تاركان تحصیل

براساس تازه‌ترین آمارها 5/1درصد از دانش‌آموزان لازم‌التعلیم جایی بیرون از مدرسه هستند

تاركان تحصیل

28 روز از ماه مهر گذشته، ولی فقط یك آمار رسمی در دست است كه گوینده‌اش وزیر تازه بر مسند نشسته آموزش و پرورش است؛ آماری شبیه آمار سال‌های قبل كه پوشش تحصیلی در افراد لازم‌التعلیم را 5/98درصد اعلام می‌كند. این آمار سال‌هاست با رقمی تقریبا ثابت می‌گوید چیزی حدود 5/1درصد از بچه‌دبستانی‌هایی كه باید در مدارس مشغول تحصیل باشند خارج از مدرسه‌اند؛ حالا این خارج كجاست هرجایی می‌تواند باشد، جایی در كنج خانه‌ها، جایی در بازار كار، در خانه بخت حتی یا در شهر و كشوری دیگر. پوشش 5/98درصدی كودكان لازم‌التعلیم دركشورعدد بزرگی است، اما كسری 5/1درصدی آن تا عدد صد كه پوشش كامل همه لازم‌التعلیم‌هاست با این كه كوچك است، ولی در معنا بزرگ است؛ این می‌شود از هر هزار نفری كه در سن مدرسه قرار دارند 15 نفر به دلایلی از چرخه آموزش خارج‌اند. این نه مشكل امروز كه مشكل سال‌های متمادی كشورمان است؛ حتی مشكلی جهانی است، آنچنان كه بانك جهانی و سازمان ملل به‌تازگی اطلاعاتی را گرد آورده و منتشر كرده‌اند كه نشان می‌دهد ۹۰درصد كودكان كشورهای فقیر در ده سالگی حتی قادر به خواندن كتاب‌های ساده نیستند و این درحالی است كه از مجموع كودكان كشورهای با درآمد پایین و متوسط 260 میلیون نفر هنوز پایشان به مدرسه باز نشده است. این پیوند نامیمون فقر یادگیری و بازماندگی از تحصیل، فرزند نحسی دارد كه رگه‌های آن را در كشورمان نیز می‌توان ردگیری كرد.

202 + 23000

28 روز بعد از آغاز سال‌تحصیلی جدید گرچه هنوز آمارها نوسان دارد و نمی‌دانیم بالاخره جمعیت دانش‌آموزی كشور چه تعداد است و آیا به سمت 15میلیون نفر میل دارد یا به مرزهای 16 میلیون نفر نزدیك است، ولی دو آمار امیدواركننده در دست داریم كه ربط مستقیمی به جلوگیری از بازماندگی از تحصیل دارد؛ یكی از این دو آمار را وزیر آموزش و پرورش اعلام كرده و دیگری را معاون ابتدایی او. آمار اول مربوط است به 23 هزار مدرسه در كشور كه فقط با ده دانش‌آموز دایر است و آمار دوم راوی فعالیت 202مدرسه‌ای است كه در گوشه و كنار ایران با یك دانش‌آموز و یك معلم كار می‌كند. اگر نخواهیم كام‌مان تلخ شود باید بگوییم این 23 هزار و اندی مدرسه مرهم خوبی برای آن چند هزار كلاس درس هستند كه به واسطه كمبود 108هزار مدرسه از ابتدای مهر تا امروز هنوز دایر نشده‌اند.


۴
ترك تحصیل در بچه‌های دبستانی گرچه حساسیت‌برانگیزتر است، ولی تارك مدرسه و تحصیل شدن فقط به دوره ابتدایی محدود نیست و مقاطع تحصیلی هرچه بالاتر می‌رود عددها نیز بزرگ‌تر می‌شود. مرداد امسال به پایان رسیده بود كه معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش این گفته را با عدد و رقم ثابت كرد و توضیح داد كه در دوره متوسطه اول 9/3درصد دخترها و 5/4درصد پسرها ترك تحصیل می‌كنند كه سرجمع در هر دو جنس می‌شود بازماندگی از تحصیل با نرخ كشوری 2/4درصد. او همچنین اضافه كرد كه نرخ ترك تحصیل دختران در دوره متوسطه دوم 7/3درصد و در پسران 5/4درصد است كه به طور میانگین می‌شود 1/4درصد از دانش‌آموزانی كه به دبیرستان راه می‌یابند.


