سرخوردگی و افسردگی اهالی تئاتر

سرخوردگی و افسردگی اهالی تئاتر

آبان سال 99 بود که کرونا یکی از سخت‌ترین و تلخ‌ترین ضربات خود را به پیکر تئاتر خصوصی زد و تماشاخانه  تئاتر مستقل تهران به دلیل مشکلات مالی و عدم حمایت، برای همیشه تعطیل شد. بابک احمدی، روزنامه‌نگار باسابقه حوزه تئاتر که سابقه همکاری با این مجموعه فرهنگی و هنری را داشت، درباره وضعیت ناگوار تئاتر به‌ویژه تئاتر مستقل و خصوصی در پی تعطیلی‌های هرازگاهی سالن‌های نمایشی به جام‌جم می‌گوید: سرخوردگی ناشی از شروع چندباره تمرین‌ و قطع دوباره آن، از مهم‌ترین اتفاق‌هایی است که برای گروه‌های تئاتری رخ می‌دهد. نتیجه امر ایجاد اضطراب و عصبیت است، چون اینها به کار خلاقه زنده‌اند که بعضا برایشان از نان شب واجب‌تر است؛ اگر نبود این‌طور بی‌هیچ حق و حقوق و قراردادی در بحرانی‌ترین شرایط بهداشت و سلامت دست به کار نمی‌شدند.
اگر نویسنده می‌تواند در خلوت به کار ادامه دهد، حضور روی صحنه یا در تمرین‌های نمایش برای یک بازیگر حکم تمرین‌های فشرده و ضروری یک قهرمان ورزشی را دارد. حتی شاید سخت‌تر؛ چون قهرمان ورزش برای چند مسابقه در سال تمرین می‌کند، ولی بازیگر تئاتر هرلحظه باید برای حضور در برابر دوربین یا روی صحنه نمایش آمادگی ذهنی و فیزیکی داشته‌باشد.
این وضعیت را به تمام فعالیت‌های تئاتری تعمیم دهید. در صورت ادامه تاخیر در واکسیناسیون و رویگردانی مدیران از حمایت و برنامه‌ریزی برای جامعه تئاتری، شاهد افسردگی جمعی خواهیم‌بود. به‌خصوص قشر جوان که هم انرژی زیادی برای فعالیت دارد، هم امکانات محدود و هم این‌که هنوز خودش را تثبیت نکرده که بتواند مثل بعضی پا روی پا بیندازد و فردای نامعلوم را انتظار بکشد.
او درباره اتفاقی که در این شرایط برای سالن‌های تئاتری رخ می‌دهد، توضیح می‌دهد: این تعطیلی‌ها باعث افزایش بدهی، انباشت اجراها و تقاضاها می‌شود که هم برنامه‌ریزی را سخت می‌کند و هم خودبه‌خود به یک فضای تبعیض‌آمیز دامن می‌زند. چون مدیران سالن‌های خصوصی و ... سراغ ساده‌ترین مسیر خواهندرفت؛ حذف گروه‌های خلاقِ کم شهرت و کم تجربه‌ترِ بدون بنیه مالی به نفع گروه‌هایی با ثروت و شهرت بیشتر.
تمام اینها در سایه بی‌تدبیری عجیب وزارت ارشاد تبدیل می‌شود به دیدگاه‌های بدبینانه تئاتری‌ها نسبت به کل دولت و نه فقط یک وزیر یا وزارتخانه خاص. این‌که سال‌ها و دهه‌هاست گفته می‌شود تئاتر فرزند سرراهی‌ است، به همین دست برخوردها بازمی‌گردد. ضمن این‌که هیچ شفاف‌سازی هم در خصوص شیوه هزینه‌کرد بودجه تئاتر وجود ندارد و باز هیچ روشن نیست چرا وزارت ارشاد برای رساندن بودجه‌ به دست جوانان تئاتر که حق آنهاست، تلاشی نمی‌کند. در همین مدت یک سالن تئاتر نابود شد و رفت و کک هیچ مدیری هم نگزید.
منظور از شفافیت در هزینه‌ها در همین بازه زمانی کرونا و موقع تعطیلی سالن‌ها به دلیل وضعیت قرمز است. این بودجه‌ها درحالی می‌آید که سالن‌های نمایشی هرچند وقت یک بار و در پی موج‌های تازه کرونا تعطیل می‌شوند و گروه‌ها اجازه کار ندارند. سوال اینجاست که موقع تعطیلی، تکلیف این پول چه می‌شود و چرا برای آن برنامه ریزی صورت نمی‌گیرد؟ مدیران تئاتری در کل که غیرشفاف عمل می‌کنند اما در زمان کرونا این شفاف نبودن خیلی عجیب و غریب است. چرا مدیران این علاقه را دارند بودجه اختصاصی را به خزانه برگردانند؟  
بابک احمدی می‌افزاید: این رفتارها موجب می‌شود جمعیت پرشماری با صدای بلند بگویند کلیت مدیران بالادستی، تئاتر نمی‌خواهند اما نکته و تناقض بعدی اینجاست با این‌که انگار تئاتر نمی‌خواهند و به تئاتر و سرنوشت هنرمندانش که شهروندان این کشورند هم اعتنایی نمی‌کنند، ولی درعین‌حال تا دل‌تان بخواهد نیروهایی برای رسیدگی به امور جاری تئاتر در استخدام دارند! کارمندانی که از ابتدای شیوع ویروس کرونا تا امروز سر موعد حقوق گرفته‌اند، آن هم با احتساب تورم و اضافه دستمزد تعیین شده. آنها بیمه دارند، امنیت شغلی دارند، حق مسکن و عائله‌مندی دارند و زیر باد کولر به هیچ فعالیتی مشغولند!
این وضعیت در نهایت به تبعیض و شکاف موجود بین دولت و ملت دامن می‌زند؛ زیرا چه بخواهیم چه نخواهیم تئاتری‌ها بخشی از هسته‌ها و نهادهای کوچک شکل‌دهنده جامعه بزرگ ما هستند. از همه مهم‌تر این وضعیت به لحاظ فنی، تئاتر را هرچه بیشتر فقیر می‌کند و کارگردان‌ها ناچار می‌شوند بیش از گذشته قید طراح صحنه، لباس، گریم و غیره را بزنند. در یک کلام تبعیض و خشونت ناشی از فقر در تئاتر گسترش می‌یابد.
نکته دیگر این‌که حتی در این شرایط، زمان اجرای افراد باتجربه‌تر و قدیمی‌تر تئاتر مشخص است و آنها نگرانی از بابت اجرا ندارند. این جوانان هستند که هیچ امنیت شغلی ندارند، با این‌که همین جوان‌ها موتور محرک تئاتر ما در این زمان به حساب می‌آیند و در وضعیت کرونا در خط مقدم اجرا قرار دارند.