برسد به دست مردم اندیکا و مسجدسلیمان
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
چه چیزی میتواند ما را از کاری که همین حالا در حال انجام آن هستیم بازدارد؟ مثلا شما همین حالا دارید روزنامه میخوانید اما اگر کسی صدایتان کند و کار مهمی داشته باشد احتمالا روزنامه را میبندید و دنبال صدا میروید و شاید بعدش هم دیگر یادتان نیاید که داشتید روزنامه میخواندید یا اگر خیلی به روزنامه خواندن مقید باشید شاید آن صدا را نشنیده بگیرید یا سعی کنید همینطور که مشغول خواندن روزنامه هستید کارش را راه بیندازید تا از مسیری که پیش گرفتهاید لحظهای منحرف نشوید. حالا اگر در حال خواندن روزنامه باشید و یکدفعه زمین زیر پایتان شروع به لرزیدن کند، چه؟ آن موقع ارزشش را دارد که به مسیرتان که خواندن روزنامه است ادامه بدهید یا باید همهچیز را رها کنید و جایی پناه بگیرید و دیگر فکر هم نکنید که شاید دیگر فرصت نشد که روزنامه بخوانید؟
رسانه الجزیره دیروز ویدئویی منتشر کرده بود از یک مجری اخبار تلویزیونی ژاپنی که حین خواندن خبر، زمین زیرپایش شروع میکند به لرزیدن. استودیو چنان میلرزد که دکورها جابهجا میشوند و تصاویر دوربینها تکان میخورد. مرد اخبارگو اما همانطور پشت میزش نشسته و دارد خبرش را میخواند. انگار نه انگار که زمین دارد از جایش کنده میشود. انگار خبر خواندن وظیفهای است که تحت هیچ شرایطی نباید زمینش بگذارد. یکی از کاربران خوشذوق زیر این مطلب الجزیره نظر گذاشته که: «درست شبیه به معلمهای ریاضی وقتی مدرسه آتش میگرفت!» جالب اینکه کاربر ایرانی نیست و من ایرانی چقدر با این حرفش ارتباط برقرار کردم. انگار معلمهای ریاضی همهجای دنیا همینطورند اما اخبارگوهاي همهجای دنیا اینطور نیستند که حتی اگر زلزله بیاید به مسیری که دارند و وظیفهای که روی دوششان است پایبند باشند.
زندگی کردن بزرگترین وظیفهای است که روی شانه ماست. نگاه کردن، گفتن، شنیدن و امیدوار بودن تا وقتی که نفس میکشیم وظیفهای است که نباید زمینش بگذاریم. حتی اگر زمین زیر پایمان شروع به لرزیدن کرد و همهچیز را از جایش کند و جابهجا کرد، مثل معلمهای ریاضی، مثل اخبارگوی ژاپنی نباید یادمان برود مهمترین وظیفهمان هنوز این است که زندگی کنیم و به آن امیدوار باشیم. خدا را چه دیدید، شاید یک مخاطب زلزلهزده اهل اندیکا یا مسجدسلیمان این یادداشت را خواند.
رسانه الجزیره دیروز ویدئویی منتشر کرده بود از یک مجری اخبار تلویزیونی ژاپنی که حین خواندن خبر، زمین زیرپایش شروع میکند به لرزیدن. استودیو چنان میلرزد که دکورها جابهجا میشوند و تصاویر دوربینها تکان میخورد. مرد اخبارگو اما همانطور پشت میزش نشسته و دارد خبرش را میخواند. انگار نه انگار که زمین دارد از جایش کنده میشود. انگار خبر خواندن وظیفهای است که تحت هیچ شرایطی نباید زمینش بگذارد. یکی از کاربران خوشذوق زیر این مطلب الجزیره نظر گذاشته که: «درست شبیه به معلمهای ریاضی وقتی مدرسه آتش میگرفت!» جالب اینکه کاربر ایرانی نیست و من ایرانی چقدر با این حرفش ارتباط برقرار کردم. انگار معلمهای ریاضی همهجای دنیا همینطورند اما اخبارگوهاي همهجای دنیا اینطور نیستند که حتی اگر زلزله بیاید به مسیری که دارند و وظیفهای که روی دوششان است پایبند باشند.
زندگی کردن بزرگترین وظیفهای است که روی شانه ماست. نگاه کردن، گفتن، شنیدن و امیدوار بودن تا وقتی که نفس میکشیم وظیفهای است که نباید زمینش بگذاریم. حتی اگر زمین زیر پایمان شروع به لرزیدن کرد و همهچیز را از جایش کند و جابهجا کرد، مثل معلمهای ریاضی، مثل اخبارگوی ژاپنی نباید یادمان برود مهمترین وظیفهمان هنوز این است که زندگی کنیم و به آن امیدوار باشیم. خدا را چه دیدید، شاید یک مخاطب زلزلهزده اهل اندیکا یا مسجدسلیمان این یادداشت را خواند.
تیتر خبرها