هنر هدف‌گذاری

برای ظهور و بروز استعدادهای فرزندانمان چه کرده‌ایم؟ آیا آنها آینده مشخص و روشنی برای خودشان متصور هستند؟

هنر هدف‌گذاری

همین که نفرات برتر کنکور اعلام می‌شود، موجی از فکر و خیال در خانواده‌ها و فرزندانشان راه می‌افتد که من هم باید آنقدری درس بخوانم که جزو نفرات برتر باشم؛ آنقدری که بتوانم پزشکی و مهندسی بخوانم. اما المپیک که می‌شود، عده‌ای نظرشان عوض می‌شود و با هیجان‌هایی که ورزش‌های مختلف برایمان به ارمغان می‌آورند، قصد کشتی‌گیر شدن یا تکواندوکار بودن می‌کنند. جام‌جهانی فوتبال که می‌رسد، عده‌ای رویای مسی و رونالدو شدن در سر می‌پرورانند و خلاصه هر اتفاقی که مدتی جامعه را با خودش درگیر می‌کند، بسیاری از کودکان و نوجوانان را به سمت خودش می‌کشد. اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است اگر این قصد و نیت‌ها، بدون هدف و برنامه‌ریزی نشده باشد، در طولانی‌ترین حالت، یکی دو هفته دوام دارد و می‌رود تا کنکور سال بعد و شاید هم جام جهانی یا المپیکی که دوباره برسد و تب و تاب را در وجود نوجوان‌هایمان بیندازد؛ چرا که موفق و بعد هم خبرساز شدن، نتیجه روزهای سخت و شاید طاقت‌فرسایی است که آدم‌ها با هدف گذرانده‌اند و امروز اینجا ایستاده‌اند. ماجرا این است همه افرادی که امروز در عرصه‌های مختلف رقابت می‌کنند و به پیروزی می‌رسند، توانایی خودشان را پیش از این شناخته‌اند، هدف‌گذاری کرده‌اند و همه همت و تلاش‌شان را صرف آن کرده‌اند. آن‌وقت است که میان چنین جریانی، استعدادیابی بیشتر از همیشه خودش را نشان می‌دهد و یادمان می‌اندازد آن استعداد شناخته‌شده روزهای کودکی است که قله‌های افتخار و پیروزی را برای جوان امروز رقم زده است. خلاصه‌اش این است که همه کارشناسان و متخصصان به اتفاق معتقدند استعدادیابی در روزهای کودکی و نوجوانی، او را در جهتی که خودش دوست دارد و ما هم فکر می‌کنیم در آن پیروز خواهد شد، هدایت می‌کند. آن‌وقت است که موفقیت او در بالاترین عرصه‌هایی که قدم برداشته است، تصور دور از انتظاری نخواهد بود.

