به سود و ضرر احتمالی آن فكر كند. صداقت و روراستی او را در جایجای فصول سهگانه مجموعه ستایش میتوان بهراحتی تشخیص داد. با دوستانش تا ته خط مرام و معرفت میرود و با دشمنانش از روبهرو طرف حساب میشود و به قولی زیر و رو نمیكشد.
هرچند به كسب پول و درآمد اهمیت زیادی میدهد، اما حاضر نیست آن را به هر قیمتی به دست بیاورد و درستی و پاكدستی از اصول همیشگی كسب و كار و زندگیاش محسوب میشود. در فصل 3 شاهدیم كه با وجود گیر افتادن در گردابی از مشكلات، راضی به ضرر دیگران به خاطر نجات خودش نیست. در مهمترین نمونه این مورد باید به صحنهای كه با كلی خواهش از كارمند دادگاه، تلفن گیر میآورد تا به باغداران طرف معاملهاش زنگ بزند و معامله پیشخرید محصولات باغی را فسخ كند، اشاره كرد. رو به محمد میگوید: «من از اونهایی نیستم كه بگم آب كه از سر گذشت چه یك وجب، چه صد وجب. یك وجب، یك وجبه و صد وجب، صد وجب، نمیخوام زیر قول و قرارم بزنم».
در نمونه دیگری فردوس خطاب به قاضی پرونده چك برگشتی كه پیشنهاد میدهد اگر میخواهد برایش چند روز از صاحب چك وقت بگیرد تا شاید پول جور كند و آزاد شود، میگوید: «نمیخوام قولی بدم كه نتونم از پَسِش بربیام» یا وقتی دوستش میخواهد به هر وسیله او را از بند زندان رها كند، میگوید: «من بدهكارم، تا وقتی هم كه بدهكارم هوای بیرونزندان برام حرومه».