من با تو قهرم آیین!

من با تو قهرم آیین!

جشنواره فیلم فجر بیش و پیش از آن‌که یک رویداد صرفا حاکمیتی باشد - اگر صرفا برگزاری آن توسط یک وزارتخانه دولتی را استدلالی برای حاکمیتی بودن بدانیم لاجرم جشنواره هم یک رویداد حاکمیتی
است - بیشتر یک آیین است. مقصودم از آیین در این سطور توجه وجه به جامعه‌شناختی این رویداد است. آیین‌ها از دریچه جامعه‌شناختی، مجاری انتقال معنا و فرهنگ(به مفهوم مردم‌شناختی‌) محسوب می‌شوند. بنا و استمرار یک فرهنگ یا خرده‌فرهنگ در طول زمان، وابسته به قوت و ضعف آیین‌های آن است.
جشنواره فیلم فجر حالا بعد از سی و اندی دوره برگزاری تبدیل به مهم‌ترین آیین سینمای ایران شده است؛ آیینی که دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت یا تحریم کرد. آیینی که از یک سو با تولیدکنندگان و سینماگران محتوای مدیوم سینما مربوط است و از سوی دیگر با جامعه مصرف‌کننده طبقه متوسط شهری.
از همین جهت هم نمی‌توان آن را به راحتی از معادلات حذف کرد ولو آن‌که بعضی سینماگران برای آن پیشقدم شده باشند. بررسی اتفاقی که برای اثری مانند «خون شد» و مسعود کیمیایی افتاد شاید یک مطالعه موردی مناسب باشد. آقای کارگردان پیشکسوت با آن سابقه به هر دلیل درست یا نادرستی ترجیح می‌دهد از حضور در جشنواره انصراف دهد. جشنواره اگر حکم آیین را پیدا نکرده بود احتمالا اتفاقی شبیه دیگر جشنواره‌های ریز و درشت یا حتی همین بخش بین‌المللی جشنواره فجر می‌افتاد که این اقدام با حاشیه و اتفاق خاصی همراه نشود.
 جشنواره فیلم فجر اما حالا یک آیین اجتماعی، صنفی و فرهنگی شده است. اگر این‌گونه نبود در بالا و پایین شدن‌های سیاسی جامعه، تریبون آن فرصتی برای بیان اظهار و عقاید سیاسی نمی‌شد؛ از سال‌های پر تب و تاب 88 و 89 و دولت مهرورز بگیرید تا سال‌های بعد و روی کار آمدن دولت اعتدال و تقدیم جایزه ویژه هیات داوران از سوی هومن سیدی به حسن روحانی!
رویداد وقتی تبدیل به آیین شد دیگر نمی‌توان به این سادگی درباره آن حکم صادر کرد و نادیده‌اش گرفت و به حاشیه‌اش راند. همین هم می‌شود که کارگردان «خون شد» ترجیح می‌دهد انصراف دهد اما تهیه‌کننده این آیین که وجوه اقتصادی اثر هم برایش مهم است تصمیم دیگری خلاف تصمیم آقای کارگردان می‌گیرد و اعلام می‌کند قصدی برای بیرون آوردن فیلم از جشنواره ندارد و تنها به احترام تصمیم آقای کارگردان، فیلم در بخش کارگردانی داوری نشود.
 آیین جشنواره، سال نو و نوروز سینمای ایران است. سال نو و نوروزی که خیلی از حساب و کتاب‌ها و برنامه‌ریزی اقتصادی سال آینده کاری مشخص می‌شود. سال نو و نوروزی که در آن، دید و بازدیدها و محافل و سلام و احوالپرسی‌ها نو می‌شود.
سال و نو و نوروزی که رخت و لباس و فیزیک خاص خودش را می‌طلبد. اینها واقعیات جشنواره فیلم فجر است فارغ از آن‌که آن را بپسندیم و نپسندیم. بر همین مبنا هم انصراف و عدم حضور در جشنواره، حداقل برای کسانی که دل در گرو فعالیت و آینده حرفه‌ای در سینمای ولو کم‌جان این روزهای ایران دارند در حد همان خبر فوروارد شده تلگرامی به کار می‌آید نه بیشتر.