ورزشکاری در حد المپیک
دختران و پسران جوان المپیکی این روزها را می‌بینید؟ کسانی که در بالاترین سطح رقابت دنیا شرکت کرده‌اند و فارغ از هر نتیجه‌ای که به دست بیاورند، حضورشان در چنین مسابقاتی و تلاشی که می‌کنند واقعا ارزشمند است؛ آنقدر که به نظر می‌رسد آنها را به هدفی که داشته‌اند، رسانده‌اند.
هدفی که طبیعتا اگر با مدال همراه شود خستگی‌شان را بیشتر از تن بیرون می‌کند و اگر هم نکند جمله تکراری اما واقعی این‌که چیزی از ارزش‌هایشان کم نشده است، برایشان صدق می‌کند. اما شاید اغراق نباشد بگوییم همه آنها از روزهای کودکی‌شان این رویا را در سر پرورانده‌اند و امروز در رویای کودکی‌شان زندگی می‌کنند.
حتی کمی جست‌وجو در سال‌های قبلی زندگی این ورزشکاران نوظهور و تازه‌نفس نشان می‌دهد بر خلاف این‌که اسم‌شان در همین یکی دو هفته اخیر به گوش ما خورده، اما آنها سال‌هاست با ورزشی که انجام می‌دهند، زندگی می‌کنند از همان روزهای کودکی و نوجوانی. فرزانه فصیحی را دیدید؛ ورزشکار جوانی که به دختر باد معروف است؟ ورزشکاری که مشت‌های گره‌کرده‌اش به نشان پیروزی و موفقیت کشور ایران، حال همه‌مان را جا آورد. او در خانواده ورزشکاری به دنیا آمده و شاید برای همین است که می‌گوید از وقتی به یاد دارم، ورزش می‌کردم: « از شش سالگی ژیمناست بودم و از 9 سالگی هم وارد تیم دو و میدانی شدم.» و خب خیلی دور از انتظار نیست که چنین کودکی، در روزهای جوانی، به اوج آمادگی خودش برسد و بتواند در سطح جهانی رقابت کند.
 اتفاقی که طبیعتا نتیجه استعدادیابی است تا آن کودک در سن و سال کم، به انجام ورزش علاقه نشان دهد؛ اقدامی که نیاز به کمی دقت و کمک گرفتن از مشاوران دارد اما خیلی هم سخت نیست.
این‌که اگر فرزندتان مدام در حال حرکت و جنب و جوش است، نیاز و علاقه‌اش به فعالیت‌های ورزشی را جدی بگیرید و او را با رشته‌های مختلف ورزشی که فکر می‌کنید توانش را دارد، آشنا کنید و فرصت انتخاب به او بدهید. این‌طوری شاید یک روزی او را در المپیک سال‌های بعد ببینید و تشویقش کنید.



برای هدفت چه‌کرده‌ای؟
طبیعتا دسته‌بندی همه شغل‌ها، حرفه‌ها و توانمندی‌ها در یکی دو صفحه و دسته نمی‌گنجد؛ اما مشخص است قدم گذاشتن در هر راهی، نیازمند پیش‌زمینه و علاقه‌ای مخصوص به راهی است که برای خودمان تصور می‌کنیم. قرار بر این است که راه حسرت و پشیمانی را به روی خودمان ببندیم؛ اتفاقی که با کمی نگاه آگاهانه و یک برنامه‌ریزی دقیق رخ خواهد داد تا در سر بزنگاه و زمان برگزاری رویدادی خاص، تنها با خیال آن زندگی نکنیم، بلکه خودمان در آن رویداد حضور داشته باشیم.
 پس به فرزندانمان کمک کنیم نه تنها برای تحصیل و ورزش و هنر و تجارت بلکه برای هر آن چیزی که در دنیا وجود دارد، خودشان را بشناسند، باور کنند و در مسیرش قدم بردارند که در سال‌های بعد، آه و حسرتی نه برای ما و نه برای خودشان باقی نماند، حتی برای جهانگرد شدن.



 هنرمندی برای همه دوران
هنرها را بشمارید! هنر است که تمامی ندارد. حوزه و عرصه‌ای که آدم‌های زیادی، روزهای بسیار خوبی را در آن گذرانده‌اند و همه‌چیز برایشان همان‌طور است که باید باشد. احتمالا آنها در کودکی‌شان، روی خوشی به هنری خاص نشان داده‌اند و همان را تا روزهایی که نقاشی‌ها، سفال‌ها، موسیقی‌ها و... هر هنر دیگرشان جنبه بین‌المللی به خودش گرفته است، ادامه داده‌اند.
البته این‌طور نباشد که در بهترین روزهای کودکی و نوجوانی، دست فرزندمان را بگیریم و از این کلاس به آن کلاس برویم و هم خودمان و هم فرزندمان را خسته کنیم؛ اما چه بسیارند بچه‌هایی که خیلی زود علاقه و استعداد خودشان را در هنری خاص پیدا می‌کنند و دست به کار می‌شوند. استعدادی که نیاز به کمی دقت دارد تا خیلی زود شناخته شود و کودک را در راه مشخص و محبوبش بیندازد.
 اگر در وقت آسایش و آرامش شما، مدام از داستان‌های تخیلی برایتان می‌گوید، اگر با عروسک‌ها و وسایلش دنیایی خیالی ساخته است و آن را به زبان می‌آورد یا به تصویر می‌کشد و اگر روحیه‌ای دارد که فکر می‌کنید به انجام فعالیت‌های هنری نزدیک است، آن را نادیده نگیرید، پرحرفی‌هایش را جدی بگیرید و راه‌های مختلفی را پیش پایش بگذارید تا یکی را انتخاب کند. آن‌وقت سال‌ها بعد، از دست به دست شدن هنرش میان صاحبان سبک کیف می‌کند و در جوانی حسرتی از کارهای نکرده و هنرهای بروز نداده برایش باقی نمی‌ماند.



