ما دوام میآوریم
پیروزی از دل تراژدی، استعارهای از وضع موجود است. میجنگیم، رو به جلو میرویم، از جان مایه میگذاریم، با نامردی ما را میزنند، هر چند میتوانیم در اوج این نبرد، برنده باشیم. فقط حیف دنیا، داورانی به باانصافی داوران فینال کاراته المپیک ندارد. داورانی بینا که دریابند این نقش بر زمینشدن از ناتوانی ما نیست، از قساوت رقیب و دشمن ماست. دنیا چنین جای تلخی است. نمیگذارند در شرایط برابر مبارزه کنی. نمیگذارند به قوانین پایبند باشید. اگر بخواهی انسانی بجنگی، خلاف همه قواعد شور زندگی را در دلت نابود میکنند. ضربه مبارز سعودی آدم را به خود میآورد. ایرانی را متوجه میکند صحنه از آن که فکر میکرد خشنتر و سهمناکتر است. قانون بقا عادلانه اجرا نمیشود. گاهی فکر کنم کاش هیچکس با مردم ما کاری نداشت. کسی نه مردم ایران را شرور مینامید، نه خردمند و مهربان. کاری به کار ما نداشت تا خودمان عیارمان را نشان بدهیم. ولی خود بودن، بهایی دارد که باید پرداخت؛ تلخ، گزنده با بیصفتی هم پرداخت میشود. آیا کنج عافیت وجود دارد؟ آیا ممکن است شرایطی پیش بیاید که آدمیزاد «نرمال» زندگی کند؟ آیا میتوان در جهان واقعی آسه رفت و آسه آمد تا گربه شاخمان نزند؟ قهرمانی گنجزاده، یادآور تاریخ معاصر ماست؛ قهرمانی از دل سختی و خون میگذرد. انقلاب، جنگ، مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت هیچکدام راه سالم و بیدردسری نداشته است. گویی راهی جز گذشتن سیاوشوار از آتش وجود ندارد. گویی زندگی و جان داشتن ما خار چشم دیگرانی شده است. مظهرش هم بیشرفی بود که از هیچ ابزاری برای کشتن ایرانیان فروگذار نمیکرد و کرواتیهای خوشلباس هم دستکم با سکونتشان نشان دادند باطنشان همان ظاهر مجنون بعثی است. چه میگویم؟ ما مثل قهرمان بیهوشمان به این فکر کنیم چطور تاب بیاوریم و پیروز شویم، هم از درون تحت فشاریم، هم از بیرون. شاد تمام کنم. طلای سجاد گنجزاده، تاریخیترین طلای دوران ورزشی ماست. مبارک باشد!