۷
نبود معلم توجیه محكمه‌پسندی برای مدرسه نرفتن و ترك تحصیل و بعد هم بازماندگی از تحصیل است، ولی این همه ماجرا نیست و بر هر جغرافیا و فرهنگی كه متمركز شویم تارك تحصیل شدن بهانه‌ای ویژه دارد. اما حرف‌های وزرای آموزش و پرورش سابق و معاونان گذشته و حال را كه یك‌كاسه كنیم به هفت دلیل عمده برای ترك تحصیل می‌رسیم كه درصدر آن مشكلات اقتصادی ایستاده است و مشهورترین قول از علی‌اصغر فانی، وزیر سابق آموزش و پرورش كه در روز اول مهر یكی از سال‌های مسؤولیتش از بچه‌هایی گفت كه اكنون باید در كلاس درس باشند ولی در مزارع و باغات مشغول كارند.
بخشی از مشكلات اقتصادی اشاره دارد به نگاه برخی خانواده‌ها به فرزندان به عنوان نیروی كار رایگان و بخش دیگر به دست تنگشان برمی‌گردد برای ناتوانی در خرید حتی چند دفتر و مداد و یك دست لباس. مشكلات اقتصادی البته وقتی با وسواس موشكافی شود به مشكلات فرهنگی نیز گره می‌خورد، چرا كه تلقی نیروی كار از فرزندی كه سهم خودش از زندگی را دارد و باید در مسیر پیشرفت باشد، ولی جلویش گرفته می‌شود حكایت یك مشكل فرهنگی است. موانع فرهنگی، اما نه فقط به این نگاه، بلكه بر جنسیت كودكان لازم‌التعلیم نیز تمركز دارد كه روایت قدیمی و كهنه بی‌فایده بودن درس خواندن به‌خصوص درس‌خواندن دخترهاست.
مشكل سوم، ولی مشكلی است كاملا زائیده عملكرد دولت‌ها، مشكل در دسترس نبودن مدرسه در مناطق محروم و صعب‌العبور به‌ویژه چالش نبودن وسیله ایاب و ذهاب دراین جغرافیای كم رشد و مشكل چهارم، مهاجرت است به‌خصوص به واسطه گسترش فقر، خالی شدن روستاها و خشكسالی فراگیر كه این می‌تواند مادر مشكل پنجم، یعنی ازدواج زودهنگام و درنتیجه خروج كودكان لازم‌التعلیم از مدرسه و ورودشان به خانه بخت باشد و دست آخر چالشی به نام ضعف یادگیری كه دانش‌آموزان را از آموختن دلسرد می‌كند و چون انگیزه‌ها و انگیزش‌ها برای پیشرفت در پایین‌ترین حد ممكن قرار می‌گیرد، مدرسه رها می‌شود.  با این حال برای ترك تحصیل دلایل دیگری نیز ذكر می‌شود مثلا رضوان حكیم‌زاده، معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از بحران‌های اجتماعی، اعتیاد، ناآگاهی از حقوق و مسؤولیت‌ها، تبعیض، بی‌سرپرست و بدسرپرست بودن، خانواده گسسته، خانواده پرتنش و دلایل زیستی و فردی همچون معلولیت و نیز از مسائل درون مدرسه‌ای مثل بی‌انگیزگی و ناموفق بودن در مدرسه سخن می‌گوید.