موفق در تجارت
هدف باید مشخص باشد، آن وقت است که کمی خلاقیت، در کنار همتی بیشتر از همیشه و شاید هم با چاشنی کمی شانس، می‌تواند درهای زیادی را به روی آدم‌ها باز کند. اما ماجرا این است چه بهتر با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت خانوادگی، استعدادها و توانمندی‌های فرزندمان را بشناسیم؛ زیرا طبیعتا بچه‌هایی که در خانواده‌ای ورزشکار به دنیا آمده‌اند، روحیه ورزشکارانه، خانواده هنری، طبعی هنرمند و خانواده‌های بازاری و کاسب هم خلق و خویی تاجرانه به فرزندانشان منتقل می‌کنند. چنان‌که بسیاری از نفرات برتر کنکور هم پدر و مادرهایی تحصیلکرده و موفق داشته‌اند.
به همین دلیل کودکانی که در فضای کاری و تجاری بزرگ شده‌اند، ذهن‌شان برای داشتن چنین شغل‌ها و هدف‌هایی بازتر است و آمادگی بیشتری برای تعامل در این حوزه دارند. طبیعتا روحیه به ارث رسیده از والدین آنها، همراه پرورش عقل معاش و کسب تجربه حتی در کودکی و نوجوانی می‌تواند درهای زیادی را به رویشان باز کند؛ آنقدر که سرپا کردن شرکتی با هدفی مشخص و ارتباط برقرار کردن با شرکت‌های بین‌المللی آن حوزه و کسب موفقیت‌های جهانی، بدیهی‌ترین اتفاقی خواهد بود که برای چنین افرادی خواهد افتاد.



همه فن‌حریف جمع
 حالا که حرف از استعدادیابی برای دستیابی به نهایت موفقیت در یک عرصه مشخص است، خوب است به برخی توانمندی‌هایی که به نظر خیلی از ما، جای پیشرفتی ندارد هم اشاره کنیم؛ توانمندی‌های فنی که برخلاف تصور، در بسیاری از کشورهای دنیا، خاطرخواهان زیادی دارد. برای همین است که اگر فرزندتان به موشکافی در باطن یک وسیله روی خوش نشان می‌دهد، اگر تعویض خاگ و گل گلدان را به عهده می‌گیرد، اگر دلش می‌خواهد از همه‌چیز سر در بیاورد و با سوال‌هایش درباره چرایی و ماهیت یک موضوع و یک ابزار و وسیله می‌پرسد، آن را جدی بگیرید و روحیه سازنده‌اش را پرورش بدهید. فرصت ساخت و ابتکار به او بدهید و شک نکنید بهترین ایده‌ها را به بهترین شکل ممکن می‌تواند پیاده کند. اگر دلش می‌خواهد به دردنخورترین وسایل را هم نگه دارد، او را متهم به جمع کردن زباله نکنید زیرا او به روزی فکر می‌کند که همین تکه وسایل بی‌مصرف به دردش می‌خورند و می‌تواند از آنها برای تعمیر یا ساخت وسیله‌ای استفاده کند. اگر هنگام عبور از جلوی ساختمانی نیمه‌کاره، مدام سوال می‌پرسد، با دقت آن را نگاه می‌کند و حواسش یک لحظه هم از نوع کاربری خودروهای در خیابان پرت نمی‌شود، به احساساتش بها بدهید که نتیجه گرفتن از همه این تصورات ذهنی‌اش خیلی هم دور نیست. این را برگزاری جشنواره‌های مختلفی از آثار موفق در حرفه‌های فنی دنیا نشان می‌دهد؛ حرفه‌هایی که زندگی آسان امروز ما، گره خورده به مغز و دستان توانمند کسانی که روزهای کودکی خودشان را با همین فکر و خیال‌ها گذرانده‌اند.
در ضمن در دنیای امروز که هر روز و هر ساعت، محصولی جدید ارائه می‌شود، این کودکان خلاق متفکر می‌توانند تولیدکنندگان آینده محصولاتی باشد که در حال حاضر، فکر کردن به آنها هم برایمان دور از انتظار است. پس اگر ذره‌ای از استعداد ساخت و تعمیر و خلاقیت را در فرزندتان دیدید، آن را دو دستی بچسبید که آینده برایش روشن خواهد بود.




