ما و مورچهها
نمیدانم تا حالا امتحان کردهاید یا نه، اگر امتحان کردهاید که همین حالا بروید بابت گناه آزارواذیت مورچهها استغفار کنید و اگر هم امتحان نکردهاید، لطفا هرگز این کار را نکنید!
اگر با یک خودکار یا ماژیک یک خط صاف جلوی راه یک مورچه بکشید، مورچه بینوا کمی جلوی آن خط مکث میکند و بعد که احساس میکند نمیتواند از آن بگذرد دور میزند و از کنار خط رد میشود یا اگر به این نتیجه برسد که مقصدش آنقدرها مهم نیست قیدش را میزند و کلا مسیرش را عوض میکند! حالا اگر این خط را بسته و بستهتر کنید و نهایتا یک دایره محصور دور مورچه بینوا بکشید، این حشره مظلوم شکننده حس میکند در حبس گیرافتاده و قرار نیست هیچوقت از این زندان بیرون برود. کمی به اینطرف و آنطرف میزند و بعد کمی مکث میکند و آخر کار تصمیم میگیرد که خیلی آرام و با احتیاط از روی خطی که دورش کشیدهاید رد شود و برود.
تا به حال به این فکر کردهاید که اگر به جای ما آدمها، مورچهها در خیابانهای سطح شهر رفتوآمد میکردند شاهد چه پیشامدی بودیم؟! اگر به راه رفتن مورچهها با همدیگر دقت کرده باشید حتما به این نکته خواهید رسید خیابانی که مورچهها در آن عبور و مرور دارند، منظمترین خیابان جهان خواهد شد. همه منظم و به ترتیب پشت و در کنار هم حرکت میکنند، هیچکس از هیچکس سبقت نمیگیرد، هیچکس پشت هیچکس چراغ نمیدهد و بوق نمیزند و به طور افراطی به خطوط وسط خیابان پایبندند و کسی از خطهای وسط خیابان عبور نمیکند.
علت این که برای ما آدمها که میخواهیم با خودرویمان در خیابانها ویراژ بدهیم، کف خیابان را خطکشی کردهاند میتواند این باشد که روی احساس و عقل و شعورمان اندازه مورچه حساب باز کرده و پیش خودشان گفتهاند مورچهها به خط ماژیکی که برایشان میکشیم پایبندند، اینها که دیگر انسانند و شعور دارند و برعکس مورچهها که حتی علت را نمیفهمند، اینها خودشان میفهمند علت این خطکشیها این است که نظم در خیابان برقرار شود و جانشان در خیابان در امنیت بماند.
کسانی که پل عابرپیاده را اختراع کردهاند هم پیش خودشان گفتهاند حکما این اختراع جواب میدهد. انسان میداند که سه لاین خودرو که با سرعت 90کیلومتر در ساعت حرکت میکنند میتوانند کاری کنند که این آخرین رد شدن از خیابان باشد. پس در نتیجه انسان از طریق استدلال و منطقی که بالفطره دارد، میتواند بفهمد که این پلهایهوایی، اختراع کارآمد و بیخطری است اما هنوز دانشمندان از مطالعه رفتار عجیب برخی از شهروندان به نتیجه درستی نرسیدهاند. مثلا نمیدانند چه فعل و انفعالاتی در ذهن یک انسان انجام میگیرد که مغزش فرمان میدهد به جای استفاده از پلهوایی از میلههای جداکننده وسط بلوار بالا برو!
اگر با یک خودکار یا ماژیک یک خط صاف جلوی راه یک مورچه بکشید، مورچه بینوا کمی جلوی آن خط مکث میکند و بعد که احساس میکند نمیتواند از آن بگذرد دور میزند و از کنار خط رد میشود یا اگر به این نتیجه برسد که مقصدش آنقدرها مهم نیست قیدش را میزند و کلا مسیرش را عوض میکند! حالا اگر این خط را بسته و بستهتر کنید و نهایتا یک دایره محصور دور مورچه بینوا بکشید، این حشره مظلوم شکننده حس میکند در حبس گیرافتاده و قرار نیست هیچوقت از این زندان بیرون برود. کمی به اینطرف و آنطرف میزند و بعد کمی مکث میکند و آخر کار تصمیم میگیرد که خیلی آرام و با احتیاط از روی خطی که دورش کشیدهاید رد شود و برود.
تا به حال به این فکر کردهاید که اگر به جای ما آدمها، مورچهها در خیابانهای سطح شهر رفتوآمد میکردند شاهد چه پیشامدی بودیم؟! اگر به راه رفتن مورچهها با همدیگر دقت کرده باشید حتما به این نکته خواهید رسید خیابانی که مورچهها در آن عبور و مرور دارند، منظمترین خیابان جهان خواهد شد. همه منظم و به ترتیب پشت و در کنار هم حرکت میکنند، هیچکس از هیچکس سبقت نمیگیرد، هیچکس پشت هیچکس چراغ نمیدهد و بوق نمیزند و به طور افراطی به خطوط وسط خیابان پایبندند و کسی از خطهای وسط خیابان عبور نمیکند.
علت این که برای ما آدمها که میخواهیم با خودرویمان در خیابانها ویراژ بدهیم، کف خیابان را خطکشی کردهاند میتواند این باشد که روی احساس و عقل و شعورمان اندازه مورچه حساب باز کرده و پیش خودشان گفتهاند مورچهها به خط ماژیکی که برایشان میکشیم پایبندند، اینها که دیگر انسانند و شعور دارند و برعکس مورچهها که حتی علت را نمیفهمند، اینها خودشان میفهمند علت این خطکشیها این است که نظم در خیابان برقرار شود و جانشان در خیابان در امنیت بماند.
کسانی که پل عابرپیاده را اختراع کردهاند هم پیش خودشان گفتهاند حکما این اختراع جواب میدهد. انسان میداند که سه لاین خودرو که با سرعت 90کیلومتر در ساعت حرکت میکنند میتوانند کاری کنند که این آخرین رد شدن از خیابان باشد. پس در نتیجه انسان از طریق استدلال و منطقی که بالفطره دارد، میتواند بفهمد که این پلهایهوایی، اختراع کارآمد و بیخطری است اما هنوز دانشمندان از مطالعه رفتار عجیب برخی از شهروندان به نتیجه درستی نرسیدهاند. مثلا نمیدانند چه فعل و انفعالاتی در ذهن یک انسان انجام میگیرد که مغزش فرمان میدهد به جای استفاده از پلهوایی از میلههای جداکننده وسط بلوار بالا برو!