۸+۱
در سال تحصیلی 97- 96 وزارت آموزش و پرورش آمار كل كودكان بازمانده از تحصیل در گروه سنی
شش تا 11سال را 142 هزار و502 نفر اعلام كرد. این رقم برای سال تحصیلی بعدی نیز با كمی تغییر در همین حدود اعلام شد. پنج سال قبل از ارائه این آمار در سال 92 برنامه انسداد مبادی بی‌سوادی در كشور تدوین شد كه هدف جذب همه دانش‌آموزان لازم‌التعلیم، شناسایی و جذب كودكان بازمانده از تحصیل با تاكید بر دختران،‌ شناسایی و جذب تاركان تحصیل،‌ افزایش شاخص‌های پوشش تحصیلی و نرخ ماندگاری و نیز افزایش انگیزه دانش‌آموزان برای تحصیل بود.  در ظاهر این سند، فرمان تمام و كمال به دست آموزش و پرورش بود ولی در باطن، چند نهاد باید به میدان می‌آمدند تا راه‌های تولید بی‌سواد در كشور بسته شود و در نتیجه روند بازماندگی از تحصیل متوقف شود. نهادهایی كه در این حوزه وظیفه داشتند از مجلس به عنوان قانونگذار و تصویب كننده بودجه را شامل می‌شد تا وزارت رفاه، سازمان بهزیستی، كمیته امداد، ثبت احوال، وزارت ارتباطات و مركز آمارایران. حتی به گفته معاون ابتدایی وزیر، حتی مذاكراتی جداگانه میان وزارت آموزش و پرورش و قرارگاه محرومیت‌زدایی سپاه انجام شد تا با تقسیم وظایف، جلوی بازماندگی از تحصیل تا جای ممكن گرفته شود.  با این حال و گرچه از سال 92 به این سو، شورای راهبری انسداد مبادی بی‌سوادی تشكیل و دبیرخانه كشوری عدالت آموزشی و انسداد مبادی بی‌سوادی نیز ایجاد شد، ولی بعد از شش سال فعالیت آمار كودكان بازمانده از تحصیل به طرزی كه بشود آن را محسوس توصیف كرد، كاهش نیافت. در این میان آمار مربوط به استان محروم سیستان و بلوچستان می‌تواند كمك‌كننده باشد وقتی شهریور امسال مدیركل آموزش و پرورش این استان از وجود 32 هزار دانش‌آموز بازمانده ازتحصیل و فقط شناسایی 8000 نفر از آنها خبر داد. این روند كند البته مساله‌ای كشوری است به طوری كه زمستان پارسال معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش توضیح داد ۱۴۲ هزار كودك بازمانده از تحصیل در كشور شناسایی شده‌اند، ولی فقط ۳۰ هزار و ۸۰ نفرشان به مدرسه بازگشته‌اند.  یكی از دلایل اصلی دلیل این فاصله را شاید بشود ازگفته‌های همین شخص استنتاج كرد وقتی كه گفت آموزش و پرورش برای این كار بودجه‌ای ندارد، ولی هستند برخی مدیران مدارس و روسای مناطق كه از جیب خود برای بچه‌ها لوازم‌التحریر و ملزومات مدرسه می‌خرند یا خیران را به كمك می‌گیرند.


صفر
درمباحث آموزش و پرورش عددهای ناامیدكننده را با احتیاط زیاد به كار می‌برند یا اصلا از بیان آن خودداری می‌كنند؛ مثل عدد صفر وقتی كه حرف بودجه در میان است یا آمار بازماندگی از تحصیل دانش‌آموزان عشایر كه ظاهرا حساسیت در موردش زیاد است.
محمدرضا سیفی، مدیركل دفتر توسعه عدالت آموزشی و آموزش عشایر درگفت و گو با ما از قسمت خوب ماجرا شروع می‌كند و توضیح می‌دهد كه حدود 3000 بازمانده از تحصیل در مناطق عشایری شناسایی شده كه 2750 نفر از آنها جذب مدارس شده‌اند كه علت ترك مدرسه توسط آنها نیز مسائل اقتصادی، موانع فرهنگی، باورهای ایل و عشیره و همچنین صعب‌العبور بودن مناطق زیست آنها و فاصله قشلاق و ییلاق كه در برخی استان‌ها به بیش از هزاركیلومتر می‌رسد به‌خصوص دختران را وادار به ترك تحصیل كرده است.  به باور او گویا در تقسیم كار ملی برای جلوگیری از بازماندگی از تحصیل، آموزش و پرورش بیش از دیگران به وظایف خود عمل كرده و نهادهای مسؤول همچون وزارت رفاه، تامین اجتماعی، وزارت كشور و ثبت احوال نقش كمرنگ‌تری دارند.  این درحالی است كه در اساسنامه مدارس عشایری، افق روشنی برای دانش‌آموزان عشایر ترسیم و تاكید شده است كه وزارت آموزش و پرورش موظف است به منظور تحقق عدالت آموزشی و پرورشی و بسترسازی متوازن در مناطق عشایری، ردیف اعتباری خاص با عنوان توسعه آموزش و پرورش عشایری با هماهنگی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی تعیین و در لوایح سالانه منظور كند كه گرچه سیفی محقق شدن یا نشدن این ردیف اعتباری را شفاف، تایید یا رد نكرد، ولی گفت اگر این قانون عملی شود هیچ دانش‌آموز عشایری از تحصیل باز‌نخواهد ماند، همچنین توضیح داد این اساسنامه كه توسط شخص رئیس‌جمهور به عنوان رئیس شورای عالی آموزش و پرورش در اسفند سال 93 امضا شده، عملی نشده است كه معنی این جمله در لفافه می‌شود همان بودجه صفر ریالی كه ما رسانه‌ها می‌توانیم از این جملات استنتاج كنیم.