جزو 10 نفر اول
نه این‌که رتبه خوب آوردن در کنکور، ملاک و معیار موفقیت باشد اما طبیعتا تحصیل در رشته و دانشگاه خوب و مورد علاقه بسیاری از دانش‌آموزان، نیازمند کسب رتبه‌ای نسبتا قابل قبول در کنکور است. احتمالا در این روزها که با اعلام نتایج کنکور سراسری، حرف از نفرات برتر کنکور داغ است، افراد زیادی هستند که به حال و موقعیت این بچه‌ها غبطه می‌خورند؛ بچه‌هایی که کافی است پای صحبت‌هایشان بنشینی تا ببینی که زندگی‌شان را چطور وقف درس خواندن کرده بودند. البته کنکور آن چیزی نیست که همه هم و غم جوان‌ها باشد، اما واقعیت این است هر موفقیتی، نیازمند شناخت راه و تلاش زیادی است تا به نتیجه برسد حالا اسمش کنکور باشد یا هر چیز دیگری. اما موفقیت تحصیلی و رتبه شدن در کنکور چطور به دست می‌آید؟ مشاوران تحصیلی معتقدند موفقیت کنکور نیازمند یک روند مداوم است. از نظر آنها یک دانش‌آموز معمولی که در دوران مختلف تحصیلی، علاقه چندانی به درس نشان نداده و به طور متمرکز و اصولی درس نخوانده، نمی‌تواند یکباره متحول شود و سال آخر درس‌هایی را بخواند که پایه ضعیفی در آنها دارد. برای همین است که آنها استعدادیابی را بهترین راه برای چنین موفقیت‌هایی می‌دانند و می‌گویند پیش از هرچیز باید بدانیم کودکان و نوجوانان اصلا به مباحث علمی علاقه‌ای دارند یا سمت و سوی ذهن‌شان به سمت مسائل ورزشی، هنری و... است. اما فارغ از کلاس‌های استعدایابی، ما به عنوان والد چطور می‌توانیم متوجه استعداد برتر فرزندمان بشویم؟ چند راهکار پیشنهادشده و البته ساده در این‌باره وجود دارد؛ مثلا  اگر دیدید کودکتان به طبقه‌بندی اشیاء و وسایل علاقه شدیدی دارد و در انجام این کار، نظم و ترتیب خاصی اجرا می‌کند، ذهن متفکر، تحلیلگر و دقیق او را جدی بگیرید که از ابتدایی‌ترین نشانه‌ها برای داشتن استعدادهای ریاضی و علوم اوست. مثلا اگر اسباب‌بازی‌هایش را بر اساس رنگ و شکل می‌چیند، علاقه‌ای به جفت کردن همه وسایل کنار هم دارد، از بازی‌ها و جورچین‌های فکری استقبال می‌کند و پازل درست کردن، بازی محبوب او است، راه علم و تحصیل را برایش به‌خوبی باز کنید تا نه بر حسب جبر، بلکه از سر علاقه و نتیجه گرفتن از کاری که انجام می‌دهد، در راه کسب علوم بیفتد. چنین کودکانی، از کاردستی درست کردن خوشش‌شان می‌آید، به کار کردن با مواد مختلف مانند پارچه و چوب و کاغذ علاقه نشان می‌دهند و خلاصه این‌که ایده‌های خلاقانه‌ای برای هر موضوعی دارند که اگر این‌طور بود، مسیر تحصیل با شوق و هدف را برایشان هموار کنید.